کلمه جو
صفحه اصلی

حادثه جویی


مترادف حادثه جویی : فتنه انگیزی، فتنه جویی، ماجراجویی، ماجراطلبی، واقعه طلبی، غوغاطلبی، مخاطره جویی، مخاطره طلبی

برابر پارسی : بی باک

مترادف و متضاد

errantry (اسم)
دلاوری، حادثه جویی، در بدری

فرهنگ فارسی

عمل حادثه جو

لغت نامه دهخدا

حادثه جوئی. [ دِ ث َ / ث ِ ] ( حامص مرکب ) عمل حادثه جوی.


کلمات دیگر: