صفحه اصلی
گویش اصفهانی
واژه های حرف "خ" - گویش اصفهانی
خائن
خار
خاراند
خاراندن
خارش
خارپشت
خارید
خاریدن
خال
خاله
خالی
خالی کردن
خام
خاموش
خانه
خانه من به بزرگی خانه او نیست (/ خانه من کوچک تر است).
خانواده
خاک
خاکستر اجاق
خاکستری
خاکشیر
ختمی
ختنه
خدا بیامرز آدم باانصافی بود و هیچوقت دلش راضی نمیشد که حق کسی را بخورد.
خراب
خراب کردن
خراش
خراشید
خراشیدن
خربزه
خرد کردن
خرس
خرف
خرفه
خرما
خرمای نیمرس
خرمن
خرمنکوب
خرمگس
خروس
خرپشته
خرچنگ
خرگوش
خرید
خریدن
خسته
خسیس
خشت
بیشتر