نقل قول ها

و این حقیقت

وائل ابوفاعور

وائل کفوری

واتیکان

وارثان

وارن بافت

وارن بنیس

وارکرفت

واریس دیری

وازدگان خاک

واسیلی اکسینوف

واشنگتن اروینگ

واصف باختری

<hr> مترادف واعظ : اندرزگو، خطیب، محدث، مذکر، ناصح، نصیحت گو <hr> برابر پارسی : اندرزگوی، پندده، سخنران، سخنور

مترادف واعظ : اندرزگو، خطیب، محدث، مذکر، ناصح، نصیحت گو برابر پارسی : اندرزگوی، پندده، سخنران، سخنور

واعظ

واقعه 1360 امل

<hr> مترادف واقعیت : حقیقت، صحت، ماهیت، واقع <hr> برابر پارسی : راستینه، راستینگی

مترادف واقعیت : حقیقت، صحت، ماهیت، واقع برابر پارسی : راستینه، راستینگی

واقعیت

وال ئی

والاس استگنر

والت ویتمن

والتر اسکات

والتر بنیامین

والتر راسل

والتر رالی

والتر شایدل

والتر لیپمن

والتر گروپیوس

والدیس دومبرووسکیس

والری تریرولر

والری ژیسکار دستن

والس خداحافظی

والنسیا

واله داغستانی

والکر واید

والکیری

وان پیس

وانگ منگ

وانگاری مااتای

وانیزبرگ اوهایو

وایر

واین گرتسکی

وایکینگ ها

<hr> مترادف وثیقه : تضمین، رهن، رهینه، ضمانت، گروی <hr> برابر پارسی : گروگان، گروی، پشتوانه

مترادف وثیقه : تضمین، رهن، رهینه، ضمانت، گروی برابر پارسی : گروگان، گروی، پشتوانه

وثیقه

<hr> مترادف وجدان : درون، ضمیر، شعور، تدین <hr> برابر پارسی : آوای درونی، بینش، فرجاد

مترادف وجدان : درون، ضمیر، شعور، تدین برابر پارسی : آوای درونی، بینش، فرجاد

وجدان

وجده

<hr> مترادف وحشی : دد، درنده، سبع، بربر، بی فرهنگ، رمنده، سرکش، غیرمتمدن، نافرهیخته <hr> متضاد وحشی : اهلی <hr> برابر پارسی : سرکش، رام نشده، ددمنش، بیابانی، دد، درنده

مترادف وحشی : دد، درنده، سبع، بربر، بی فرهنگ، رمنده، سرکش، غیرمتمدن، نافرهیخته متضاد وحشی : اهلی برابر پارسی : سرکش، رام نشده، ددمنش، بیابانی، دد، درنده

وحشی

وحشی بافقی

وحید دستگردی

وحید قزوینی

واژه های حرف "و" - نقل قول ها