کلمه جو
صفحه اصلی

حریم


مترادف حریم : اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم، مکان مقدس، محدوده، حیطه، قلمرو، مرز، منطقه محافظت شده

برابر پارسی : پیرامون، گرداگرد، سرا، بارگاه

فارسی به انگلیسی

limits, frontage


harem, women's


frontage, limits

فارسی به عربی

واجهة

مترادف و متضاد

اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم


adytum (اسم)
محراب، حریم، حرم، خلوتگاه

sanctum (اسم)
حریم، خلوتگاه، قدس الاقداس، جایگاه مقدس، قدس

frontage (اسم)
حریم، نمای ساختمان، جلو خان

مکان مقدس


محدوده، حیطه، قلمرو، مرز


منطقه محافظت‌شده


۱. اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم
۲. مکان مقدس
۳. محدوده، حیطه، قلمرو، مرز
۴. منطقه محافظتشده


فرهنگ فارسی

آنچه حرام شده، پیرامون وگرداگردخانه وعمارت
( اسم ) آنچه از پیرامون خانه و عمارت که بدان متعلق باشد . ۲ - مکانی که کمایت و دفاع از آن واجب باشد. جمع : احرم احاریم
ابن فاتک از بنی اسد و راوی حدیث است

محدوده‌ای که در آن تعیین می‌شود کدام اطلاعات شخصی است و ممکن است به چه منظور در اختیار چه کسانی قرار گیرد


فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - پیرامون و گرداگرد خانه . ۲ - مکانی که حمایت و دفاع از آن واجب باشد. ج . احرم . حروم .

لغت نامه دهخدا

حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) دژی از اعمال تعز به یمن .


حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) وادی به دیار بنی نمیر و آبها دارد. (معجم البلدان ).


حریم . [ ح ُ رَ / ح َ ] (اِخ ) بطنی است از حضرموت .


حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن حرام . مستوفی آرد: بروز فتح مکه مسلمان شد و صدوبیست سال عمر یافت ، شصت سال در جاهلیت و شصت در اسلام . در سنه ٔ ثمانی و خمسین وفات کرد. وی برادرزاده ٔ خدیجه بود. (تاریخ گزیده ص 222).


حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جائیست به حجاز که جنگ میان طائفه ٔ کنانه و خزاعة در آن رخ داد. (معجم البلدان ).


حریم. [ ح َ ] ( ع مص ) بازداشتن از... || بی بهره گردانیدن از... حرمان. حَرم. حِرمة.

حریم. [ ح َ ] ( ع ص ) بازداشت کرده و حرام کرده شده که مس آن جائز نیست. چیزی که حرام باشد. چیزی که حرام باشد و دست بدان نتوان کرد. || چیزی که آنرا حمایت کنند و جنگ کنند بر آن. || ( اِ ) شریک. انباز. || جامه مُحرِم. || جامه ای که محرمان برکندندی و باز آنرا نپوشیدندی در حرم. || حُرمت. آبروی مردم. || گرداگرد حوض و چاه. پیرامون. پیرامن. ( محمودبن عمر ربنجنی ). گرداگرد. دور. دوروبر. حوالی. اطراف :
در زبان حجت از فر حریم ذوالفقار
شعر در معنی بسان عنبر سارا شود.
ناصرخسرو.
حرم آل رسول است ترا جای که هیچ
دیو را راه نبوده ست درآن شهره حریم.
ناصرخسرو.
بازگو تا چگونه داشته ای
حرمت آن بزرگوار حریم.
ناصرخسرو.
شیرمردان به حریمش سگ کهفند همه
اینت شیران که مدد ز آتش هیجا بینند.
خاقانی.
این کعبه را که سد سکندر حریم اوست
خضر خلیل مرتبه بنیان تازه کرد.
خاقانی.
هر کبوتر کز حریم کعبه جان آمده
زیر پرش نامه توفیق پنهان دیده اند.
خاقانی.
امسال بین که رفتم زی مکه مکارم
دیدم حریم حرمت کعبه در او مجاور.
خاقانی.
منزل تردامنان نبود حریم کوی دوست
هرکه نبود پاکدامن در حرم نامحرم است.
فیضی دکنی.
- حریم بئر یا حریم البئر ؛ پیرامن چاه. پیرامون چاه. گرداگرد چاه. سرچاه. کنار چاه. کناره چاه.
- حریم حوض ؛ گرداگرد حوض. ( دهار ).
- حریم دار ؛ پیرامون خانه از حقوق و مرافق آن. آنچه نسبت بخانه و چاه داشته باشد از حقوق. مقابل متن ، و آن آن مقدار از زمین است که تنها مالک خانه را در آن حقوق خاص است : این خانه متناً و حریماً هزار گز است. اصلاً این کلمه را بحریم چاه و اطراف آن اطلاق میکرده اند و سپس جای ممنوع و منهی التقرب را بدین نام نامیدند. ( معجم البلدان ).
- حریم شهر ؛ گرداگرد شهر .
|| کسانی که عرفاً عرض شخص بشمار میروند. ( فقه ).
- در حریم ؛ در کنف. در حمایت :
در حریم خانه پیغمبرت
مرمرا از تست در دو جهان نعیم.
ناصرخسرو.
فریاد یافتم ز جفا و دهای دیو
چون در حریم و قصر امام الوری شدم.
ناصرخسرو.

حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جائیست به دیار بنی تغلب نزدیک ذی بهدا. (معجم البلدان ).


حریم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سعدالعشیرة جعفی . و در تاج العروس گوید: حریم بن جعفی بن سعدالعشیرة برادر مرّان بن جعفی است . و این دو، دو بطن از عرب باشند.


حریم . [ ح َ ] (اِخ ) قریه ای است به یمامة از بنی العنبر. (معجم البلدان ).


حریم . [ ح َ ] (ع ص ) بازداشت کرده و حرام کرده شده که مس آن جائز نیست . چیزی که حرام باشد. چیزی که حرام باشد و دست بدان نتوان کرد. || چیزی که آنرا حمایت کنند و جنگ کنند بر آن . || (اِ) شریک . انباز. || جامه ٔ مُحرِم . || جامه ای که محرمان برکندندی و باز آنرا نپوشیدندی در حرم . || حُرمت . آبروی مردم . || گرداگرد حوض و چاه . پیرامون . پیرامن . (محمودبن عمر ربنجنی ). گرداگرد. دور. دوروبر. حوالی . اطراف :
در زبان حجت از فر حریم ذوالفقار
شعر در معنی بسان عنبر سارا شود.

ناصرخسرو.


حرم آل رسول است ترا جای که هیچ
دیو را راه نبوده ست درآن شهره حریم .

ناصرخسرو.


بازگو تا چگونه داشته ای
حرمت آن بزرگوار حریم .

ناصرخسرو.


شیرمردان به حریمش سگ کهفند همه
اینت شیران که مدد ز آتش هیجا بینند.

خاقانی .


این کعبه را که سد سکندر حریم اوست
خضر خلیل مرتبه بنیان تازه کرد.

خاقانی .


هر کبوتر کز حریم کعبه ٔ جان آمده
زیر پرش نامه ٔ توفیق پنهان دیده اند.

خاقانی .


امسال بین که رفتم زی مکه ٔ مکارم
دیدم حریم حرمت کعبه در او مجاور.

خاقانی .


منزل تردامنان نبود حریم کوی دوست
هرکه نبود پاکدامن در حرم نامحرم است .

فیضی دکنی .


- حریم بئر یا حریم البئر ؛ پیرامن چاه . پیرامون چاه . گرداگرد چاه . سرچاه . کنار چاه . کناره ٔ چاه .
- حریم حوض ؛ گرداگرد حوض . (دهار).
- حریم دار ؛ پیرامون خانه از حقوق و مرافق آن . آنچه نسبت بخانه و چاه داشته باشد از حقوق . مقابل متن ، و آن آن مقدار از زمین است که تنها مالک خانه را در آن حقوق خاص است : این خانه متناً و حریماً هزار گز است . اصلاً این کلمه را بحریم چاه و اطراف آن اطلاق میکرده اند و سپس جای ممنوع و منهی التقرب را بدین نام نامیدند. (معجم البلدان ).
- حریم شهر ؛ گرداگرد شهر .
|| کسانی که عرفاً عرض شخص بشمار میروند. (فقه ).
- در حریم ؛ در کنف . در حمایت :
در حریم خانه ٔ پیغمبرت
مرمرا از تست در دو جهان نعیم .

