مترادف ثقبه : رخنه، سوراخ، منفذ
ثقبه
مترادف ثقبه : رخنه، سوراخ، منفذ
فارسی به انگلیسی
hole, cavity
مترادف و متضاد
روزنه، سوراخ، مجرا، مخرج، ثقبه
رخنه، سوراخ، منفذ
فرهنگ فارسی
منفذ، سوراخ کوچک
( اسم ) ۱- سوراخ کوچک . ۲- سوراخ . جمع ثقب و ثقب . یا ثقب. اعمی . سوراخ اعور. یاثقب. اعورلسان . سوراخ اعورزبان . یاثقب. بیضوی شکل . سوراخ بیضوی . یاثقب. پاره شد. خلفی . سوراخ پار. خلفی . یا ثقب. پاره شد. قدامی . سوراخ پار. قدامی . یاثقب. تحت زهار. سوراخ سدادی .یاثقب. جنینی. دهلیز قلب . سوراخ جنینی دهلیزی قلب . یا ثقب. سهمی و حمله یی . سوراخ نیزه یی پستانی . یا ثقب. عصب باصره . سوراخ باصره یی . یا ثقب. عظیم قمحدوه . سوراخ پشت سری . یاثقب. عنبیه . مردمک . یاثقب. موخر زاید. خارجی قمحدوه.سوراخ مجرای لقمه یی خلفی . یاثقب. مدور. صغری . سوراخ گرد کوچک . یاثقب. مدور. کبری . سوراخ گرد بزرگ . یاثقب. مسدود. سوراخ سدادی . یاثقب. مقدم زاید. خارجی قمحدوه . سوراخ مجرای لقمه یی قدامی .
کوهی است بین حرائ و مکه و در زیر آن مزارع است
( اسم ) ۱- سوراخ کوچک . ۲- سوراخ . جمع ثقب و ثقب . یا ثقب. اعمی . سوراخ اعور. یاثقب. اعورلسان . سوراخ اعورزبان . یاثقب. بیضوی شکل . سوراخ بیضوی . یاثقب. پاره شد. خلفی . سوراخ پار. خلفی . یا ثقب. پاره شد. قدامی . سوراخ پار. قدامی . یاثقب. تحت زهار. سوراخ سدادی .یاثقب. جنینی. دهلیز قلب . سوراخ جنینی دهلیزی قلب . یا ثقب. سهمی و حمله یی . سوراخ نیزه یی پستانی . یا ثقب. عصب باصره . سوراخ باصره یی . یا ثقب. عظیم قمحدوه . سوراخ پشت سری . یاثقب. عنبیه . مردمک . یاثقب. موخر زاید. خارجی قمحدوه.سوراخ مجرای لقمه یی خلفی . یاثقب. مدور. صغری . سوراخ گرد کوچک . یاثقب. مدور. کبری . سوراخ گرد بزرگ . یاثقب. مسدود. سوراخ سدادی . یاثقب. مقدم زاید. خارجی قمحدوه . سوراخ مجرای لقمه یی قدامی .
کوهی است بین حرائ و مکه و در زیر آن مزارع است
فرهنگ معین
(ثُ بِ ) [ ع . ثقبة ] (اِ. ) سوراخ .
لغت نامه دهخدا
( ثقبة ) ثقبة. [ ث ُ ب َ ] ( ع اِ ) سوراخ کوچک. سولاخ. ( زمخشری ) :
دو دیده همچون ثقبه گشاده ام شب و روز
ولیک بی خبر از آفتاب و از مهتاب.
ثقبة. [ ث َ ق َ ب َ ] ( اِخ ) کوهی است بین حراء و مکه و در زیر آن مزارع است. ( مراصد الاطلاع ).
دو دیده همچون ثقبه گشاده ام شب و روز
ولیک بی خبر از آفتاب و از مهتاب.
مسعود.
ج ، ثُقَب. و ثُقب. || ثقبه اعور . ( طب ). || ثقبه اعور زبان . ( طب ). || ثقبه بیضی . ( طب ). || ثقبه جنینیه دهلیز قلب . ( طب )، ثُقبه ای که کشف آن به بتال منسوب است و دو دهلیز قلب جنین را بیکدیگر مربوط میکند و هنگام تولد مسدود میشود. || ثقبه منخرقه ( طب ). || ثقبه سهمی و حُلمه . || ثقبه عصب باصره . || ثقبه عنبیه ؛ سوراخی در وسط طبقه عنبیه بسیاهی چشم ، مانند سوراخی که در عنب یعنی انگوراست گاه جدا کردن آن از چوب خوشه ، و آن سوراخ را که ثقبه عنبیّه عبارت از آن است به فارسی مردمک و به هندی تل گویند بکسر تای فوقانی و آن منفذ نور بصر است. ( غیاث اللغة ). || ثقبه عظم قمحدوه ( طب ). || ثقبه مدوره ( طب ). || ثقبه مسدوده یا ثقبه تحت زهار ( طب )، ثقبه واقع در قسمت زیرین عظم خاصره که زهار آن را در قسمت قدامی محدود میکند. || ثقبه مقدم زائده خارجی قمحدوه ( طب ). || ثقبه مؤخر زایده خارجی قمحدوه ( طب ).ثقبة. [ ث َ ق َ ب َ ] ( اِخ ) کوهی است بین حراء و مکه و در زیر آن مزارع است. ( مراصد الاطلاع ).
