کلمه جو
صفحه اصلی

وابر

فارسی به انگلیسی

different, variance, variation


مترادف و متضاد

efferent (صفت)
وابران، بیرون بر، وابر، رگ بیرون بر

فرهنگ فارسی

کسی . احدی

لغت نامه دهخدا

وابر. [ ب ِ ] ( ع اِ ) کسی. احدی : مابه وابر؛ کسی در آن نیست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یقال مابالدار وابر؛ ای احد. ( مهذب الاسماء ).

واژه نامه بختیاریکا

( وا بَر ) ( عدم منتج شدن به بسته شدن نطفه از جفگتیری اول و ) ؛ اقدام به جفتگیری دوباره
( وا بُر ) جداسازی؛ باز بریدن
( وا بُر ) سیاه بهش


کلمات دیگر: