x-ray

<hr> معنی : صفراوی، مایل به زردی، گزانتیک <hr> معانی دیگر : زرد رنگ

معنی : صفراوی، مایل به زردی، گزانتیک معانی دیگر : زرد رنگ

xanthic

<hr> معنی : زن سقراط، زن ستیزهجو، زن غوغایی <hr> معانی دیگر : (نام همسر بد خلق سقراط) زانتیپ، xantippe زن سقراط

معنی : زن سقراط، زن ستیزهجو، زن غوغایی معانی دیگر : (نام همسر بد خلق سقراط) زانتیپ، xantippe زن سقراط

xanthippe

<hr> معنی : زن سقراط، زن ستیزهجو، زن غوغایی <hr> معانی دیگر : xanthippe زن سقراط، مج

معنی : زن سقراط، زن ستیزهجو، زن غوغایی معانی دیگر : xanthippe زن سقراط، مج

xantippe

<hr> معنی : ناجوری، جورواجوری، خلق ناگهانی <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی)، زیست سناسی ناجوری

معنی : ناجوری، جورواجوری، خلق ناگهانی معانی دیگر : (زیست شناسی)، زیست سناسی ناجوری

xenogenesis

<hr> معنی : گزنون، نوعی گاز بیاثر <hr> معانی دیگر : (شیمی) زنون، گزنون (عنصر گاز مانند و سنگین و بی رنگ که به مقدار بسیار کم در هوا وجود دارد - نشان: xe، وزن اتمی: 131/30، شماره ی اتمی: 54، چگالی: 5/887 g/l، نقطه ی گداز: -111/9 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: -107/1 درجه سانتیگراد)

معنی : گزنون، نوعی گاز بیاثر معانی دیگر : (شیمی) زنون، گزنون (عنصر گاز مانند و سنگین و بی رنگ که به مقدار بسیار کم در هوا وجود دارد - نشان: xe، وزن اتمی: 131/30، شماره ی اتمی: 54، چگالی: 5/887 g/l، نقطه ی گداز: -111/9 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: -107/1 درجه سانتیگراد)

xenon

<hr> معنی : بیگانه پرست، اجنبی پرست، بیگانه دوست <hr> معانی دیگر : بیگانه دوست، بیگانه پرست، اجنبی پرست

معنی : بیگانه پرست، اجنبی پرست، بیگانه دوست معانی دیگر : بیگانه دوست، بیگانه پرست، اجنبی پرست

xenophile

<hr> معنی : بیگانه ترسی، بیم از بیگانه <hr> معانی دیگر : بیگانه هراسی، انیر هراسی، اجنبی ترسی

معنی : بیگانه ترسی، بیم از بیگانه معانی دیگر : بیگانه هراسی، انیر هراسی، اجنبی ترسی

xenophobia

<hr> (نام بازرگانی ماشین نسخه برداری)، زیراکس

(نام بازرگانی ماشین نسخه برداری)، زیراکس

xerox

<hr> (عامیانه) کریسمس، christmas : کریسمس

(عامیانه) کریسمس، christmas : کریسمس

xmas

<hr> معنی : نگارش روی چوپ، منبت کاری روی چوب <hr> معانی دیگر : (نادر) حکاکی روی چوب، چوب نگاشت، چوب کافت، منبت کاری

معنی : نگارش روی چوپ، منبت کاری روی چوب معانی دیگر : (نادر) حکاکی روی چوب، چوب نگاشت، چوب کافت، منبت کاری

xylograph

<hr> معنی : منبت کاری روی چوب <hr> معانی دیگر : (نادر) هنر حکاکی روی چوب، منبت کاری، چوب کاوی، چوب نگاری

معنی : منبت کاری روی چوب معانی دیگر : (نادر) هنر حکاکی روی چوب، منبت کاری، چوب کاوی، چوب نگاری

xylography

<hr> معنی : چوب خوار <hr> معانی دیگر : چوب خوار (به ویژه حشره)

معنی : چوب خوار معانی دیگر : چوب خوار (به ویژه حشره)

xylophagous

<hr> معنی : سنتور چوبی، زیلوفون <hr> معانی دیگر : (ساز موسیقی پیانو مانند) زیلوفون، گزیلوفون

معنی : سنتور چوبی، زیلوفون معانی دیگر : (ساز موسیقی پیانو مانند) زیلوفون، گزیلوفون

واژه های حرف "x" - مترادف و متضاد