ناصرخسرو.


فریاد یافتم ز جفا و دهای دیو
چون در حریم و قصر امام الوری شدم .

ناصرخسرو.


شراب حکمت شرعی خورید اندر حریم دین
که محرومند از این عشرت هوس گویان یونانی .

سنائی .


و جباران کامکار در حریم روزگار او امان طلبیدند. (کلیله و دمنه ).
نمانده در حریم پادشائی
وشاقی جز غلامان سرائی .

نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 356).


وانکه در مأمن و انصاف و حریم عدلش
گرگ را با بره چون وامق وعذرا بینی .

اثیر اومانی .


|| در بیت ذیل خاقانی از حریم ملک و مملکت اراده کرده است :
در ابخازیان اینک گشاده
حریم رومیان آنک مهیا.

خاقانی .



حریم . [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن از... || بی بهره گردانیدن از... حرمان . حَرم . حِرمة.


حریم . [ ح ُرَ ] (اِخ ) ابن فاتک ، ازبنی اسد و راوی حدیث است ، و پدر ایمن بن حریم است که عبدالملک مروان او را مأمور قتل عبداﷲ زبیر کرد و او نپذیرفت . (تاریخ گزیده ص 222). رجوع به ایمن شود.


فرهنگ عمید

۱. پیرامون و گرداگرد خانه و عمارت.
۲. مکانی که حمایت و دفاع از آن واجب باشد.
۳. [قدیمی] آنچه حرام شده و مَس آن جایز نباشد.

دانشنامه عمومی

حریم یک اصطلاح فقهی و حقوقی است که متضمن مفهوم ممنوعیت و محدودیت است.
در احادیث، و در کتابهای فقهی، از «حریم مؤمن» سخن به میان آمده که مراد از آن، محدوده ای در اطراف هر شخص است که نشستن در آن موجب آزار او می شود.
حریم خصوصی جسمانی را می توان جلوگیری از وارد شدن فردی مزاحم به خلوت فردی دیگر تعریف نمود.
به نظر برخی از حقوق دانان، حریم را در حُکمِ ملکِ دارنده ملک اصلی دانسته است؛ در نتیجه، صاحب حریم مجاز است تصرفاتی را که کمال انتفاع از ملک، مقتضیِ آن است، در آن انجام دهد و دیگران را از تصرفاتی که باعث نقصان انتفاع او از ملکش می شود، بازدارد.ورود غیرمجاز به منزل و حریم خصوصی مسکن افراد می تواند مصداقی از جرم تصرف عدوانی محسوب شود.قوانین ایران در مورد هتک حرمت املاک غیر از منازل نیز قائل به مجازات شده است.مسکن افراد مورد توجه و حمایت ادیان و جوامع بشری بوده و در جهت حفظ حرمت آن تلاشهای زیادی شده است. بنحوی که در قانون حمور آبی که قدیمیترین قانون می باشد برای مرتکبین جرم هتک حرمت منازل مجازات بسیار شدید (مرگ) پیش بینی شده بود.
ریشه و اساس حریم خصوصی اطلاعاتی مربوط ممنوعیت افشاگری نامناسب و بدون کنترل داده های شخصی و مسائل قانونی مرتبط به آن است.

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای بازداشت شده، محدوده، حوالی و اطراف) در اصطلاح حقوق، محدوده ای پیرامون مِلک. طبق مادۀ ۱۳۶ قانون مدنی، حریم، مقداری از اراضی اطراف مِلک و قَنات و نَهر و امثال آن است که برای کمال انتفاع از آن ضرورت دارد. به تصریح مادۀ ۱۳۹ قانون مدنی حریم هر ملک، در حکم ملک صاحب حریم است و تَمَلک و تصرف در آن، که با طبیعت و مقصود از حریم، یعنی کمال انتفاع از مال، منافات داشته باشد، بدون اذن مالک صحیح نیست و بنابراین کسی نمی تواند در حریم چاه یا قنات متعلق به دیگری، چاه یا قنات حفر کند، زیرا مضرّ به انتفاع مالک است. حریم در واقع ملک تَبَعی و از توابع ملک مالک است و او می تواند از آن مُنتفع شود یا آن را به دیگری واگذار کند. مواد ۱۳۷ و ۱۳۸ قانون مدنی حریم چاه برای آب خوردن را ۲۰ گز و برای زراعت را ۳۰ گز دانسته است؛ نیز تصریح می کند که حریم چشمه و قنات از هر طرف در زمین رِخِوه (سست)، ۵۰۰ گز و در زمین سخت، ۲۵۰ گز است و اگر این مقدار برای دفع ضرر کافی نباشد، به آن افزوده می شود. در قانون مدنی، حُکمی دربارۀ حریم درخت نیامده، اما در فقه حریم درخت، به اندازۀ وصول ریشه ها و شاخه ها و نیز مَعْبَر برای آبیاری و استفاده از درخت است.

فرهنگستان زبان و ادب

{privacy} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] محدوده ای که در آن تعیین می شود کدام اطلاعات شخصی است و ممکن است به چه منظور در اختیار چه کسانی قرار گیرد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حریم، اصطلاحی فقهی و حقوقی به معنای محدوده ای معین در اطراف برخی اموال غیرمنقول که برای بهره بردن کامل مالکان از آن اموال، از برخی تصرفات دیگران در آن محدوده منع شده است.
واژه عربی حریم از ریشه حرم (به معنای بازداشتن) است و معانی گوناگون حریم متضمن مفهوم ممنوعیت و محدودیت است، از جمله کار ممنوع و حرام ، هر چیزی که لمس کردن آن ممنوع است، جامه ای که عرب عصر جاهلی پوشیدن آن را در حرم ممنوع می دانستند، هر فرد یا چیزی که تحریر حمایت شخص است و برای دفاع از آن حاضر است بجنگد، مانند خانواده و دوست و شریک .
کاربرد و اصطلاح
حریم در دو معنا استعمال شده است.۱- محدوده ای از اطراف زمین احیا شده.۲- عِرض به کسر عین.معنای اصطلاحی حریم در فقه و حقوق به مفهوم لغوی آن نزدیک است و مراد از آن، محدوده خاصی از زمینِ اطرافِ مالی غیرمنقول (مانند خانه ، چاه و قنات ) است که صِرف بهره برداری از آن یا بهره برداری کامل از آن منوط به در تصرف داشتنِ آن زمین است حریم به معنای نخست به محدوده ای پیرامون مکان احیا شده از زمین موات گفته می شود که بهره برداری کامل از آن مکان متوقف بر آن محدوده است و تحت تصرف دیگری جز کسی که آن را احیا کرده، نیست.
جایگاه در فقه
از حریم به معنای نخست در باب احیاء موات بحث کرده اند.در منابع فقهی متقدم، موضوع حریم غالبآ در ضمن مباحثی چون معیشت ، قضایا و احکام، تجارت و بیع مطرح می شد، ولی در منابع بعدی در مبحث «احیای موات» به این موضوع پرداخته شده، زیرا یکی از شروط تملک زمینهای موات آن است که در حریمِ ملکِ کسی نباشد. برخی مؤلفان منابعِ قواعد فقه نیز گاهی، به مناسبت، به موضوع حریم پرداخته اند. حریم عمدتاً در مورد املاک (اموال غیرمنقول) مطرح می شود.
مصادیق
...

گویش مازنی

/harim/ دو طرف رود – زمین اطراف نهر و رود که غیرقابل تصرف است

دو طرف رود – زمین اطراف نهر و رود که غیرقابل تصرف است


پیشنهاد کاربران

"کرانه"می تواندیکی ازبرابرهای پارسی این واژه باشد.

مرز. هم خانواده حرم حرمت

مکان شخصی ، جایی که فقط برای یک یا چند فرد است که در ان زندگی میکنند


مکانی که برای دیگران ارزش نظر ندارد


محدوده

قلمرو

حریم :[اصطلاح ملک و مسکن] حریم مقداری از اراضی اطراف ملک و قنات و نهر و امثال آن است که برای کمال انتفاع از آن ضرورت دارد. ( ماده ۱۳۶ قانون مدنی )

چهار دیواری خصوصی که کسی حق تجاوز به آن را ندارد. هتا مامورن دولت وپلیس

برای ورود به آن باید ازدادگاه حکم ورود داشته باشند .


کلمات دیگر: