صفحه اصلی
اصطلاحات
واژه های حرف "س" - اصطلاحات
سابقه داشتن
ساخت وپاخت داشتن
ساختن خود
ساخته شدن برای چیزی
ساخته شدن برای کسی
ساز خود را زدن یا کوک کردن
سازمان سنجش
سازمان گوشت
سال به سال دریغ از پارسال
سال به سال دریغ به پارسال
سالار
سالی که نکوست از بهارش پیداست
سایه به سایه دنبال یا پشت سر کسی رفتن یا سایه به سایه کسی را تعقیب کردن
سایه کسی را با تیر زدن
سایه ی کسی را از سر دیگری کم کردن
سایه ی کسی را با تیر زدن
سایه ی کسی سر دیگری بودن
سایه ی کسی سنگین بودن یا شدن
سبزی کسی را پاک کردن
سبک سنگین کردن
سبیل کسی اویزان شدن
سبیل کسی را چرب کردن
سبیلش اویزان شده
ستاره سهیل شده
سحر خیز باش تا کامروا شوی
سخت بگیری سخت می گذره
سر از جایی دراوردن
سر از پا نشناختن
سر بزرگ یا گنده ی چیزی زیر لحاف است
سر بسته گفتن
سر به بیابان گذاشتن
سر به جهنم زدن چیزی
سر به زنگاه
سر به سر بی دردسر
سر به سنگ خوردن
سر به هوا
سر بی گناه پای دار می رود اما بالای دار نمی رود
سر جای خود خشک شدن
سر جای خود نشستن
سر خانه ی اول خود رفتن یا به خانه ی اول خود برگشتن
سر خر را برگرداندن
سر خر را کج کردن
سر در یا توی لاک خود فروبردن یا سر کسی در یا توی لاک خود بودن
سر دراوردن از چیزی
سر دیگ حلیم روغن می رود
سر را با پنبه بریدن
سر زا رفتن
سر زبان ها افتادن
بیشتر