صفحه اصلی
گویش اصفهانی
واژه های حرف "ز" - گویش اصفهانی
زائو
زالزالک
زالو
زانو
زایمان
زباله
زبان
زبانکوچک
زبر
زخم
زخم چرکین
زد
زدن
زرد
زردچوبه
زردآلو
زردیان
زرشک
زرنگ
زشت
زغال
زغالدان
زلزله
زلف
زمرد
زمستان
زمین
زمین بایر
زمین زراعی
زمین ناهموار
زمین گود و پست
زن
زن بیوه
زن پسر
زنبرادر
زندایی
زنعمو
زنپدر
زنبور زرد
زنبور عسل
زنبور قرمز
زنبورخوار
زنجبیل
زنجره
زنجیر طلا
زنده
زنیان
زهر
بیشتر