صفحه اصلی
گویش اصفهانی
واژه های حرف "و" - گویش اصفهانی
واحد (اندازه) اتاق
واحد باغ
واحد شمارش انسان
واحد شمارش دام
واحد شمارش گیاه
واحدزمین کشاورزی
وارو
واریس (ورم رگ پا)
وامانده
وبا
وجب
وجین کردن
وحشی
وراجی کردن
ورم (آماس)
ورم بیضه
ورم کردن
وزن کردن
وسیلهایکهنانرویشپهنمیکنند
وسیلهباددادنخرمن
وسیلهبیرونآوردنخارازبدن
وسیلهسنگیخردکردنحبوبات
وسیلهچسباندننانبهتنور
وصله
وصله زدن
وضو گرفتن
وقتی که سیل آمد، آنها داشتند چه (کار) میکردند؟
ولرم
ویار