کلمه جو
صفحه اصلی

ذات انواط

لغت نامه دهخدا

ذات أنواط. [ ت ُ اَن ْ ] ( اِخ ) انواط جمع نوط باشد، چنانکه نباط، و آن هر چیزی باشد که از چیزی درآویزند و ذات انواط نام درختی بجاهلیت قریش را چون بت و معبودی که همه ساله بروزی معلوم بر وی گرد می آمدند و سلاح خود بدان می آویختند و بر آن طواف میکردند و قربانهای آورده ذبح میکردند و در فتوح آمده است که بروز حنین مسلمانان برسول اکرم گفتند، اجعل لنا ذات انواطکما لهم ذات انواط. یعنی ما را نیز ذات انواطی مقررفرمای. رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 403 و 404 شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ذات اَنواط نام درختی در جاهلیت است.
واژه اَنواط به فتح همزه و سکون نون تلفظ می شود.
قداست انواط نزد قریش
قریش (یا اهل مدینه و یا مردم یمن) آن را مانند بت و معبودی ستایش و پرستش می کردند و همه ساله در روزی معین بر وی گرد می آمدند و سلاح خود را به آن می آویختند و برآن طواف می کردند، قربانی ها آورده و ذبح می کردند.



کلمات دیگر: