گویش بختیاری

<hr> مترادف جا : اطاق، خانه، مسکن، منزل، جایگاه، ماوا، ماوی، محل، مقام، مقر، مکان، فضا، موضع، بستر، رختخواب، اندازه، حد، توانایی، جرئت

مترادف جا : اطاق، خانه، مسکن، منزل، جایگاه، ماوا، ماوی، محل، مقام، مقر، مکان، فضا، موضع، بستر، رختخواب، اندازه، حد، توانایی، جرئت

جا

جا اِنّاختَن

جا مَنّه

جا کُلُر

جابهجا

جابهجا کِردن

جاجیم

جاجیمبافى

جاجیمِ دالُو

<hr> مترادف جار : بانگ، داد، صدا، صلا، صوت، فریاد، ندا، مجاور، همسایه، چلچراغ، نگهبان، هم سوگند، هم قسم <hr> برابر پارسی : چل چراغ

مترادف جار : بانگ، داد، صدا، صلا، صوت، فریاد، ندا، مجاور، همسایه، چلچراغ، نگهبان، هم سوگند، هم قسم برابر پارسی : چل چراغ

جار

جار زدن

جار کَشیدن

<hr> مترادف جارو : جاروب، درمنه

مترادف جارو : جاروب، درمنه

جارو

جارو دُم کُل

جارچى

جازى

جالیدَن

جاهِل

جاهِلون

جرجیک

جرجیک کن

جرّ کاشتن

جناق اِشکَسَّن / جناق اشگنادن

<hr> مترادف جو : آتمسفر، فضا، هوا | جوغ، یوغ <hr> برابر پارسی : هوا، پیرامون، نیوا

مترادف جو : آتمسفر، فضا، هوا | جوغ، یوغ برابر پارسی : هوا، پیرامون، نیوا

جو

<hr> مترادف جور : بیداد، جفا، ستم، ظلم، خط لب جام | قبیل، قسم، گونه، نوع، شق، شیوه، طور، نحو، نمط، نهج، وجه، سازگار، متناسب، موافق، هماهنگ، شبیه، مانند، متشابه، مثل، جفت، مرتب <hr> متضاد جور : داد، عدل، مهر | ناجور <hr> برابر پارسی : ستم، آزار، بیداد، شکنجه، جفا

مترادف جور : بیداد، جفا، ستم، ظلم، خط لب جام | قبیل، قسم، گونه، نوع، شق، شیوه، طور، نحو، نمط، نهج، وجه، سازگار، متناسب، موافق، هماهنگ، شبیه، مانند، متشابه، مثل، جفت، مرتب متضاد جور : داد، عدل، مهر | ناجور برابر پارسی : ستم، آزار، بیداد، شکنجه، جفا

واژه های حرف "ج" - گویش بختیاری