گویش مازنی

دابین

داج

داجک

داختن

داخسنی

داخسنیین

داخنیین

<hr> مترادف داد : انصاف، دهش، عدالت، عدل، قسط، معدلت، نصفت، جار، جیغ، عربده، غریو، فریاد، فغان، هیاهو، بخشیدن، دادن، عطا کردن ، ستاندن، ستدن <hr> متضاد داد : بیداد

مترادف داد : انصاف، دهش، عدالت، عدل، قسط، معدلت، نصفت، جار، جیغ، عربده، غریو، فریاد، فغان، هیاهو، بخشیدن، دادن، عطا کردن ، ستاندن، ستدن متضاد داد : بیداد

داد

داد در آردن

داد در اردن

داد رس

داد زئن

داد مله

داد هاکردن

داد و تله

داد والب

دادا

<hr> مترادف دادرس : دادبیگ، دادده، دادگر، داور، عادل، فریادرس، قاضی، میرداد

مترادف دادرس : دادبیگ، دادده، دادگر، داور، عادل، فریادرس، قاضی، میرداد

دادرس

دادو کلا

دادوکلا

<hr> مترادف دار : صلابه، صلیب، بیت، خانه، سرا، مقر، مکان، منزل، چوب

مترادف دار : صلابه، صلیب، بیت، خانه، سرا، مقر، مکان، منزل، چوب

دار

دار اشنیگ

دار انجن

دار بار

دار بدائن

دار بدار

دار بزوئن

دار بن

دار بند

دار بنه بوردن

دار بنه هکاردن

دار بنه –هکاردن

دار به دار هاکردن

دار بوردن

دار بکشیین

دار بی

دار تره

دار توره

دار توک

دار توکان

دار تک

دار جار

دار خال بییمئن

دار خزک

دار خیار

دار دار

دار داری

دار داری کله

واژه های حرف "د" - گویش مازنی