ثقبة. [ ث َ ق َ ب َ ] (اِخ ) کوهی است بین حراء و مکه و در زیر آن مزارع است . (مراصد الاطلاع ).
ثقبة. [ ث ُ ب َ ] (ع اِ) سوراخ کوچک . سولاخ . (زمخشری ) :
دو دیده همچون ثقبه گشاده ام شب و روز
ولیک بی خبر از آفتاب و از مهتاب .
ج ، ثُقَب . و ثُقب . || ثقبه ٔ اعور . (طب ). || ثقبه ٔ اعور زبان . (طب ). || ثقبه ٔ بیضی . (طب ). || ثقبه ٔ جنینیه دهلیز قلب . (طب )، ثُقبه ای که کشف آن به بتال منسوب است و دو دهلیز قلب جنین را بیکدیگر مربوط میکند و هنگام تولد مسدود میشود. || ثقبه ٔ منخرقه (طب ). || ثقبه ٔ سهمی و حُلمه . || ثقبه ٔ عصب باصره . || ثقبه ٔ عنبیه ؛ سوراخی در وسط طبقه ٔ عنبیه بسیاهی چشم ، مانند سوراخی که در عنب یعنی انگوراست گاه جدا کردن آن از چوب خوشه ، و آن سوراخ را که ثقبه ٔ عنبیّه عبارت از آن است به فارسی مردمک و به هندی تل گویند بکسر تای فوقانی و آن منفذ نور بصر است . (غیاث اللغة). || ثقبه ٔ عظم قمحدوه (طب ). || ثقبه ٔ مدوره (طب ). || ثقبه ٔ مسدوده یا ثقبه ٔ تحت زهار (طب )، ثقبه ٔ واقع در قسمت زیرین عظم خاصره که زهار آن را در قسمت قدامی محدود میکند. || ثقبه ٔ مقدم زائده ٔ خارجی قمحدوه (طب ). || ثقبه ٔ مؤخر زایده ٔ خارجی قمحدوه (طب ).
دو دیده همچون ثقبه گشاده ام شب و روز
ولیک بی خبر از آفتاب و از مهتاب .
مسعود.
ج ، ثُقَب . و ثُقب . || ثقبه ٔ اعور . (طب ). || ثقبه ٔ اعور زبان . (طب ). || ثقبه ٔ بیضی . (طب ). || ثقبه ٔ جنینیه دهلیز قلب . (طب )، ثُقبه ای که کشف آن به بتال منسوب است و دو دهلیز قلب جنین را بیکدیگر مربوط میکند و هنگام تولد مسدود میشود. || ثقبه ٔ منخرقه (طب ). || ثقبه ٔ سهمی و حُلمه . || ثقبه ٔ عصب باصره . || ثقبه ٔ عنبیه ؛ سوراخی در وسط طبقه ٔ عنبیه بسیاهی چشم ، مانند سوراخی که در عنب یعنی انگوراست گاه جدا کردن آن از چوب خوشه ، و آن سوراخ را که ثقبه ٔ عنبیّه عبارت از آن است به فارسی مردمک و به هندی تل گویند بکسر تای فوقانی و آن منفذ نور بصر است . (غیاث اللغة). || ثقبه ٔ عظم قمحدوه (طب ). || ثقبه ٔ مدوره (طب ). || ثقبه ٔ مسدوده یا ثقبه ٔ تحت زهار (طب )، ثقبه ٔ واقع در قسمت زیرین عظم خاصره که زهار آن را در قسمت قدامی محدود میکند. || ثقبه ٔ مقدم زائده ٔ خارجی قمحدوه (طب ). || ثقبه ٔ مؤخر زایده ٔ خارجی قمحدوه (طب ).
فرهنگ عمید
سوراخ کوچک، منفذ.
دانشنامه عمومی
شهر ثقبه (به عربی: الثقبة) در الشرقیه در کشور عربستان واقع شده است. جمعیت این شهر ۱۹۱٫۸۲۶ نفر است.
عربستان
فهرست شهرهای عربستان
عربستان
فهرست شهرهای عربستان
wiki: ثقبه
پیشنهاد کاربران
هو
سوراخ ، منفذ ، مثال : سوراخ ثقبه که برخی اشتباها سوراخ سمبه تلفظ میکنند.
سوراخ ، منفذ ، مثال : سوراخ ثقبه که برخی اشتباها سوراخ سمبه تلفظ میکنند.
کلمات دیگر: