کلمه جو
صفحه اصلی

اب بندی کردن

فارسی به انگلیسی

caulk, chink

مترادف و متضاد

caulk (فعل)
مسدود کردن، بتونه گیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، اب بندی کردن، نعل زدن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، چرت زدن

calk (فعل)
مسدود کردن، بتونه گیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد اسب مجروح شدن

پیشنهاد کاربران

آب بندی کردن:[ اصطلاح عمران] حتما این اصطلاح را زیاد شنیده اید. آب بندی کردن شیرآلات برای مثال یکی از مواردی است که به گوش همه خورده است. این اصطلاح به معنای جلوگیری کردن از نفوذ آب یا رطوبت به داخل جایی یا چیزی است.


کلمات دیگر: