کلمه جو
صفحه اصلی

ایران

فارسی به انگلیسی

iran, iranian, persia, parsia

Iran, Iranian, Persia


Iran, Persia


فارسی به عربی

بلاد فارس

فرهنگ اسم ها

اسم: ایران (دختر) (فارسی، اوستایی، پهلوی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: irān) (فارسی: ايران) (انگلیسی: iran)
معنی: مکان آریاییان، نام کشور و سرزمین عزیز ما، نجد ( فلات ) ایران، کشور ( مملکت ) ایران، آزادگان، مکان آریائیان ( قوم اری )، محل مردمان شجاع و شریف، نام کشور باستانی ما، حدود سال پیش از میلاد مسیح طوایفی سفید پوست از راه جیحون و کوههای قفقاز وارد منطقه ایران شدند این طوایف به دو دسته تقسیم می شدند دسته ای که خودرا زورمند می دانستند و به نام سک ( به فتح س ) ها شناخته می شدند و دسته ای دیگر که متمدن تر از دسته اول بودند خود را اری ( به فتح الف و کسر ر ) به معنای شجاع و شریف می نامیدند و وجه تسمیه ایران نیز همین است

(تلفظ: irān) نجد (فلات) ایران ، کشور (مملکت) ایران ، آزادگان.


مترادف و متضاد

iran (اسم)
ایران

persia (اسم)
ایران

فرهنگ فارسی

( آیران ) ایران
۱ - نجد ( فلات ) ایران . نجد وسیعی است در آسیای غربی شامل ایران کنونی افغانستان ترکستان قفقازیه . ۲ - کشور ( مملکت ) ایران . کشوریست که از شمال به بیابان خوارزم ۷ بحر خزر و رود کورا از مشرق به حوزه آمو دریا ( جیحون ) و کوههای غربی دره سند و دامنه های جبال غربی پامیر از مغرب به دامنه های غربی کوههای زاگرس و حوضه اروند رود از جنوب به خلیج فارس و بحر عمان محدود است . کشور های مجاور آن : از سمت شمال روسیه شوروی از مشرق افغانستان و پاکستان و از مغرب ترکیه و عراق عرب ( بین النهرین ) است . مساحت آن ۱۶۵۴٠٠٠ کیلو متر مربع و جمعیت آن طبق سر شماری سال ۱۳۵۵ ه. ش . ۳۳/۵۹۱/۸۷۵ تن بوده است . زمین شناسی : زمینهای کشور ایران که قسمتی از نجد ایران است از لحاظ زمین شناسی به طور کلی به ترتیب زیر است : ۱ - در قسمت مرکز و مشرق و جنوب شرقی زمینهای کویری که بیشتر از ماسه و شن و گاهی تشکیلات کولابی و دریاچه یی دارد و بیشتر از بقایای دریاچه یی عهد سوم است . جنوب ایران بیشتر تشکیلات دوران سوم را دارد و تشکیلات نفتی بیشتر در همین قسمتها است . در شمال شرقی ایران ( اطراف مشهد ) غالبا تشکیلات دوران دوم بانضمام تشکیلات آتشفشانی و نیز قسمتی از تشکیلات دوران سوم دیده می شود . شمال ایران در قسمتهای سواحل بحر خزر بیشتر تشکیلات دوران سوم و در قسمتهای جنوبی تر ( رشته البرز ) تشکیلات دوران دوم و اول بانضمام تشکیلات آتشفشانی مشاهده می گردد . در آذربایجان شمالی غالبا زمینهای دوران دوم و ابتدای دوران سوم و تشکیلات آتشفشانی وجود دارد . در آذر بایجان شرقی اکثر تشکیلات دوران اول و تشکیلات آتشفشانی است . در آذربایجان غربی و سواحل دریاچه رضائیه تشکیلات دوران اول و ابتدای دوران سوم و تشکیلات آتشفشانی محسوس است . در مغرب ایران ( کرمانشاهان و کردستان ) بیشتر تشکیلات مربوط به ابتدای دوران سوم و اواخر دوران دوم است . در جنوب شرقی ایران ( بلوچستان ) بیشتر تشکیلات دوران سوم دیده می شود . جغرافی : ایران کشوریست کوهستانی که بواسطه دره های رودخانه ها ببخش های ذیل تقسیم می شود : ۱ - جبال واقع ما بین دره ارس و دره سفید رود . ۲ - از دره سفید رود تا دره گرگان که در قسمت شمال سلسله جبال البرز سرتاسر ایران را پوشانیده . در قسمت مغرب رشته کوههای پاطاق ( کبیره کوه ) پشت کوه پیش کوه . کوههای مرکزی از سبلان تا بلوچستان . بزرگترین کوههای ایران سلسله جبال البرز است که بلند ترین قله آن دماوند می باشد . ( ۵۶۷۱ متر ) . مهمترین رود های ایران ارس تجن اترک کارون کرخه قزل اوزن ( سفید رود ) است . دریاچه های عمده ایران ارومیه ( رضائیه ) ساوه بختکان و نیریز می باشد . پایتخت ایران [ تهران ] است . در سال ۱۳۱۶ ه. ش . ایران را به ده استان و اخیرا آنرابه ۱۴ استان تقسیم کرده اند شهر های مهم ایران عبارتند از : تبریز رشت رضائیه ساری گرگان مشهد اصفهان یزد کاشان اراک همدان شیراز کرمان اهواز سنندج کرمانشاه و غیره . معادن : معادن مهم ایران عبارتست از : نفت - ذخایر نفتی در حدود ۲۱٠٠ میلیون تن بر آورده شده است . مهمترین منطقه های نفتی مسجد سلیمان هفتگل گچساران آغا جاری و شاه آباد ( غرب ) میباشد . نفت قم نیز در حال استخراج است . زغال سنگ - معادن زغال سنگ در نقاط زیر میباشد : زیراب قزوین شمشک سمنان دامغان اصفهان انارک یزد بافق خلخال آستارا مراغه . معادن دیگر عبارتست از : منگنز کرومیت مس سرب نقره روی نیکل کبالت نمک طعام گوگود و غیره . محصولات نباتی ایران عبارتست از : گندم جو برنج ذرت نخود لوبیا ماش عدس توتون پنبه کنف نیشکر و کلیه درختهای میوه دار . صید ماهی صید مروارید صید حیوانات وحشی و طیور تربیت کرم ابریشم زنبور عسل نیز رواج دارد . صنایع ایران : صنایع دستی قدیمی عبارتست از : قالی بافی که در درجه اول اهمیت است و به خارج کشور صادر میشود . گلدوزی قلابدوزی گونی بافی حصیر بافی و غیره . صنایع کار خانه یی عبارتست از : کار خانه های قند سازی ( قریب ۱۲ کار خانه در نقاط مختلف کشور مشغول کار شده است ) کار خانه های سیمان سازی ( که در حضرت عبد العظیم و خراسان و درود و شیراز دایر گردیده ) کار خانه های چرم سازی ( تبزیز و همدان و خراسان ) کار خانه های نساجی ( اصفهان قزوین ) موسسات صابون سازی ( تهران و تبریز ) کار خانه های کبریت سازی ( تبریز زنجان همدان قزوین شاهرود تهران اصفهان شیراز ) و صد ها کار خانه دیگر که در نقاط مختلف کشور مشغول کار می باشند و تا اندازه ای رفع احتیاجات کشور را می نمایند و به تدریج از وارد کردن اجناس خارجی ایران را بی نیاز می سازند . راهها و وسایط نقلیه نیز دارای اهمیت است . راه آهن سرتاسری ایران را آهن تهران به مشهد راه آهن تهران به تبریز تهران به کاشان که مشغول بهره برداریست و راههای دیگری که در دست ساختمان می باشد . جاده های شوسه همه شهر های درجه اول و دوم را بهم مربوط میسازد . راه های کشتی رانی در بحر خزر و بحر عمان است . راههای هوایی میان اغلب کشور های بزرگ جهان و شهر های درجه اول ایران بر قرار است . تاریخ : تاریخ ایران به سه بخش پیش از اسلام پس از ظهور اسلام و عصر انقلاب اسلامی تقسیم می شود . در دوره پیش از اسلام سلسله های : ماد ( آغاز قرن هشتم ق . م . ۵۵٠ ق . م . ) موسس [ دیااکو ] بزرگترین شهریار [ هووخ شتره ] : هخامنشی ( ۵۵۹ ق . م . - ۳۳٠ ق . م . ) موسس [ کوروش بزرگ ] شهریار بزرگ [ داریوش بزرگ ] سلوکیان ( ۳۳٠ ق . م . - ۱۲۹ ق . م . ) موسس سلو کوس اول اشکانیان ( ۲۵۶ ق . م . - ۲۲۴ م . ) موسس [ اشک اول ] بزرگترین شهریاران [ مهرداد اول ] [ مهرداد دوم کبیر ] [ ارد یا اشک سیزدهم ] ساسانیان ( ۲۲۴ م . ۶۵۲ م . ) موسس [ اردشیر بابکان ] بزرگترین شهریاران : شاپور اول شاپور دوم انو شروان داد گر . در دوره اسلامی سلسله های طاهریان ( ۲۵۹ - ۲٠۵ ه. ق . ) موسس بن طاهر بن حسین ذو الیمینین صفاریان ( ۲۸۷ - ۲۶۱ ه. ق . ) موسس [ یعقوب بن لیث صفار ] سامانیان ( ۳۸۹ - ۲۶۱ ه. ق . ) موسس [ نصر اول ] شهریاران بزرگ [ اسماعیل بن احمد ] و [ نصر بن احمد ] آل زیار ( ۴۶۲ - ۳۱۵ ه. ق . ) موسس [ مرداویج بن زیار ] شهریار معروف [ قابوس بن وشمگیر ] آل بویه ( ۴۴٠ - ۳۲٠ ه. ق . ) موسس [ عماد الدوله علی ] شهریار بزرگ [ عضد الدوله ] غزنویان ( ۵۵۵ - ۳۸۸ ه. ق . ) موسس [ سلطان محمود غزنوی ] سلجوقیان ( ۵۱۱ - ۴۲۹ ه. ق . ) موسس [ طغرل بیک ] شهریاران بزرگ [ ملکشاه ] و [ سنجر ] خوارزمشاهیان ( ۶۱۷ - ۴۷٠ ه. ق . ) موسس [ انوشتکین غرجه ] شهریاران معروف : محمد خوارزمشاه و جلالدین منکبر نی ایلخانیان مغول ( ۷۳۶ - ۶۵۴ ه. ق . ) موسس هولاگو خان تیموریان ( ۹٠۳ -۷۷۱ ه. ق ) موسس تیمور لنگ صفویان - ( ۱۱۳۵ - ۹٠۶ ه. ق . ) موسس [ شاه اسماعیل اول ] شهریار بزرگ [ شاه عباس کبیر ] افشاریه ( ۱۱۶۱ - ۱۱۴۸ ه. ق . ) : موسس [ نادر شاه ] زندیه ( ۱۲٠۹ -۱۱۶۳ ه. ق . ) موسس [ کریم خان زند ] قاجاریه ( ۱۳۴۵ - ۱۲۱٠ ه. ق . ) موسس [ آغا محمد خان ] شهریار نامی [ ناصر الدین شاه ] پهلوی ( آغاز ۱۳۴۵ ه. ق . ۱۳٠۴ ه. ش . ) موسس [ رضا شاه ] محمد رضا شاه اخیر در اثر انقلاب ناگزیر به فرار از ایران شد ( دی ماه ۱۳۵۷ ه. ش . ) . بدین ترتیب سلسله پهلوی مضمحل گردید و در رژیم جمهوری اسلامی بر قرار شد . ( بهمن ۱۳۵۷ ه. ش . ) قوه مقننه در دست مجلس شورای اسلامی است . مذهب رسمی کشور شیعه اثنا عشری و پیروان ادیان دیگر مانند زردشتی یهودی مسیحی آزادی دارند و هر یک در مجلس شورای اسلامی دارای نماینده هستند . زبان رسمس مردم کشور فارسی است هر یک از شهر های تهران تبریز مشهد اصفهان شیراز اهواز دانشگاهی دارد . زبانهای ایرانی : در دیباچه این کتاب حاضر از آنها بحث شده ادبیات ایران : ۱ - دوره پیش از اسلام در دوره پیش از اسلام از انواع ذیل باید بحث کرد : الف - ادبیات اوستایی شامل کتب اوستا که در دوران نشات تدوین آن از عهد زردشت آغاز و به عهد ساسانی ختم می شود . این کتب بزبان اوستایی نگارش یافته و در اواخر دوره ساسانی به خط اوستایی ( دین دبیری ) تحریر شده . ب - ادبیات پارسی باستان شامل کتیبه های هخامنشی که زبان پارسی باستان و به خط میخی هخامنشی تحریر یافته . کتیبه های مذکور در تخت جمشید دشت مرغاب بیستون الوند شوش و آسیای صغیر بفرمان شاهنشاهان هخامنشی حک گردیده . ج - ادبیات پارسی میانه که به دو بخش پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی تقسیم می گردد . پهلوی اشکانی در دوره اشکانیان زبان رسمی بود و خطی که بدان کتابت میشد خط پهلوی ماخوذ از خط فنیقی است . از پهلوی اشکانی چند نوشته کوتاه در دست است . پهلوی ساسانی در دوره ساسانیان زبان رسمی بود و خط آن همان خط پهلوی اشکانی بود ( با اندک تغییر ) . از دوران ساسانی کتیبه ها و سکه ها و نگینها و مهر ها و ظرفها و بعضی کتب و رسایل باقی مانده ( آنچه از کتب و رسایل پهلوی موجود است از لحاظ کتابت متعلق به دوره بعد از اسلام است ) . دوره ادبیات پهلوی تا قرن سوم هجری دوام داشته است . قسمتی از کتب اوستایی بزبان پهلوی نقل شده مانند یسنا و ندیداد ویشتاسپ یشت اوهرمزدیشت خورشید یشت ماه یشت ماه نیاش و غیره . معروفترین کتابهای دینی پهلوی - به جز متون اوستایی - دینکرت ( اعمال دین ) است شامل عقاید و آداب و مراسم و احکام و قصص زردشتی و دیگر بندهشن ( آفرینش ) در موضوع آفرینش مخلوقات توسط اهور مزدا و سر پیچی اهریمن و وصف آفریدگان ( این هر دو کتاب در دوره اسلامی از ماخذ قدیمی تالیف شده ) . از کتب معتبر پهلوی از [ کار نامه اردشیر بابکان ] در سر گذشت افسانه آمیز اردشیر ساسانی خسرو کواتان وریدکی ( خسرو بن غباد و غلامی ) یاد گار زریران شرح جنگ دینی بین گشتاسب و ارجاسب باید نام برد . ۲ - دوره اسلامی پس از حمله عرب سیر ادبی ایران تا ظهور نخستین سلسله های ایرانی متوقف ماند . در زمان طاهریان ( ۲۵۹ - ۲٠۵ ه. ق . ) شاعری به نام حنظله باد غیسی ( ف. ۲۲٠ ) ظهور کرد . در عهد صفاریان محمد بن وصیف فیروز مشرقی ابو سلیک گرگانی به سرودن شعر پرداختند . در دوره سامانی شعر و نثر پارسی هر دو راه کمال سپرد . در شعر شهید بلخی رودکی سمرقندی ابو شکور بلخی ابو الموید بلخی منجیک ترمذی دقیقی طوسی کسائی مروزی عماره مروزی و استاد ابو القاسم فردوسی ظهور کردند و بزرگترین حماسه فارسی شاهنامه به دست فردوسی تدوین گردید . در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابو القاسم بن محمد سمرقندی شاهنامه ابو منصوری کتلاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو تالیف ابو الموید بلخی ترجمه تاریخ طبری توسط ابو علی بلعمی ترجمه تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان حدود العالم ( جغرافیا ) رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد . در دوره آل بویه منطقی رازی و غضایری در شعر نامبر دارند و در نثر دانشنامه رازی عاتئی و رگ شناسی به قلم ابن سینا پرداخته شد و ابو عبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشته تحریر در آورد و قصه حی بن یقظان به فارسی ترجمه و شرح شد . در دوره غزنوی فردوسی عنجری عسجدی فرخی منوچهری شعر پارسی ( سبک خراسانی ) را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد . در زمان سلجوقیان و خوارزمشاهیان شاعران بزرگ چون اسدی ناصر خسرو قطران مسعود سعد عمر خیام معزی انوری خاقانی نظامی ازرقی ادیب صابر رشید و طواط ظهیر فارابی جمال الدین اصفهانی مجیر بیلقانی ابو الفرج رونی سید حسن غزنوی عبد الواسع جبلی سنائی عطار مختاری غزنوی عمعق بخاری و جز آنان ظهور کردند و در نثر نمایندگانی مانند نظام الملک نویسنده سیاست نامه امیر کیکاوس مولف قابوس نامه محمد بن منور نویسنده اسرار التوحید عطار نویسنده تذکره الاولیائ گردیزی مولف زین الاخبار ابو لفضل بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی راوندی نویسنده راحه الصدور غزالی مولف کیمیای سعادت نصر الله بن عبد الحمید مترجم کلیله و دمنه نظامی عروضی مولف چهار مقاله رشید و طواط نویسنده حدائق السحر حمید الدین نویسنده مقامات حمیدی زین الدین اسماعیل مولف ذخیره خوارزمشاهی ( طب ) کردند . حمله مغول با همه قوت و صلابت خود نتوانست از ادامه علوم و ادبیات بکاهد . درین دوره سعدی گوینده بوستان و غرلیات مولوی گوینده مثنوی و غزلیات شبستری گوینده گلشن راز کمال اسماعیل همام تبریزی اوحدی مراغه یی گوینده جام جم خسرو دهلوی خواجوی کرمانی ابن یمین سلمان ساوجی حافظ و غیره در شعر ظهور کردند . دوره تیموریان دنباله دوره مغول محسوب می شود . در عهد تیموری جامی شاعر ظهور کرد . در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند مانند عطا ملک جوینی مولف تاریخ جهانگشا منهاج سراج مولف طبقات ناصری ابو الشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمینی رشید الدین فضل الله مدون و جامع جامع التواریخ شهاب الدین عبد الله نویسنده تاریخ وصاف حمد الله مستوفی نویسنده تاریخ گزیده حافظ ابرو مولف زبده التواریخ نظامی شامی نویسنده ظفر نامه میر خواند مولف روضه الصفائ ( همه در تاریخ ) عوفی نویسنده لباب الالباب و جوامع الحکایات دولتشاه مولف تذکره الشعرائ محمد بن قیس نویسنده المعجم ( در ادب و انواع آن ) نصیر الدین طوسی نویسنده اخلاق ناصری و اساس الاقتباس جلال الدین دوانی نویسنده اخلاق جلالی حسین واعظ نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی ( در اخلاق و فنون و حکمت ) ٠ در دوره صفویان نثر نویسانی مانند خواند میر نویسنده حبیب السیر ابن بزاز نویسنده صفوه الصفائ حسن بیک روملو مولف احسن التواریخ اسکندر منشی مولف عالم آرای عباسی احمد بن نصر الله نویسنده تاریخ الفی محمد یوسف بن شیخ مولف منتخب التواریخ ابو الفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه ( در تاریخ ) ظهور کردند و در شعر محتشم کاشی عرفی صائب بابا فغانی هاتفی هلالی اهلی وحشی کلیم نامبردارند . در دوره افشاریان و زندیان گویندگانی مثل هاتف و پسر او سحاب مشتاق عاشق و لطفعلی بیک آذر بیگدلی معروف شدند . در دوره قاجاریه باز گشت بسبک قدیم ( سبک خراسانی ) کردند و شاعرانی مانند مجمر صبا وصال قا آنی فروغی بسطامی سروش محمود خان ملک الشعرائ شیبانی و جز آنان نماینده این سبکند . در نثر رضا قلی هدایت مولف مجمع الفصحائ متمم روضه الصفا و ریاض العارفین لسان الملک سپهر مولف ناسخ التواریخ نویسندگان نامه دانشوران اعتماد السلطنه مولف مرات البلدان و غیره شهرتی یافته اند . در دوره مشروطیت تحولی در روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد . ادیب الممالک فراهانی ادیب پیشاوری پروین اعتصامی محمد تقی بهار افسر ایرج دهخدا شوریده عارف عشقی وحید دستگردی یاسمی یغما و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و دهخدا جمال زاده صادق هدایت محمد قزوینی عباس اقبال محمد مسعود یاسمی و گروهی از معاصران نماینده شعب مختلف نثر این دوره به شمار می روند .

لغت نامه دهخدا

ایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، «ایرو» و «ایر» بخود اطلاق کرده اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کلمات آریا، آریائیان و ایران و امثال آن که در زبان باقی مانده از این کلمه گرفته شده است . فلات (نجد) وسیعی است در آسیای جنوب غربی که شامل قفقازیه و ترکستان و افغانستان و ایران کنونی میشود. مساحت این فلات را 2600000 کیلومتر مربع نوشته اند. پیش از مهاجرت آریاییان ایران به این سرزمین اقوامی از نژادهای متفاوت با تمدن های مشابه در آن می زیستند که اطلاع محدودی از آنان در دست است . از میان این اقوام ، عیلامیان تمدنی قابل توجه داشته اند که از حدود چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع می شد. در اواسط هزاره ٔ دوم پیش از میلاد مسیح ، طوایفی از نژاد سفیدپوست از راه جیحون و کوههای قفقازیه به داخله ٔ نجد ایران روی آوردند، این قبایل شعبه ای از نژاد سپیدپوست هند و اروپایی بودند که نزدیک سه هزار سال پیش از میلاد مسیح از هم نژادان خود جداشده بودند و به آسیای مرکزی مهاجرت کردند و دسته ای از آنها هم ظاهراً در ناحیه ای نزدیک دریای خوارزم که در اوستا ایرن واجه (ایران ویج ) نامیده شده است بسربردند، مجموع این اقوام بدو دسته ٔ اصلی منقسم می شدند، دسته ای که خود از چند شعبه ٔ زورمند تشکیل می شد «سَک َ» و دسته ٔ دیگر که متمدن تر از دسته ٔ نخستین بود «اَرِی » نامیده می شدند. دسته ای از این قبایل که خود را اَرِی َ یعنی شجاع و شریف می نامیدند کم کم بر دره ٔ سند و قسمتی از اراضی هندوستان مسلط شدند و آنها را «اری ورت » خواندند، شعبه ٔ دیگر که اُیری و اَیرین خوانده شده اند، در نجد ایران سکونت گرفتند :
که ایران بهشت است یا بوستان
همی بوی مشک آید از دوستان .

فردوسی .


مزن زشت بیغاره ز ایران زمین
که یک شهر ازآن به ز ماچین و چین .

اسدی .


همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد.

نظامی .


و همین سرزمین است که بعدها در مآخذ تاریخی و جغرافیایی قدیم ایرانشهرمملکت ایران بکار رفته است . در مغرب زمین از قرون وسطی به نامهایی از قبیل پرس (به لهجه ٔ فرانسوی ) و پرشا (به لهجه ٔ انگلیسی ) مقتبس از لفظ پرسیس که نام یونانی قسمتی از ایران (کما بیش مطابق فارس ) بوده برمیخوریم ولی در سال 1935 م . بر طبق تقاضای دولت ایران بجای پرس ، پرشا و غیره کلمه ٔ ایران پذیرفته شده است و نام این کشور به ایران تبدیل گردید. کشور ایران اکنون 1654000کیلومتر مربع وسعت دارد.از سمت شمال به ترکمنستان شوروی و بحر خزر و آذربایجان شوروی و ارمنستان شوروی و از طرف غرب به ترکیه وعراق و از سمت شرق به خاک شوروی و افغانستان و پاکستان و از طرف جنوب به دریای عمان و خلیج فارس محدود است . فاصله ٔ منتهای شمال غربی ایران تا منتهای جنوب شرقی آن در حدود 2250 کیلومتر است . نصف خاک ایران کوهستانی و یک ربع آن بیابان است . کشورهای مجاور این کشور از سمت شمال روسیه ٔ شوروی ، از مشرق افغانستان و پاکستان و از مغرب ترکیه و عراق عرب است . این کشور بین مدارات 25 درجه عرض شمالی و سی و نه درجه و 45 دقیقه عرض شمالی و نصف النهار 44 درجه طول شرقی و 63 درجه و 5 دقیقه طول شرقی واقع است ، فاصله ٔ منتهای شمال غربی ایران تا منتهای شرقی جنوب آن حدود 2250 کیلومتر است . از جزایر ایران در خلیج فارس (تقریباً از غرب به شرق )، خارکو، خارک ، مجمع الجزایر بحرین ، شیخ شعیب ، هندورابی ، کیش ، سیری ، ابوموسی ، تنب کوچک ، تنب بزرگ ، قشم ، هنگام ، لارک و هرمز را میتوان نام برد. مرزهای ایران در طی تاریخ دراز این کشور بارها تغییر یافته است . در اوج اقتدار از دوران هخامنشیان ، امپراطوری ایران از رود سند تا دریای اژه و رود نیل و از سیحون و دریای خزر و جبال قفقاز و دریای سیاه تا خلیج فارس و بحر عمان ممتد بود. در طی قرون متمادی گاه بروسعت این کشور افزوده شده و گاه اراضی آن بدست اجانب افتاده است و پس از استیلای عرب استقلال ایران از بین رفت و این سرزمین جزء امپراطوری وسیع اسلام گردید. تا آنکه در اوان قرن سوم هجری سلسله هایی مانند طاهریان ، صفاریان ، سامانیان ، آل بویه ، غزنویان ، آل زیار در استقرار حکومت ایرانی در ایران کوشیدند و رفته رفته کشور ایران را از سلطه ٔ حکام عرب بیرون آوردند و درحقیقت با تشکیل سلسله ٔ طاهریان که در سال 207 هَ . ق . در خراسان استقرار یافت دوران تسلط عرب در ایران به سر رسید و ایران توانست استقلال قومی خود را بدست آورد و بار دیگر تاریخی خاص داشته باشد. ایران کنونی در عهد صفوی تشکیل شد و وحدت ملی و سیاسی یافت .
پایتخت ایران : پایتخت ایران در دوران مختلف تغییر کرده است چنانکه در دوران پادشاهی صفویه ابتدا قزوین و سپس اصفهان بود و در دوران پادشاهی زندیه شیراز و از زمان سلطنت قاجاریه تهران پایتخت کشور ایران گردید و هم اکنون نیز این شهر پایتخت کشور ایران است . جمعیت این کشور بر طبق سرشماری آبانماه سال 1345 بر اساس نشریه ٔ مرکز آمار ایران 923،078،25 تن می باشد. این کشور به 13 استان و هشت فرمانداری کل تقسیم شده و استانهای سیزده گانه ٔ آن بر حسب آمار سال 45 وزارت کشور بقرار زیر است :
1 - استان مرکزی . 2 - استان گیلان . 3 - استان مازندران . 4 - استان آذربایجان شرقی . 5 - استان آذربایجان غربی . 6 - استان کرمانشاهان . 7 - استان خوزستان . 8 - استان فارس . 9 - استان کرمان . 10- استان خراسان . 11 - استان اصفهان . 12 - استان سیستان و بلوچستان . 13 - استان کردستان .
فرمانداری های کل عبارتند از: 1 - فرمانداری کل همدان . 2 - فرمانداری کل بختیاری و چهار محال . 3 - فرمانداری کل لرستان . 4 - فرمانداری کل ایلام . 5 - فرمانداری کل کهکیلویه وبویراحمدی . 6 - فرمانداری کل سمنان . 7 - فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس . 8 - فرمانداری کل بنادرو جزایر بحر عمان . شهرهای مهم ایران که جمعیت آنها بالغ بر یکصد هزار تن است عبارتند از: آبادان ، اصفهان ، اهواز، تبریز، تجریش ، تهران ، رشت ، ارومیه ، ری ، شیراز، قم ، کرمانشاه ، مشهد، همدان . از جمله ٔ بنادر بحرخزر آستارا، بابلسر، بندر ترکمن ، بندر انزلی ، شهسوار، نوشهر و از جمله بنادر خلیج فارس (از غرب به شرق )خرمشهر، آبادان ، بندر شاپور، بندر معشور، دیلم ، گناوه ، بندر ریگ ، بوشهر، کنگان ، عسلویه ، نخیلو، چارک ، بندر لنگه و بندر عباس و از بنادر بحر عمان (از غرب به شرق ) جاسک ، چاه بهار و گواتر است .
پستی و بلندی : بیش از نود درصد ایران کنونی در ناحیه ٔ معروف به فلات ایران قرار دارد که از دره های فرات و دجله تا ارتفاعات پامیر ممتد است . سرزمین ایران عبارت است از یک فلات مرکزی پهناور و حاشیه ٔ کوهستانی که خود به سه منطقه تقسیم می شود. کوههای زاگرس (کوههای غربی و جنوب غربی )و امتداد آنها تا مکران ، کوههای شمالی و ارتفاعات زاگرس در آذربایجان و خارج از آن در توده ای معروف به (گره ارمنستان ) که مرکزش کوههای آرارات است بهم متصل می شوند. و کوههای آسیای صغیر از قفقاز به همین گره متصل اند. از سه منطقه ٔ مذکور، منطقه ٔ اول مشتمل است بر کوههای کردستان ، لرستان ، بختیاری ، فارس ، مکران و بلوچستان . کوهها و قلل عمده ٔ آن کبیرکوه ، پشتکوه ، پیش کوه ، اشتران کوه (در جنوب شرقی الوند)، زردکوه ، علیجوق ، کوه کیلویه ، دینار و کوههای لارستان است . منطقه ٔ شمالی منقسم میشود به کوههای آذربایجان (مشتمل بر قراداغ ، جبال طالش ، آق داغ ، سهند، سبلان ، قوشه داغ ، قافلان کوه ). جبال البرز (بلندترین قله اش دماوند به ارتفاع 5654 متر) و کوههای خراسانی (مشتمل بر هزارمسجد، قراداغ ، آلاداغ و بینالود) مرتفعات شرقی یک رشته کوههای غیرمنظمی هستند که از شمال به جنوب امتداد دارند از جمله میتوان کوه تفتان را نام برد.
فلات مرکزی نیز هموار و بی عارضه نیست بلکه دو دسته کوه از آن میگذرند. دسته ٔ غربی از میانه تا کرمان در امتداد جنوب شرقی ممتد است که در نزدیکی کرمان ارتفاعش از 4200 متر تجاوز می کند. بین این دسته و دسته ٔ کوههای غربی و جنوبی حوضه ٔ چندی (از جمله اصفهان ) قرار دارد. رشته ٔ دیگر از نیشابور تا مرز بلوچستان کشیده شده و حوزه ٔ سیستان را از کویرهای مرکزی جدا می کند. از کوههای فلات مرکزی میتوان کرکس (جنوب کاشان )، درویش (جنوب شرقی کرکس )، شیرکوه (جنوب یزد)، بنان (شمال غربی کرمان )، بارز (جنوب غربی کرمان )، هزار (جنوب کرمان ) و توشادرو تزمان و بیرگ در (بلوچستان ) را نام برد. فاصله ٔ میان این دو دسته کوه را بیابانهای معروف به کویر فرا گرفته که سطح آنها تا حدود 2000 متر پائین تر از مرتفعات مرزی آنهاست . از جمله می توان کویر لوت (بین قهستان و کوهستانات قهرود) و دشت کویر یا کویر نمک (از حدود قم و کاشان تا کویر لوت ) را نام برد، در تمام این بیابانها مخصوصاً در کویر نمک و کویر لوت باطلاقهای متعدد واقع شده که آبهای گل آلود آنها در تابستان خشک شده نشتهای نمک بجا میگذارند. مهمترین آنهاعبارتند از دریای نمک یا حوض سلطان (جنوب شرقی قم )،باطلاق نمک (شمال جندق )، شورگز هامون (شمال شرقی بم )و هامون جزموریان (غرب بمپور).
رودهای مهم ایران : 1 - رودهایی که وارد دریاچه ٔ خزر می شوند عبارتند از: ارس ، سفیدرود (قزل اوزن )، اترک ، گرگان ، هراز، چالوس ، بابل ، تالار، تجن و نکا. 2 - رودهایی که بطور مستقیم و غیر مستقیم به خلیج فارس وبحر عمان می ریزند عبارتند از: کرخه ، دز، کارون (بزرگترین رود ایران و تنها رودی که قسمتی از آن قابل کشتیرانی است )، جراحی ، تاب ، دالکی ، سند، نابند، مهران ، شور، میناب . بعلاوه قسمت علیای اغلب واردات سمت چپ دجله مانند زاب و دیاله در خاک ایران است . 3 - رودهایی که در فلات مرکزی ایران جریان دارد. مهمترین آنها عبارتند از: زاینده رود که وارد مرداب گاوخونی میشود و زرینه رود که وارد کرج و جاجرود و حبله رود که وارد حوضه ٔ دریاچه ٔ قم یا حوض سلطان می شوند و رود کر یا کورش که وارد دریاچه ٔ نیریز یا بختگان می گردد و بمپور و هلیل رود که در حوضه ٔ جزموریان میریزند و هیرمند که وارد حوضه ٔ هامون می گردد. دریاچه های ایران عبارتند از: دریاچه ٔ خزر یا دریای مازندران (بزرگترین دریاچه های دنیا). دریاچه ٔ ارومیه ، دریاچه ٔ نمک (دریاچه ٔ قم یا دریاچه ٔ حوض سلطان ) دریاچه ٔ بختگان (دریاچه ٔ نیریز) و دریاچه ٔ هامون .
زمین شناسی : کشور ایران که قسمتی از نجد ایران است از لحاظ زمین شناسی بطور کلی به ترتیب زیر است : در مرکز و مشرق و جنوب شرقی ، زمینهای کویری که بیشتر ماسه و شن و گاهی تشکیلات کولابی و دریاچه دارد و بیشتر از بقایای دریاچه ٔعهد سوم است . جنوب ایران بیشتر تشکیلات دوران سوم رادارد و تشکیلات نفتی بیشتر در همین قسمتها است . در شمال شرقی ایران (اطراف مشهد) غالباً تشکیلات دوران دوم بانضمام تشکیلات آتشفشانی و نیز قسمتی از تشکیلات دوران سوم دیده می شود.
و در شمال ایران در قسمتهای سواحل بحر خزر بیشتر تشکیلات دوران سوم و در قسمتهای جنوبی تر (رشته ٔ البرز) تشکیلات دوران دوم و اول بانضمام تشکیلات آتشفشانی مشاهده می گردد. در آذربایجان شمالی غالباً زمین های دوران دوم و ابتدای دوران سوم و تشکیلات آتشفشانی وجود دارد. در آذربایجان غربی و سواحل دریاچه ٔ اورمیه تشکیلات دوران اول و ابتدای دوران سوم و تشکیلات آتشفشانی محسوس است . در مغرب ایران (کرمانشاهان و کردستان ) بیشتر تشکیلات مربوط به ابتدای دوران سوم و اواخر دوران دوم است . در جنوب شرقی ایران (بلوچستان ) بیشتر تشکیلات دوران سوم دیده میشود.
وضع اقلیمی : در باب اقلیم ایران هنوزمطالعات کافی بعمل نیامده است . اقلیم کشور بطور کلی برّی است . ارتفاع کوههای شمالی و غربی و جنوبی بقدری زیاد است که از تأثیر کلی بادهای مربوط به بحر خزر و مدیترانه و خلیج فارس در نواحی داخلی ایران جلوگیری می کند و باین ترتیب دامنه ٔ خارجی این کوهها مرطوب و دامنه های داخلی خشک است . بارندگی در ایران نتیجه ٔ ابرهای مدیترانه ای و رطوبت بحر خزر است وجهت در شمال غربی و شمال زیادتر می باشد و بطور کلی بارندگی درجنوب شرق رفته رفته کم میشود. اقلیم سواحل شمالی و جنوبی بکلی متفاوت است . اقلیم سواحل دریای خزر بارانی و مرطوب و دارای تابستان های ملایم میباشد. در سواحل شمالی گیلان ، مازندران و گرگان حرارت ممکن است به 40 درجه سانتیگراد برسد. از طرف دیگر هنگام وزش هوای سرد قطب شمال گرما در شب ممکن است به 12 درجه برسد. بارندگی سالیانه از 1500 میلیمتر ممکن است تجاوز کند وبیشتر آن نواحی ساحلی دارای رستنی های پرپشت است و دامنه ٔ شمالی البرز مستور از جنگل میباشد. در ارسباران ، دشت مغان و نواحی معتدل لرستان و فارس و بختیاری اقلیم مشابهی دارند. سواحل خلیج فارس بسیار گرم و ازبندر لنگه تا بندر دیلم مرطوب است . گرمای متوسط سالیانه بیش از 18 درجه میباشد، بارش سالیانه در بوشهر که از سایر نقاط سواحل جنوبی بارش بیشتر دارد 263/8 میلیمتر است و بارش در چاه بهار فقط 118/5 میلیمتر می باشد. سراسر فلات مرکزی ایران و دشت خوزستان اقلیم خشک دارد و از این ناحیه ٔ وسیع دشت کویر و کویر لوت و دشت سیستان کم آب است . و در این ناحیه ٔ پهناور فقط سیستان و خوزستان و حواشی کویر و نواحی نسبةً مرتفع قابل سکونت است (مانند بم ، ایرانشهر، طبس و شهداد) و بقیه ٔ بیابانها خشک و بی آب وعلف و سنگلاخ و یا ریگزارند که در فرورفتگی آنها نمک زارها قرار گرفته است . اقلیمی که میتوان آنرا سردسیری نامید در منطقه ٔ وسیعی ممتد از آذربایجان تا فارس و کرمان دیده میشود. قسمتی از خراسان شمالی (شامل مشهد) نیز همین اقلیم را دارد در این ناحیه متوسط حرارت سردترین ماه از 3/5 درجه ٔ سانتی گراد کمتر میباشد. البته اقلیم بعضی نواحی درقسمت های مذکور با اقلیم عمومی آن قسمت تفاوت اساسی دارد و مثلاً ارتفاعات کوهستانهای آذربایجان و دامنه های مرتفع دماوند و سایر قلل البرز و قلل زاگرس اقلیم قطبی دارند و در آنجا دمای متوسط سالیانه کمتر از 5درجه است .
رستنی های ایران : در ایران رستنی های بسیار میروید که غالب آنها بومی این سرزمین میباشند. بطور کلی بعلت تنوع اقلیم ، توزیع گیاهان در ایران بسیار متنوع است . کویرها و بیابانهای مرکزی از جهت گیاهان از تمام نقاط دیگر آسیا فقیرتر است و از طرف دیگر کرانه ٔ دریای خزر که باران فراوان و هوای ملایم دارد سرشار از گیاهان است . در دامنه های شمالی البرز تا ارتفاع 1800 متر درختان گردو، بلوط، افرا، روش ، زبان گنجشک ، نارون ، سرو، لالکی ، شمشاد، و کرت وجود دارد و بهترین مناطق جنگلی ایران در این ناحیه می باشد. در خراسان و آذربایجان ، لرستان ، کردستان ، کرمانشاهان ، اصفهان ، کهکیلویه ٔ فارس ، کوههای بختیاری و کرمان نیز مناطق جنگلی وجود دارد. از گیاهان دانه دار (پنبه ، بزرک ، کنجد، کرچک ) روغن استخراج میشود. از گیاهان و بوته های وحشی صمغهای گوناگون (کتیرا، سقز، سریش ، انقوزه ) بدست می آید. از گیاهان رنگی ، نیل ، روناس ، مازو، حنا، زعفران و غیره حاصل میگردد. بسیاری از گلها بومی ایران هستند: لاله ، گل سرخ ، علف مشک ، جنتیانا، گل استکانی ، شقایق ، شمعدانی ، عطری ، بنفشه ، پامچال ، زنبق ، ختمی درختی ، شمشادپیچ و یاسمن و...
حیوانات ایران : در جنگلهای البرز، ببر، پلنگ ، خرس ، گراز و جوجه تیغی یافت میشود. روباه ، یوزپلنگ ، گرگ ، شغال ، سنجاب و خرگوش نیز در این جنگلها فراوان است . در کویرها و نمک زارها گورخر و در دشت ها آهو، در کوهها میش ، قوچ و بز و در نواحی باطلاقی خرس یافت میشود. حشرات و خزندگان در ایران فراوان است . اطلاعاتی که از پرندگان ایران داریم ، بسیار ناقص است . از جمله پرندگان اهلی ، مرغ ، خروس ، اردک ، غاز، کبوتر و بوقلمون ، و از جمله پرندگان وحشی اردک وحشی ، درنا، بلدرچین ،خروس کولی ، کبوتر چاهی ، توکا، سار، تیهو، باقرقره ، قرقاول ، کبک ، قمری ، چکاوک ، عقاب ، باز، لک لک ، قوش ، قره قوش ، قرقی ، کرکس ، سبزقبا، هدهد، حورصید و اقسام گنجشک و جغد است . در رودهای کنار دریای خزر اقسام فراوانی از ماهی ها یافت می شود. مانند: ماهی آزاد، ماهی سفید، کولی ، سوف و ماهی خاویار. صید ماهی های گوناگون خلیج فارس در این اواخر اهمیت پیدا کرده است .
معادن ایران : عمده ترین منابع معدنی ایران معادن نفت و گاز است که قسمت اعظم آن از مسجدسلیمان ، لالی ، هفتگل ، نفت سفید، آغاجاری ، گچساران ، اهواز، بندرعباس ، بینک ، منه ، پازنان ، نفت شاه ، سراجه و قم استخراج میشود. معادن زغال سنگ ، بیشتر در نواحی گاجره ، شمشک ، نسا، لولان ، گرمابدره ، الیکا، گلندرود، زیراب ، سمنان ، شاهرود، تربت جام ، کاشان ، طرق ، شمس آباد و کرمان قرار دارد. معادن آهن در اراک ، ملایر، کرمان ، یزد، اصفهان ، کاشان ، دامغان ، سمنان ، خراسان ، اطراف تهران ، آذربایجان ، گیلان ، زنجان ، خراسان و جزایر خلیج فارس میباشد. معادن مس در انارک ، آذربایجان ، اردستان ، شاهرود، زنجان ، کرمان . و معادن منگنز در رباطکریم ، نائین ، اردستان ، اشتهارد، و کرومیت در عباس آباد، شاهرود، سبزوار، فریمان ، رباطسفید،کرمان و فارس . و طلا در موته . و گوگرد در سمنان و نواحی خلیج فارس . و فیروزه در خراسان که فیروزه ٔ نیشابور از قدیم مشهور بوده است . و همچنین معادن سنگ مرمردر یزد، و گائولن در حوالی دماوند، نطنز، مرفه ، ساوه ، آباده ، علی آباد قم ، و خاک سرخ در جزیره ٔ هرمز، گناباد، بجستان ، رطون ، نهاوند. و سنگ های ساختمانی ، گرانیت ، بازالت و گچ و آهک در غالب نقاط ایران وجود دارد.
مردم ایران : نژاد آریایی که در حدود اواسط هزاره ٔ دوم قبل از میلاد در ایران جایگزین شد در طی تاریخ با اقوام مختلف عرب و ترک وغیره درآمیخت و نژاد ایرانی به معنی اخص از اعقاب این آریائی ها محسوب میشود. بیش از 99 درصد سکنه ٔ ایران مسلمانند و از این عده قریب 80 درصد شیعه ٔ دوازده امامی (مذهب رسمی کشور) و بقیه سنی (عمدةً کردها، بلوچها و ترکمن ها) و شیعه ٔ اسماعیلی می باشند. یک صدم دیگر اقلیت زردشتی است که عده ٔ آنان 10000 تا 15000 نفرند و غالباً در یزد و کرمان و تهران و اطراف سکنی دارند. اقلیت یهودی ، در حدود 40000 نفرند و اقلیت ارمنی در حدود 120000 نفرند که غالب آنها در ارومیه ، تبریز، تهران ، فریدن ، و جلفای اصفهان سکونت دارند. اقلیت آسوری بیشتر در ارومیه سکونت دارند. در ایران گروهی از پیروان مذهب پرتستان و کاتولیک رومی نیز وجوددارند که غالباً در تهران و معدودی در سایر نقاط ایران پراکنده اند. زبان رسمی ایران فارسی است که نه فقط در ایران بلکه از کوههای زاگرس تا پامیر و سیردریاگسترش دارد. رجوع به ایرانی شود.
کشاورزی ایران : محصولات کشاورزی عمده ٔ این کشور گندم و جو و برنج است و بسیاری از رستنی ها و میوه ها در ایران بعمل می آید و بسیاری از آنها بومی این سرزمین میباشد. خشکبار از صادرات مهم کشور است . مرکبات در کرانه های بحر خزر و فارس و کرمان ، خرما در خوزستان و سایر نواحی ساحلی گرم خلیج فارس و دریای عمان و نیشکر در خوزستان و چغندر قند در اغلب نواحی بعمل می آید. پنبه در گرگان و مازندران و دیگر نقاط ایران زراعت میشود. محصول چائی گیلان مهم است . توتون و تنباکو در کردستان ، گیلان ، آذربایجان ، اصفهان و شیراز بعمل می آید و در انحصار دولت است و تجارت تریاک تا مهر ماه 1334 هَ . ش . که کشت خشخاش و استعمال تریاک ممنوع شد، نیز در انحصار دولت بود و اخیراً براساس ضوابط خاصی کشت تریاک و برداشت محصول آن زیر نظر دولت انجام میشود و منحصراً به مصرف دارویی میرسد. آبیاری از مشکلات کشاورزی ایران است و در اغلب نواحی متوسل به حفرقنات میشوند و این روش که در فلات ایران منحصر به کشور ایران است از ادوار پیش از تاریخ سابقه دارد. در سنوات اخیر طرح های سدسازی و حفر چاههای عمیق بموقع اجرا گذاشته شده است . تا قبل از بهمن ماه 1341 هَ . ش . اصول و طرق کشاورزی ایران ابتدایی و بر اساس ارباب - رعیتی بود و از آن به بعد اقدامات اصلاحی بر مبنای تقسیم اراضی میان کشاورزان و دیگر طرحهای مخصوص در حمایت کشاورزان و استفاده از وسایل مکانیکی بمورد اجرا گذاشته شد که وضع کشاورزی ایران را بکلی دگرگون ساخته است . دامپروری (گوسفند، بز، گاو، الاغ ، شتر، استر و اسب ) در نزد قبایل رایج است و در نواحی خراسان وآذربایجان نیز اهمیت دارد.
صنایع ایران : از صنعت نفت که بگذریم مقدمات صنعتی کردن کشور از دوره ٔ رضاشاه آغاز شد و در سالهای اخیر قدمهای مهم و مؤثری در این باره برداشته شد. صنایع عمده بعد از صنعت نفت صنعت نساجی مخصوصاً در تهران و اصفهان و مازندران پیشرفت کرد و صنعت تهیه ٔ موادغذائی از قبیل خاویار و کنسرو ماهی و همچنین تهیه ٔ ادوات الکتریکی ، مونتاژ و ساخت رادیو و تلویزیون و یخچال و کارخانه های تصفیه ٔ قند و کارخانجات روغن نباتی توسعه ٔ قابل ملاحظه ای یافته است . همچنین صنعت تهیه ٔ توتون و صنایع ماشین سازی و لاستیک سازی پیشرفت فراوان کرده است . از صنایع کبریت سازی و سیمان و سایر مصالح ساختمانی ، تسلیحات و کالاهای کائوچوئی و پلاستیکی و همچنین از صنعت قالیبافی که در شمار صنایع ایران و از مهمترین صنایع ملی و صادراتی کشور است باید یاد کرد.تشکیلات کارگری قبلاً بر طبق اصول اصناف بود. بعد از جنگ جهانی دوم اتحادیه های کارگری تشکیل یافت و قانون کار مقرر شد و با سهیم شدن کارگران در منافع کارخانه ها و کارگاهها مهمترین تحول کارگری ایران بوقوع پیوست .
راههای ایران : راههای داخلی ایران عبارت است از راه آهن و جاده های آسفالت شده و شنی و خاکی . خطوط آهن در دست بهره برداری جمعاً 3505 کیلومتر است و خطوط مهم آن عبارتند از خط تهران - بندر ترکمن (464 کیلومتر). تهران - بندر شاهپور (928 کیلومتر). تهران - تبریز (742 کیلومتر). گرمسار- مشهد (811 کیلومتر). اهواز - خرمشهر (123 کیلومتر). قم - کاشان (98 کیلومتر). تبریز - جلفا (146 کیلومتر). صوفیان - شرفخانه (53 کیلومتر). میرجاوه - زاهدان (92 کیلومتر). سربندر - بندرمعشور (12 کیلومتر). بندر ترکمن - گرگان (36 کیلومتر). کاشان - یزد (377 کیلومتر) که در دست ساختمان است . طول راههای آسفالت شده 2514 کیلومتر، راههای شنی 14343 کیلومتر و راههای خاکی 11314 کیلومتر است . بعلاوه حدود 1790 کیلومتر در دست اقدام برای آسفالت میباشد . از لحاظ ارتباط هوائی فرودگاههائی در ایران ساخته شده است که مهمترین آنها فرودگاه مهرآباد تهران و فرودگاه آبادان میباشد. بنادر صادراتی ایران در جنوب ، آبادان (نفت ) و بندر خرمشهر و شاهپور است . تجارت با کشور شوروی از طریق بنادر دریای خزر (بندر انزلی و بندر ترکمن ) انجام می گیرد.
هنر و معماری : ریشه های هنر ایران را باید در ادوار پیش از تاریخ این کشور جستجو کرد. از اواسطقرن 19 م . دانشوران و هنرشناسانی در باز یافتن و طبقه بندی این ریشه ها پرداخته اند و هنوز دانشوران و هنرشناسانی به این کار سرگرمند. از آغاز تاریخ ایران بر اثر مهاجرت اقوام متعدد و فتوحات جهانگشایان ایرانی و فرمانروائی متناوب بیگانگان شیوه های گوناگون هنری وارد این سرزمین شده است . این شیوه ها همواره با سنت های دیرین بومی درآمیخته اما تا پایان عهد صفویه (1135 هَ . ق .) هیچگاه از اصالت آنها نکاسته است . بعکس هنرهای حاضر ایران از این پیوندها نیرو گرفته و بی آنکه خصیصه ٔ خود را ببازد گسترش و تکامل پذیرفته است . در عصر شاهان هخامنشی (550 - 330 ق . م .) بابلیان ، لیدیائیان ، مصریان و اقوام دیگری که مقهور کوروش بزرگ و جانشینان وی شده بودند در ایجاد فرهنگ هنری که بر پایه ٔ بزرگداشت شاهان استوار بود ایرانیان را یاری کردند. با آنکه تأثیر سبک های معماری یونان و مصر وآشور در آثار تخت جمشید آسان به چشم می خورد اما شیوه ٔ خاص معماری ایرانی نیز دراین آثار بارز می باشد.
ستونهای تخت جمشید از ستونهای یونانی نازکترند و شیارهای روی آنها باریکتر و بهم نزدیکتر، پایه های بلند و اغلب ناقوسی شکل دارند. سرستونها هر یک بشکل نیمتنه ٔ دو نره گاو است که پشت به پشت هم داده اند و گلهای دوازده پرساده ای حاشیه وار آنها را زینت بخشیده است . پیکره های سنگی کاخها گویا و ساده اند و در تراشیدن آنها واقعپردازی و اندیشه های حماسی با ظرافت و نظمی شگفت بهم تلفیق شده اند. از این قبیل اند نقشهای برجسته ٔ خراج گزاران و سربازان و بردگان و جانوران و گیاهان که در کنار پلکان های تالار بزرگ کاخ خشایارشاه بر دیوار حجاری شده اند.
اشیاء و پیکره های کوچک فلزی بویژه زیورهای طلا و نقره که از خاک برون آمده نشانه ٔ رونق هنر فلزکاری در اعصار قدیم است . پس از حمله ٔ اسکندر تا پنج قرن آثاری پدید آمد که معدودی از آنها بجا مانده و تأثیر شدید هنرهای ولایتی یونان و مایه های رومی در آنها نمودار است . در عهد ساسانیان (226 - 640 م .) هنرهای بومی دوباره جان گرفت . بقایای کاخ های تیسفون و فیروز آباد نمودار بناهای عظیمی است که از آجر و سنگ ساخته شده بوده و گچ بری های سنگین تالارهای آنها را زینت میداده است . ساختن گنبدهای عظیم بر اطاق های مربع تا آن زمان ممکن نبود. معماران عهد ساسانی با ابداع طرق جدید (ازقبیل طاق های ضربی ) این مشکل را حل کردند و تحول مهمی در کار معماری پدید آوردند. در نقش های برجسته ای که پیکرتراشان این عهد بر صخره های نقش رستم و طاق بستان بجا گذاشته اند شیوه ٔ مستقل بچشم میخورد. در این عهد برجسته کاری بر ظروف طلا و نقره رواج یافت ، صحنه های شکار، تصاویر جانوران و نیز نقش سیمرغ بر ظروف عهد ساسانی فراوان بود. نقش هائی از این قبیل بر پارچه های لطیف ابریشمین نیز می نهادند. پس از حمله ٔ اعراب هنر و فرهنگ ایران بتدریج با هنر و فرهنگ دیگر کشورهای اسلامی در آمیخت و به شکل تازه ای جلوه گر شد. از نخستین هنرهای اسلامی در ایران نمونه های معدودی بجا مانده است . مهمترین این آثار سفال های ظریفی است که با نقوش جانوران و تصاویر دور از طبیعت آدمیان گاه به شکل برجسته زینت یافته است . هنر کتابسازی و خطنویسی در کشورهای اسلامی پیش از عهد عباسیان آغاز شده بود و خوشنویسان ایرانی در این کار سهمی بزرگ داشتند. در قرن یازدهم و دوازدهم میلادی تماس با کشور چین هنرهای ایران را شکفته تر ساخت . ظرافت طرح و کار سفال های معروف ری و پارچه های ایرانی افزایش یافت . معماران با استفاده از سنت های قدیم شاهکارهای عظیم پدید آوردند. مقرنس کاری ، گچبری و کتیبه سازی رو به تکامل نهاد. مسجد جامعاصفهان که بیشتر آن در این دوره ساخته شده از شاهکارهای معماری جهان بشمار میرود. هجوم مغول و ویرانی شهرهای ایران آسیبی به هنرهای ایران وارد نساخت و به طور کلی روابط ایران و چین بسط یافت . برخی از صنعتگران چینی به ایران آمدند و سنت های هنری آن را با خود آوردند. بکار بردن مایه های هنر چینی مانند ققنس ، نیلوفر، کلید و طرح های پیچ درپیچ هندسی در سفالگری و تزیین بناها رواج یافت . هلاکو و جانشینانش در ترویج هنر مصور ساختن کتاب کوشش بسیار کردند و نقاشان ایرانی رابا نقاشی خود که درآن زمان تکامل یافته بود آشنا ساختند. در دوران ایلخانان مغول هنر مینیاتور کلاسیک ایران پدید آمد و بیشتر برای مصور کردن کتابهائی مانندشاهنامه و خسرووشیرین و جز اینها بکار رفت . در عهد صفوی بخصوص در دوران سلطنت شاه عباس اول هنر معماری ایران بیش از پیش توسعه یافت ، اصفهان مرکز اصلی هنرهای ایران شد. معماری بعد از اسلام باوج خود رسیده بود. مسجد شیخ لطف اﷲ و عمارت عالی قاپو و بناهای مهم دیگر بوجود آمد. میرعماد و علیرضا عباسی در کار خوشنویسی پیشرفتهای تازه کردند، رضا عباسی در کار مینیاتورسازی شیوه ای تازه پدید آورد، اما پس از این دوره انحطاط هنر ایران تقریباً در همه ٔ رشته ها آغاز شد. در زمان ناصرالدین شاه کمال الملک که بیاری امیرکبیر در فرانسه و ایتالیا نقاشی آموخته بود طبیعت سازی با رنگ وروغن را با اسلوب صحیح در ایران پایه گذاری کرد و پس از چندی مدرسه ٔ صنایع مستظرفه را بوجود آورد. وی شاگردانی تربیت کرده که برخی از آنان کاری را که او پایه گذاشت هنوز دنبال می کنند. در اوایل سلطنت رضاشاه برای احیای هنرهای ملی ایران کوششهائی شد.
مؤسسه ٔ قالی ایران بوجود آمد، مسابقه های هنری برپا شد، به برخی از استادان مینیاتورسازی ، خاتم سازی ، قلمزنی ، منبت کاری و زری بافی که هر یک در شهری سرگرم ساختن کارهای بازاری بودند تأمین مالی داده شد تاتوانائی خود را برای احیای هنرهای اصیل ملی بکار بندند، چند تن از این استادان در این راه کوشش های صادقانه کرده اند و ضمن پیروی از شیوه های عهد صفویه آثاری بوجود آورده اند که برخی از آنها در نمایشگاههای بین المللی به تماشا گذاشته شد. رجوع به دایرةالمعارف فارسی و فرهنگ فارسی معین و مجله ٔ ایرانشهر و تاریخ ایران باستان و مزدیسنا ومقاله ٔ چرزیگاوسکی در شماره ٔ چهارم و شماره ٔ پنجم سال چهارم مجله ٔ یغما و ایران در زمان ساسانیان و فرهنگ ایران باستان و تاریخ ادبیات براون و امثال و حکم دهخدا ج 3 صص 1536 - 1706 و تاریخ مغول عباس اقبال و طبقات سلاطین اسلام صص 228 - 232 و حاشیه ٔ برهان چ معین در ذیل کلمه ٔ ایران شود.
ایران پیش از اسلام : در ادوار تاریخی قسمت اعظم ایران را آریائیها یا آریاها اشغال کرده بودند و چنانکه گفته شد نام ایران از همین قوم گرفته شده است . علاوه بر آریائیها، قبایل متعدد غیرآریائی نیز در ایران سکنی داشته اند. مثلاً جغرافیدانان یونانی از مردمی بنام آناریاکای (غیر آریائی ) نام برده اند که ساکن سرزمین ماد بودند، و احتمالا تاپورها، آماردها، کاسپینها، و مخصوصاً کادوسیها یا گلاها (ساکن گیلان ) از این مردم غیرآریائی بودند. در سلسله کوههای زاگرس نیز گروههای غیرآریائی مانند گوتیها، لولوبیائیها، کوسائیها، و عیلامیها (در عیلام ) سکونت داشتند و این طوائف سرانجام مقیم هند و اروپا شدند. از جمله ی آریائیها مادها در شمال غربی ایران (سرزمین ماد)، پارسیها در قسمت جنوبی (کما بیش مطابق فارس )، و پارتیها در خراسان سکنی داشتند. نام مادها اول بار در 836 ق . م . در تاریخ می آید، واین قوم در اوائل قرن هفتم ق . م . اولین دولت ایرانی را تأسیس نمودند. از پادشاهان بزرگ این سلسله هوخشتره (کواکسارس ) بود و او با دولت بابل متحداً دولت آشور را مقهور و مملکت آشور را بین خود تقسیم کردند وقدرت دولت ماد نه فقط بر ایران بلکه بر ارمنستان غربی و کیدوکیه بسط یافت . دولت ماد در 550 ق . م . بدست کورش بزرگ منقرض شد و سلطنت ایران به پارسیان منتقل گردید. در زمان داریوش بزرگ امپراطوری هخامنشی بمنتهای خود رسید، و از هند و پامیر تا دریای آدریاتیک واز دریای عمان تا کوههای قفقاز و دریای خزر و ماوراء سیحون منبسط بود. جنگهای ایران و یونان در زمان اوآغاز گردید. دولت هخامنشی سرانجام در 330 ق . م . بدست اسکندر مقدونی منقرض شد، تخت جمشید به آتش بسوخت ، داریوش سوم بقتل رسید و ایران جزئی از امپراطوری مقدونی گردید. پس از مرگ اسکندر (323 ق . م )، ممالک مفتوحه ٔ او بین جانشینانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیائی او که ایران هسته ٔ آن بود، به سلوکوس اول رسید و ایران تحت حکومت سلوکیان درآمد و این سلسله از سال 312 تا 64 ق . م . در ایران سلطنت کردند، و در این دوره تمدن یونانی در ایران نفوذ نمود. سلطنت سلسله ٔ سلوکی را در ایران قوم آریائی پارت منقرض کرد، و از 250 ق . م . تا 226 م . سلسله ٔ اشکانیان در قسمتهائی از ایران و سرزمینهای مجاور آن سلطنت کردند و امپراطوری اشکانی در دوره ٔ عظمت آن از رود فرات تا هندوکش و حدودپنجاب و از دریای عمان و خلیج فارس تا رود جیحون و دریای خزر و کوههای قفقاز انبساط یافت . در عهد اشکانی جنگهای ایران و روم آغاز گردید. سلسله ٔ اشکانی در اثر اختلافات داخلی ضعیف شد و سرانجام بدست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید، و وی سلسله ٔ پارسی ساسانیان را تأسیس نمود که تا 652 م . در ایران سلطنت کردند. ساسانیان حکومتی ملی و متکی به دین و تمدن ایرانی تأسیس کردند. جنگهای روم و ایران در دوره ٔ ساسانی ادامه یافت . امپراطوری پهناور ساسانی که زمانی از رود سند تا دریای سرخ ممتد بود، سرانجام بر اثر مشکلات خارجی و گرفتاریهای داخلی ضعیف شد، و آخرین پادشاه این سلسله یزدگرد سوم مواجه با حمله ٔ اعراب گردید. در جنگهای قادسیه (13 هَ . ق .)، مداین ، جلولاء و نهاوند (21هَ . ق .) ایرانیان مغلوب شدند و دولت ساسانی منقرض شد.
تمدن ایران پیش از اسلام : فرهنگ عصر حجر قدیم ایران بوسیله ٔ کاوشهای سال 1318 هَ . ش . (1939 م .) هیئت اعزامی دانشگاه پنسیلوانیا در نزدیکی کرمانشاه و کنار دریای خزر شناخته شد. آثار انتقال به زندگی ده نشینی همراه با ساختن ظروف سفالی و کشاورزی در باکون و در غاری در مشرق شوش بدست آمده . رفته رفته با پیشرفت کشاورزی و اهلی کردن حیوانات ، دهکده های فراوان پیدا شد، و در منطقه ٔ فرهنگی مشخصی در این سرزمین ظاهر گردید، یکی در شمال شرقی (سیلک ، ری ، حصار، آنو) و دیگری در مغرب و جنوب غربی (گیان شوش ، باکون ). مشخص فرهنگ شمال شرقی سفالهای سرخ رنگ و مشخص فرهنگ غربی و جنوب غربی سفالهای زردرنگ است ، که هر دو هنرمندانه با اشکال هندسی نقاشی شده است . این دو فرهنگ در الواح خود، از لوازم زندگی شهر نشینی برخوردار بوده اند (چرخ و کوره ٔ کوزه گری ، آلات و ظروف ریختگی یا مسی چکشی ) و تشریفات خاصی برای مردگان داشتند، و مجسمه های سفالی انسان و حیوان از آن زمان بدست آمده است . در اوایل هزاره ٔ چهارم ق . م . فرهنگهای جدیدی جانشین فرهنگ کهن شد. دو فرهنگ متوالی همراه با ظرف های سفالی بی نقش در شمال غربی روی کار آمده که در حدود 2000 سال ق . م . از میان رفت . در خوزستان نیز آثاری بدست آمده که با فرهنگ باستانی عراق ارتباط دارد. نوع تازه ای از سفال منقش نماینده ٔ فرهنگ غربی از آن ببعد ایران است (گیان شوش و تل شغال نزدیک تخت جمشید). از آن زمان تا آغاز تسلط سلسله ٔ هخامنشی ، عیلام (شوش ) ایالت متمدن و خط و نوشته دار ایران است و از لحاظ فرهنگ شبیه سومر و بابل بود و در هزاره ٔ دوم ق . م . دو فرهنگ بر مغرب ایران ، میان کرمانشاه و شوش ، سایه گسترد، که مشخص اولی تابوتهای سنگی دردار و ظرفهای منقش شده و مشخص دومی کوزه های دو دسته ای تصویردار بود. باستثنای قبرستانی از عصر آهن در سیلک و ظروف خوش نقش آن ، که حاکی از ارتباط آنها با قفقاز و فریگیا است ، آثار باستانی شناخته شده ٔ اوائل هزاره ٔ اول ق . م . همه منحصراً از مغرب است . آخرین مهاجرنشین در گیان تا پس از 1000 ق . م . دایر بود. در این زمان هنر ریخته گری جالب توجهی (مجسمه ٔ حیوانات ) در لرستان و آذربایجان جنوبی ترقی فراوان کرد.
ایران بعد از اسلام : تاریخ ایران بعد از اسلام از واقعه ٔ نهاوند در حدود سنه ٔ 21یا 22 هَ . ق . آغاز میشود. در این نبرد که دنباله ٔ جنگ قادسیه و جنگ مداین و جنگ جلولاء بود، یزدگرد پادشاه سلسله ٔ ساسانی از هرگونه مقاومت و مدافعه ٔ منظم مأیوس گردید و ناچار بداخل کشور عقب نشینی کرد و سرانجام به مرو رفت و در آنجا کشته شد. از آن پس اعراب به فتح بلاد ایران و بسط اسلام در اطراف اهتمام کردند و تقریباً بیست سال طول کشید تا تمام بلاد ایران به استثنای کابل و مکران بدست مسلمانان افتاد. خصوصاً درخراسان و سیستان که از مراکز و ساخلوهای دستگاه خلافت دور بود. تجدید لشکرکشی همواره لازم میشد چنانکه درعهد معاویه که عبداﷲبن عامر بار دیگر والی بصره شده بود عبدالرحمان بن سمره را به امارت سیستان فرستاد ونیز نایب خود قیس بن هیثم را به فتح خراسان و تسخیر هرات و بلخ روانه نمود و چون امارت بصره به زیادبن ابیه رسید مرو پایگاه لشکر عرب گشت و نزدیک 5000 خانوار از مسلمین در خراسان سکونت جستند و این کوچ کردن وضع عرب را در خراسان مستحکم نمود. از آن پس حجاج بن یوسف به خراسان لشکرکشی های متعدد و خونین کرد. نکته ای که باید بدان اشاره کرد آن است که گرویدن عامه ٔ اهل یک ولایت بدین اسلام نظیرآنچه در باب قزوین روایت کرده اند، بندرت اتفاق افتاده است . و با آنکه در بلاد جنوبی و غربی ایران از همان آغاز فتوح بعضی عناصر بومی اسلام آوردند لیکن بعضی بلاد خاصه بلاد فارس و جبال و گیلان و دیلم تا یک چند همچنان از قبو

( آیران ) آیران. ( اِخ ) ایران.
ایران. ( اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، «ایرو» و «ایر» بخود اطلاق کرده اند. ( حاشیه برهان چ معین ). کلمات آریا، آریائیان و ایران و امثال آن که در زبان باقی مانده از این کلمه گرفته شده است. فلات ( نجد ) وسیعی است در آسیای جنوب غربی که شامل قفقازیه و ترکستان و افغانستان و ایران کنونی میشود. مساحت این فلات را 2600000 کیلومتر مربع نوشته اند. پیش از مهاجرت آریاییان ایران به این سرزمین اقوامی از نژادهای متفاوت با تمدن های مشابه در آن می زیستند که اطلاع محدودی از آنان در دست است. از میان این اقوام ، عیلامیان تمدنی قابل توجه داشته اند که از حدود چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع می شد. در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد مسیح ، طوایفی از نژاد سفیدپوست از راه جیحون و کوههای قفقازیه به داخله نجد ایران روی آوردند، این قبایل شعبه ای از نژاد سپیدپوست هند و اروپایی بودند که نزدیک سه هزار سال پیش از میلاد مسیح از هم نژادان خود جداشده بودند و به آسیای مرکزی مهاجرت کردند و دسته ای از آنها هم ظاهراً در ناحیه ای نزدیک دریای خوارزم که در اوستا ایرن واجه ( ایران ویج ) نامیده شده است بسربردند، مجموع این اقوام بدو دسته اصلی منقسم می شدند، دسته ای که خود از چند شعبه زورمند تشکیل می شد «سَک َ» و دسته دیگر که متمدن تر از دسته نخستین بود «اَرِی » نامیده می شدند. دسته ای از این قبایل که خود را اَرِی َ یعنی شجاع و شریف می نامیدند کم کم بر دره سند و قسمتی از اراضی هندوستان مسلط شدند و آنها را «اری ورت » خواندند، شعبه دیگر که اُیری و اَیرین خوانده شده اند، در نجد ایران سکونت گرفتند :
که ایران بهشت است یا بوستان
همی بوی مشک آید از دوستان.
فردوسی.
مزن زشت بیغاره ز ایران زمین
که یک شهر ازآن به ز ماچین و چین.
اسدی.
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد.
نظامی.
و همین سرزمین است که بعدها در مآخذ تاریخی و جغرافیایی قدیم ایرانشهرمملکت ایران بکار رفته است. در مغرب زمین از قرون وسطی به نامهایی از قبیل پرس ( به لهجه فرانسوی ) و پرشا ( به لهجه انگلیسی ) مقتبس از لفظ پرسیس که نام یونانی قسمتی از ایران ( کما بیش مطابق فارس ) بوده برمیخوریم ولی در سال 1935 م. بر طبق تقاضای دولت ایران بجای پرس ، پرشا و غیره کلمه ایران پذیرفته شده است و نام این کشور به ایران تبدیل گردید. کشور ایران اکنون 1654000کیلومتر مربع وسعت دارد.از سمت شمال به ترکمنستان شوروی و بحر خزر و آذربایجان شوروی و ارمنستان شوروی و از طرف غرب به ترکیه وعراق و از سمت شرق به خاک شوروی و افغانستان و پاکستان و از طرف جنوب به دریای عمان و خلیج فارس محدود است. فاصله منتهای شمال غربی ایران تا منتهای جنوب شرقی آن در حدود 2250 کیلومتر است. نصف خاک ایران کوهستانی و یک ربع آن بیابان است. کشورهای مجاور این کشور از سمت شمال روسیه شوروی ، از مشرق افغانستان و پاکستان و از مغرب ترکیه و عراق عرب است. این کشور بین مدارات 25 درجه عرض شمالی و سی و نه درجه و 45 دقیقه عرض شمالی و نصف النهار 44 درجه طول شرقی و 63 درجه و 5 دقیقه طول شرقی واقع است ، فاصله منتهای شمال غربی ایران تا منتهای شرقی جنوب آن حدود 2250 کیلومتر است. از جزایر ایران در خلیج فارس ( تقریباً از غرب به شرق )، خارکو، خارک ، مجمع الجزایر بحرین ، شیخ شعیب ، هندورابی ، کیش ، سیری ، ابوموسی ، تنب کوچک ، تنب بزرگ ، قشم ، هنگام ، لارک و هرمز را میتوان نام برد. مرزهای ایران در طی تاریخ دراز این کشور بارها تغییر یافته است. در اوج اقتدار از دوران هخامنشیان ، امپراطوری ایران از رود سند تا دریای اژه و رود نیل و از سیحون و دریای خزر و جبال قفقاز و دریای سیاه تا خلیج فارس و بحر عمان ممتد بود. در طی قرون متمادی گاه بروسعت این کشور افزوده شده و گاه اراضی آن بدست اجانب افتاده است و پس از استیلای عرب استقلال ایران از بین رفت و این سرزمین جزء امپراطوری وسیع اسلام گردید. تا آنکه در اوان قرن سوم هجری سلسله هایی مانند طاهریان ، صفاریان ، سامانیان ، آل بویه ، غزنویان ، آل زیار در استقرار حکومت ایرانی در ایران کوشیدند و رفته رفته کشور ایران را از سلطه حکام عرب بیرون آوردند و درحقیقت با تشکیل سلسله طاهریان که در سال 207 هَ. ق. در خراسان استقرار یافت دوران تسلط عرب در ایران به سر رسید و ایران توانست استقلال قومی خود را بدست آورد و بار دیگر تاریخی خاص داشته باشد. ایران کنونی در عهد صفوی تشکیل شد و وحدت ملی و سیاسی یافت.

دانشنامه عمومی

آیران. آیران لفظی است برای اشاره به نوشیدنی دوغ در میان مردم ترک زبان ایران، ترکیه، جمهوری آذربایجان و سایر فرهنگ های متأثر.
پرونده های رسانه ای مربوط به آیران در ویکی انبار

دانشنامه آزاد فارسی

موقعیت. کشور ایران در آسیای غربی و در شمال خلیج فارس جای دارد. از شمال به ارمنستان، جمهوری آذربایجان، دریای خزر و ترکمنستان؛ از شرق به ترکمنستان، افغانستان، و پاکستان؛ از جنوب به دریای عمان، تنگۀ هرمز، و خلیج فارس؛ و از غرب به عراق و ترکیه محدود می شود. مساحت ایران ۱,۶۴۸,۵۵۴ کیلومتر مربع و شهر تهران پایتخت آن است.سیمای طبیعی. سرزمین ایران که بخش اصلی فلات مرتفع ایران را تشکیل می دهد. از نظر وسعت هفدهمین کشور جهان است و بعد از عربستان سعودی دومین کشور پهناور خاورمیانه به شمار می آید. طول مرزهای آن ۷,۸۲۰ کیلومتر است که ۴,۱۱۰ کیلومتر آن را مرز خشکی و ۴,۶۱۰ کیلومتر را مرز دریایی و رودخانه تشکیل می دهد. ۵۵ درصد از پهنۀ کشور را کوه های بلند فرا گرفته و ۴۵ درصد دیگر را دشت های وسیع، جلگه های پهناور، دریاچه های متعدد، و شوره زار تشکیل داده است. رشته کوه های البرز، با درازای ۹۵۰ کیلومتر و ارتفاع میانگین ۳,۵۰۰ متر، همراه با کوه های شمال خراسان، دیوارۀ شمالی فلات ایران را تشکیل می دهند و بلندترین نقطۀ کشور، با نام آتشفشان خاموش دماوند، با ارتفاع ۵,۶۷۱ متر، و نیز علم کوه، با ارتفاع ۴,۶۵۰ متر، در بخش مرکزی آن جای دارند. گرانکوه زاگرس با درازای ۱,۴۰۰ کیلومتر و ارتفاع متوسط ۳هزار متر و نیز کوه های بشاگرد سراسر نواحی غربی، جنوب غربی، و جنوبی کشور را فراگرفته و قلّه های دنا با ارتفاع ۴,۴۰۹ متر؛ زردکوه، با ارتفاع ۴,۲۲۵ متر؛ و اُشترانکوه، با ارتفاع ۴,۰۵۰ متر، مرتفع ترین نقاط آن محسوب می شوند. رشته کوه های شمالی را کوه های پراکنده و ناپیوستۀ شرقی، که تا نواحی جنوب شرقی کشور امتداد دارند، به دیوارۀ جنوبی فلات ایران پیوند می دهند و آتشفشان تفتان، با ارتفاع ۳,۹۴۱ متر، بلندترین قلۀ آن ها به شمار می آید. درونبوم کشور با رشته های مرکزی که درازای آن به ۱,۴۶۰ کیلومتر می رسد، به دو نیمۀ شمال شرقی و جنوب غربی تقسیم می شود. نیمۀ شمال شرقی را دشت های عظیمِ کویر لوت، با وسعت ۹۵,۸۰۰ کیلومتر مربع، و دشت کویر، با وسعت ۹۷,۹۴۵ کیلومتر مربع فراگرفته که با کوه های ناپیوسته ای چون کوه نای بند، با ارتفاع ۳,۰۰۹ متر، ازهم جدا شده اند. نیمۀ جنوب غربی را نیز جلگه ها و دشت های پراکندۀ کوچک و بزرگی تشکیل داده است که تا کوه پایه های زاگرس گسترده اند. رشته ارتفاعات سه گانۀ کشور در شمال غربی به هم می پیوندند و فلات مرتفع آذربایجان را تشکیل می دهند که آتشفشان های سهند، با ارتفاع ۳,۷۰۷ متر، و سبلان، با ارتفاع ۴,۸۱۱ متر، مرتفع ترین نقاط آن محسوب می شوند. دنبالۀ جنوب شرقی رشته کوه های مرکزی و ارتفاعات جنوبی در استان کرمان به هم می پیوندند و فلات مرتفع کرمان را پدید می آورند که ارتفاع آن در کوه هزار به ۴,۴۶۵ متر و در کوه لاله زار به ۴,۳۵۱ متر می رسد. رودخانه هایی که از کوه های البرز سرچشمه می گیرند کوتاه، پرشیب، و خروشان اند. رودهای شمالی به دریای خزر می ریزند و رودهای جنوبی به سوی نواحی پست دشت کویر روان می شوند. رودخانه های گرگان، هراز، چالوس، جاجرود، و کرج و بسیاری دیگر از این کوهستان سرچشمه می گیرند و بزرگ ترین و پرآب ترین رودخانه های ایران از کوه های زاگرس سرازیر می شوند و کارون، (۸۹۰ کیلومتر)؛ سفیدرود، (۷۶۵ کیلومتر)؛ کرخه، (۷۵۵ کیلومتر)؛ دز، زاینده رود، قمرود، و رود زهره در این گروه قرار دارند. علاوه بر رودهای مزبور رودخانه های ارس، هری رود، و هلمند (هیرمند) که از موقعیت مرزی ممتازی برخوردارند، از کشورهای ترکیه و افغانستان سرچشمه می گیرند. دریاچه های ارومیه، بختگان، فامور، پریشان، و هامون صابری و شوره زارها و باتلاق های متعددی که از گوشه و کنار این سرزمین دیده می شوند از دریای پهناور تتیس از روزگار بس دور به جای مانده اند. ایران به ۳۰ استان تقسیم می شود و تهران، اصفهان، تبریز، مشهد، شیراز، اهواز، همدان، رشت، اراک، یزد، کرمان، کرمانشاه، سنندج، ارومیه، ساری و زاهدان از مهم ترین شهرهای آن به شمار می روند. ایران در خلیج فارس و تنگۀ هرمز دارای جزایری است که قشم، کیش، هرمز، ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک، هنگام، لارک، لاوان و خارک و چند جزیره و جزیرک دیگر از آن جمله اند. دامنه های شمالی البرز به جلگه های ساحلی بسیار حاصل خیز و زیبای دریای خزر منتهی می شود و جلگۀ پهناور و زرخیز خوزستان در دامنه های جنوب غربی کوه های زاگرس جای دارد. به جز بخش های شمالی البرز و جلگه های ساحلی دریای خزر و نیز آذربایجان و نواحی شمال و شمال غربی زاگرس، دیگر نواحی ایران جزء خشک ترین و کم بارش ترین نواحی جهان است. همین امر ایرانیان را از دیرگاه به اندیشۀ حفر قنات و ایجاد چاه های متعدد و استفاده از آب های زیرزمینی و کشاورزی دیم واداشته است که طول بعضی از رشته قنات ها گاه به ۵۰ کیلومتر می رسد. ارتفاعات البرز و زاگرس در تابستان معتدل مایل به سرد و خشک و در زمستان سرد، پربرف، و یخبندان است. نواحی درونبومی ایران دارای تابستان های گرم و خشک و زمستان های سرد و نسبتاً بارانی است و نواحی جنوبی و مشرف به خلیج فارس و دریای عمان تابستان های بسیار گرم و خشک و زمستان های معتدل و مطلوب دارد. میانگین دمای شهر تهران در دی ماه۲.۲ درجۀ سانتی گراد و در تیرماه۲۹.۴ درجۀ سانتی گراد است، و میانگین بارندگی سالانۀ آن به ۲۴۶ میلی متر می رسد. پوشش گیاهی بخش های شمالی البرز و کرانه های دریای خزر از درختانی چون راش، بلوط و دیگر درختان برگ ریز و مخروطی تشکیل شده، و پوشش نواحی شمالی و شمال غربی و مرکزی ارتفاعات زاگرس را درختان بلوط و کُنار پدید آورده است و پیرامون کویرهای مرکزی را نیز گیاهانی مانند طاق و گز و امثال آن فرا گرفته است. برای جلوگیری از بیابان زایی و مهار شن های روان جنگل های مصنوعی وسیع ایجاد شده که روند توسعۀ آن همچنان ادامه دارد. حیات وحش ایران متنوع است و پستان دارانی چون خرس، پلنگ، یوزپلنگ، گرگ، روباه، شغال، آهو، کل، خرگوش، گورخر، انواع خزنده و پرندگان گوناگون را شامل می شود.
اقتصاد. اقتصاد ایران سالیان متمادی فقط به نفت وابسته بوده است. تلاش در زمینۀ بهبود وضع اقتصادی کشور در دهه های اخیر تا حد بسیاری ضعف های اقتصاد تک محصولی را جبران کرده است. ایران کلّاً سرزمینی اقتصادی است و کوهستان های وسیع آن محیط مناسبی برای پرورش دام و احشام است. سواحل دریای خزر و استان های شمالی و غربی و نیز استان خوزستان و فارسِ غربی و کوه پایه های البرز و زاگرس و سواحل رودخانه های قمرود، زاینده رود، هلیل رود و امثال آن از مهم ترین نواحی کشاورزی ایران محسوب می شوند و غلّات، برنج، چای، توتون و تنباکو، مرکّبات، انواع میوه، خرما، زیتون، چغندر قند، پنبه، صیفی جات، زعفران، محصولات جالیزی، پسته، خشکبار، لبنیات، و گوشت مرغ و ماهی ازجمله فرآورده های کشاورزی ایران محسوب می شوند. ایران از نظر منابع زیرزمینی غنی است و وفور ذخایر نفتی، این کشور را در ردیف پنجمین کشور تولید کنندۀ نفت جهان قرار داده است. افزون بر منابع نفت و گاز، مس، آهن، زغال، کرومیت، منگنز، گوگرد، نمک، خاک سرخ، فیروزه، سنگ های ساختمانی، طلا و نقره و اورانیوم نیز از دیگر منابع زیرزمینی کشور محسوب می شوند. صنعت ایران مراحل جوانی را طی می کند، ولی پیشرفت هایی که در این زمینه صورت گرفته شایان توجه است. خودروسازی، ماشین سازی، لوله سازی، صنایع آلومینیوم، آهن و فولاد، فرش، منسوجات، پوشاک، کفش، کاغذ، پتروشیمی، واگن سازی، کشتی سازی، فرآورده های لبنی، مواد غذایی و شیشه و کریستال ازجمله فعالیت های صنتعی کشور به شمار می آیند. تولید الکتریسیتۀ کشور به ۱۰۵میلیارد کیلووات ساعت می رسد و سرانۀ مصرفی آن ۱,۵۹۹ کیلووات ساعت است. ایران از نظر تولید گاز طبیعی بعد از روسیه در ردیف دوم جهان قرار دارد و ذخیرۀ گاز طبیعی آن ۲۳هزار میلیارد متر مکعب و تولید روزانۀ آن ۵۵هزار متر مکعب است. ذخیرۀ نفت خام کشور نیز حدود ۹۰میلیارد بشکه و تولید روزانۀ آن حدود۳.۷میلیون بشکه است.۷.۵ درصد از مساحت کشور را جنگل فرا گرفته و تولید چوب آن ۶۸۴هزار متر مکعب در سال است.
حکومت و سیاست. ایران دارای نظام حکومتی جمهوری اسلامی با یک نهاد قانون گذاری است. برطبق قانون اساسی مصوّب ۱۳۵۸ سرپرستی کشور برعهدۀ یک مقام روحانی شیعه، به نام ولی فقیه، است. رئیس جمهور کشور را مردم برای حداکثر دو دورۀ متوالی چهارساله انتخاب می کنند و مسئولیت اجرایی و تشکیل هیئت دولت با اوست. نهاد قانون گذاری کشور با نام مجلس شورای اسلامی ۲۹۰ عضو دارد که مردم هر چهار سال یک بار آنان را برمی گزینند. علاوه بر مجلس مزبور، شورای نگهبان نیز قوانین مجلس را با موازین شرعی و قانون اساسی مطابقت می دهد و تصویب یا رد صلاحیت نامزدهای انتخاباتی نیز از وظایف آن است. افزون بر آن مجلس دیگری با نام مجلس خبرگان وجود دارد که اعضای ۸۳نفری آن هر هشت سال یک بار برگزیده می شوند. انتخاب رهبر و نظارت بر کار رهبری از وظایف این مجلس است.
مردم و تاریخ. جمعیت ایران حدود ۷۵,۶۳۶,۰۰۰ نفر است (۲۰۱۱) و تراکم نسبی آن به۴۵.۹ نفر در کیلومتر مربع می رسد. رشد سالانۀ جمعیت ایران۱.۶۱ درصد است و۹۹.۴۳ درصد از ایرانی ها مسلمان اند و۶۸.۴۶ درصدشان در شهرها زندگی می کنند و زبان رسمی آنان فارسی است. امید به زندگی در ایران ۷۰ سال است و۸۴.۶۱ درصد از بزرگ سالان کشور باسوادند. نیز ← ایران،_تاریخ

نقل قول ها

ایران با نام رسمی جمهوری اسلامی ایران (نام رسمی از ۱۵ دسامبر ۱۹۲۵ تا ۱۱ فوریه ۱۹۷۹: کشور شاهنشاهی ایران؛ تا پیش ۱۹۳۵م/۱۳۱۴ش فراگیرانه فـ/پارس) کشوری خودفرمان در آسیای غربی در فلات ایرانی است. در شمال غرب با ارمنستان، جمهوری نیمه رسمی قره باغ و جمهوری آذربایجان، در شمال با دریای خزر، در شمال شرق با ترکمنستان، در شرق با افغانستان و پاکستان، در جنوب با دریای عُمّان و خلیج فارس و در غرب با ترکیه و عراق، کرانمند است و مرز خاکی دارد. ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومتر مربع مساحت دارد که دومین کشور بزرگ خاورمیانه و هجدهمین در جهان می باشد. با ۸۲٫۸ میلیون نفر جمعیت، هفدهمین کشور پرجمیعت جهان است. تنها کشوری است که با هر دو دریای خزر و اقیانوس هند خطِّ ساحلی دارد. جایگیری ایران در اوراسیا و غرب آسیا و نزدیکی آن به تنگهٔ هُرمُز، به این کشور برجستگی ژئوپولیتکی بخشیده است. تهران پایتخت کشور و بزرگترین شهر ایران است و همچنین کانون پیشتاز اقتصادی آن.این صفحه، دربرگیرندهٔ نقل قول هایی از همهٔ سرشناسان دربارهٔ موضوعات گوناگون ایران و مردم آن است که بیشتر آن ها تاریخ گذاری شده اند.
• «همیشه در تاریخ ما عده ای متهم به خیانت شده اند و عده ای وطن پرست معرفی شده اند. درحالی که باید رجال سیاسی را در ظرف زمانی-مکانی و شرایط دوره قضاوت کرد و هم اشتباهات آنها را دید و هم دستاوردها و نکات مثبتی که داشتند… باید به تاریخ کشور احترام گذاشت… مسائل تاریخی برای هر نسل باید به روزرسانی شود و با توجه به تجربیات و آگاهی و جهان بینی متحول شده آن ها برایشان بازگو شود.» (۲۱ ژوئیه ۲۰۱۵/ ۱۲ مرداد ۱۳۹۴) -> حسین آبادیان
• «ما شعار مرگ بر آمریکا سر می دهیم، ولی همه چیزمان تا مفرغ آمریکایی است.» ۲۱ فوریه ۲۰۱۷/ ۳ اسفند ۱۳۹۵ -> یوسف اباذری
• «در سدهٔ بیستم، دو انقلابِ مهم در ایران روی داده است، انقلابِ مشروطه و انقلابِ اسلامی. انقلابِ نخست شاهدِ پیروزیِ هرچند کوتاهِ روشنفکرانِ مدرن بود، روشنفکرانی که از ایدئولوژی های غربی ناسیونالیسم، لیبرالیسم و سوسیالیسم الهام می گرفتند، قانون اساسی کاملاً غیردینی مدوّن کردند و به نوسازی جامعهٔ خود مطابقِ جوامعِ اروپاییِ معاصر امیدوار بودند…امّا با انقلابِ دوّم، علمای سنّتی به میدان آمدند؛ علمایی که از دورانِ طلایی اسلام الهام می گرفتند. پیروزیِ خود را با طرح و تدوین یک قانون اساسی کاملاً دینی تضمین نمودند، شرع را جایگزین دادگاه های موجود کردند و مفاهیمِ غربی همچون دموکراسی را مفاهیمی الحادی دانستند و موردِ انتقاد قرار دادند…در واقع، در تاریخِ معاصر جهان، انقلاب اسلامی پدیدهٔ بی همتایی است، زیرا نه یک گروهِ اجتماعی جدید مجهز به احزاب سیاسی و ایدئولوژی های غیر دینی بلکه روحانیون سنتّی مجهز به منبر و مدعی حقِّ الهی در نظارت بر عملکرد همهٔ مقامات غیر روحانی، حتّی عالی ترین نهادِ متشکّل از نمایندگان متخب ملّت، را به قدرت رساند.» (۱۹۸۲م/ ۱۳۶۱ش) -> یرواند آبراهامیان
• «آرزوی زندگی ام سربلندی ایران و ایرانی است.» (۳۰ ژوئیه ۲۰۱۵/ ۸ مرداد ۱۳۹۴) -> سیروس ابراهیم زاده
• «حکمت های بسیاری در ادبیات و زبان فارسی نهفته است که قرن ها از آنها غافل بوده ایم و ای کاش به جای اینکه حکمت را در آثار ارسطو، افلاطون، کانت، هگل و… بجوییم آن را در آثار ادبای ایرانی جستجو کنیم.» (۲۴ ژانویه ۲۰۱۷/ ۵ بهمن ۱۳۹۵) -> غلام حسین ابراهیمی دینانی
• «ما به کسانی نیازمندیم که فریادِ «من عاشقِ وطنم» را از اعماقِ روح برآورند و نیاندیشند به اینکه وطن در کدام زمان، در کدام حال، با کدام نظام.» (۱۹۹۱م/ ۱۳۷۰ش) -> نادر ابراهیمی
• «من معتقدم کار کردن یک خانم در جامعهٔ ما خیلی سخت تر از کار کردن یک مرد است. من فمینست نیستم اما کماکان حس می کنم جامعه ما جامعه مردسالاری است و ما نمی توانیم آن را انکار کنیم.» (۲ دسامبر ۲۰۱۶ /۱۲ آذر ۱۳۹۵) -> نرگس آبیار
• «تاریخ علمی است که می تواند به اندازه اتم خطرناک باشد، چراکه ممکن است جنگ راه بیندازد و گمراه کننده باشد. اینکه بگویم ما اشتباه کردیم، کافی نیست. اشتباه در تاریخ جایز نیست. هنوز نمی توانیم تاریخی از ایران بنویسم که خارجی ها به آن رفرنس دهند و هنوز باید به کتاب خارجی ها ارجاع کنیم.»• «ما خیلی محدودیم. دیواری دورِ خودمان کشیده ایم که در همان جا درجا می زنیم.» (۱۹ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۲۹ تیر ۱۳۹۵) -> منصوره اتحادیه
• «ایرانیان از آن جهت که هم فلسفه و هم عرفان را پذیرفته اند و نیز به این دلیل که فلسفه در تربیت ما نقش داشته و همچون یک عامل ژنتیکی وارد خون و توارث ما شده است، حالتی را در ما ایجاد کرده که ناخودآگاه به طرف شور و شوق خدایی برانگیخته می شویم و از آن جهت که خداوند را در درون خود داریم، خدای درونی مان ما را به طرف امر خیر حرکت می دهد و این حرکت یعنی اشراق.» (۶ ژانویه ۲۰۱۵/ ۳۰ دی ۱۳۸۳) -> منوچهر آتشی
• «گذشتهٔ خود را ادامه نداده ایم و امروز ما (یا آن روز ما) بر اساس گذشتهٔ ما پی ریزی نشده است. ما خود را منقطع کرده ایم و سپس خانه ای در باد بنا نهاده ایم. من علیه این انقطاع غلط همیشه شوریده ام، یعنی به ندای طبیعت خودم جواب داده ام.» (۲۰ نوامبر ۲۰۰۶/ ۲۹ آبان ۱۳۸۵) -> منوچهر آتشی
• «ایرانی ها جزو افراد فعال، مفید و هوشمند جامعه جهانی اند؛ یعنی سهمی دارند به نسبت وضعیت پیچیده ما در منطقه، به نسبت دولت ها و سیستمی که داریم. همه اینها در شرایطی دیده می شود که هجومی همه جانبه برای ازبین بردن یا به انزواکشاندن این ملت صورت می گیرد.»• «هنر ایرانی ها مثل سینمایشان حرف های تازه، بکر، سطح بالا و پخته ای دارد.» (۱۴ آوریل ۲۰۱۳/ ۷ اردیبهشت ۱۳۹۲) -> محمد احصایی
• «ایرانیان، خاصه در طول ۱۰۰ سال گذشته که به معنای واقعی پا به زندگی مدرن گذاشتند و به طور نسبی ملزومات مدرنیته را درک کردند، هستند. تاریخ طولانی مردمانی که همواره مورد حمله اقوام دیگر بودند و واقعیت تاریخی دخالت غرب در سرنوشت آن ها (حتی پس از انقلاب مشروطه، ایران را به مناطق نفوذ تقسیم کرده بودند) و حقیقت انکارناپذیر کودتایی که ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۵۳ میلادی با افسران راستگرای ارتش علیه دولت ملی زنده یاد مصدق سازمان داد، دلایل کافی به مردم می دهد تا «بیگانه هراس» باشند، تا جایی که من با اندوه و شگفتی شاهد آن هستم برخی انقلابی را که خودشان پیش برده اند کار خارجی ها می دانند. اینجاست که مسئله ضرورت توسعه سیاسی خود را با قدرت نشان می دهد…» -> بیگانه هراس
• «برای توسعهٔ پایدار ما نیازمند دولت دموکراتیک هستیم؛ دولتی کوچک با قدرت معنوی و اخلاقی زیاد، دولتی که به ملت پاسخگو باشد، اراده آن از طریق پارلمان و نهادهای انتخابی، اراده ملت باشد. دولتی بدون مشاغل دائمی، بدون انتصاب (یا در حداقل ممکن) دولتی دارای نهادهای نظارتی واقعی و کارا… مسئله، خواستن دموکراسی نیست. مسئله بر سر آمادگی پرداخت هزینه برای دموکراسی است.» (۱۰ مه ۲۰۰۹/ ۲ خرداد ۱۳۸۸) -> بابک احمدی
• «من به کشورهای مختلفی سفر کرده ام اما هیچ جا مانند ایران چهار فصل و زیبا نیست.» (۱۳ آوریل ۲۰۱۵/ ۲۴ فروردین ۱۳۹۴) -> منوچهر آذری
• «ما همواره در حال فرار کردنیم. بخش اعظمی از اعمال و فعالیت های ما تنها با این هدف انجام می شوند که از مواجهه با خودمان، مواجهه با وضعیتمان و مواجهه با جهانمان بگریزیم. راه های فرار جامعه از مواجهه با خود از حیث کمی بسیار زیادند.. به طور نمونه… این هشت الگو: «خودکشی»، «مهاجرت»، «باستان گرایی»، «عرفان زدگی»، «طبیعت پاک»، «جراحی پلاستیک و زیبایی»، «تماشای سریال های تلویزیونی و ماهواره ای» و «خرید و مصرف بی رویه»، هرکدام به نوعی باعث می شوند که ما (هم در مقام فرد و هم در مقام جامعه) از خودمان فرار کنیم و در اکثر مواقع با آن روبه رو نشویم.» (۲۱ ژوئیه ۲۰۱۳/ ۳۰ تیر ۱۳۹۲) -> محمدمهدی اردبیلی
• «اگر از من بپرسند مهم ترین موضوع جامعه چیست؟ می گویم: گفت وگوی راهبردی. گفت وگو مقدم بر تفکیک موضوعی است. مثلاً ممکن است عده ای باور داشته باشند که مهم ترین موضوع جامعه ما سیاست است، یا اقتصاد است. عرض بنده این است که سیاست یا اقتصاد یا فرهنگ، بدون گفت وگو حاصلی نخواهند داشت. به همین ترتیب اگر پرسیده شود مهم ترین ثمره گفت وگو چیست، می گویم: بازشدن راه برای ایجاد توافق و تفاهم.»• «ما ابتدا باید بتوانیم گفت وگوهای گسترده را در جامعه و به ویژه در سطوح نخبگی سامان دهیم و تحمل خود را در پذیرش سخن متفاوت و حتی مخالف بالا ببریم. بعد باید پاره ای از تعصبات را کنار بگذاریم و سخن درست را بر نظر سست پیشین ترجیح دهیم… ما هنوز در عمومی کردن فرهنگ گفت وگو در گام های نخستین هستیم. وقتی نخبگان ما خود، مدارای لازم را ندارند، عین همان انتظار از دولت طبعاً نمی تواند فرجام مطلوب داشته باشد. اگر جامعه روی مسئله ای اصرار کند، احتمال تحقق آن در هر شرایطی بالا خواهد بود؛ بنابراین افزایش موضوعات مورد اجماع، شاخصی برای سنجش وضعیت جامعه هم هست.»• (۹ اوت ۲۰۱۵/ ۳۱ مرداد ۱۳۹۴) -> کریم ارغنده پور
• «با ملتی متمدن باید رفتاری متمدنانه داشت و این امر محقق نمی شود مگر با تحقق مشارکت عمومی.»ref>«محسن آرمین: با ملتی متمدن باید رفتاری متمدنانه داشت». . ۲۴ بهمن ۱۳۷۸. </ref>محسن آرمین (۱۳ فوریه ۲۰۰۰/ ۲۴ بهمن ۱۳۷۸) -> ایسنا
• «اسلامی که می شناسم متلازم با تیغ و طلا و تسبیح نیست. عین خضوع در برابر حق و عشق به انسان و مدارا و مروت با مردمان است.»• «اصلاحات در ایران با توجه به ساخت قدرت واقعاً موجود از نوع سخت است و انتظار تحقق اهداف اصلاحی ظرف چند سال به غایت ساده اندیشی است؛ و اصولاً خصلت حرکت اصلاحی به ویژه در ساخت قدرتی که بندهای منافع اقتصادی و جاه طلبی آنرا محکم ساخته است و به آسانی تن به تحول نمی دهد، حرکتی مسالمت آمیز، قانونی و تدریجی است.»• «سرزمینی که فرجام حرکت های اصلاحی آن یا رگ زدن در حمام فین کاشان بوده است و یا تبعید و مرگ در احمدآباد…• « یک حقیقت واحد است. اسلامیت در این عبارت نه اسلام فقاهتی، نه اسلام فلسفی، نه اسلام عرفانی بلکه اسلام حکومت است. اسلامی که می خواهد با اتکای به رأی مردم نظام و کشوری را اداره کند. اسلامی متعلق به یک واحد سیاسی است که سه عنصر «سرزمین، ملت و دولت» آن را تشکیل می دهد. (هم از این روست که رهبر در این نظام حتماً باید ایرانی باشد. منتخب ملت باشد. مسئولیت ها و اختیارات معینی برعهده داشته باشد). اسلامی است که بیش و پیش از هر مسلمان دیگری به عزت، سربلندی و سعادت ملت ایران متعهد است. یعنی اسلامِ جمهورِ ملّتِ ایران. در حالی که هیچ اسلام دیگری مقید و متعهد به ملت یا سرزمینی خاص نیست؛ لذا اگر جمهوریت این نظام نفی شود اسلامیت آن نیز منتفی می گردد. همان گونه که اگر اسلامیت نظام نفی شود، جمهوریت آن نیز منتفی می گردد و با نفی هر یک، نظام، نظام دیگری خواهد شد جز جمهوری اسلای ایران.» -> جمهوری اسلامی
• «دستاورد و پیام ایران پس از انقلاب برای جهانیان به ویژه مسلمانان جهان، الگویی موفق از حکومت دموکراتیک دینی است نه حکومتی که نام دین بر خود نهاده است. تفسیرهای متحجرانه و تلقی های خشک و بی روح از دین و روش های متصلب در اداره حکومت و شعارهای کهنه و تکراری و کلی گویی های مبهم چیزی نیست که قابلیت الهام بخشی برای مسلمانان جهان داشته باشد…» (۱۴ مارس ۲۰۰۴/ ۲۴ اسفند ۱۳۸۲) -> محسن آرمین
• «فرهنگ و جامعه ایرانی براساس اصول و مبانی و جهت گیری هایی بنیادین، تعریف و با غیر از خودش متمایز شده است. یکی از اصلی ترین این اصول و جهت گیری ها «گذشت» یا «بخشش» است. مردمان ایرانی با همه سختی ها و گرفتاری هایی که دچار می شده اند براساس آموخته های فرهنگی و دینی و تاریخی شان اهل گذشت بوده اند.» (۱۱ مه ۲۰۱۴/ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳) -> تقی آزاد ارمکی
• «تمام احساساتم، افکارم، اعمالم، نگاه ها و علایقم برای کشور شما مملو از شیفتگی و عشق به مردمی است که طی هزاران سال با تمام وجود با بازتولید در شعر، کلام و سینما برای ترسیم دنیایی دیگر مبارزه می کنند.» (۱ اکتبر ۲۰۱۶/ ۱۰ مهر ۱۳۹۵) -> ایتالو اسپینلی
• «ما عادت کردیم به نادیده گرفتن مشکلات و به اصطلاح به روی خودمان نمی آوریم،» (۲ ژانویه ۲۰۱۷/ ۱۳ دی ۱۳۹۵) -> ستاره اسکندری
• «هر فرد ایرانی امروز، با هر اندیشه و عقیده ای، چه دور باشدو چه نزدیک، چه کشور خود را بپسندد و چه نپسندد، می تواند این اطمینان و احیاناً احساس افتخار داشته باشد که شهروند کشوری است با سرنوشتی استثنائی.»، در «ایران و تنهائیش» -> محمدعلی اسلامی ندوشن
• « … نباید مورد سوء تعبیر قرار گیرد. به هیچ وجه معنی اش وطن خواهی ابلهانه، رمانتیک، تعصّب آمیز یا توخالی نیست. اگر بخواهم در یک کلمة ساده بگویم که منظور از آن چیست، خواهم گفت: «شهریادگار» «خزانهٔ انس و دلبستگی ها». ایران به ظاهر همین هامون و بیابان و کوهسار و خرابه ها و کوچه باغ ها و بناهاست (از ویرانه های شوش تا مسجد سپهسالار)، ولی از سوی دیگر یک عمق طولی در آن است که می رود به دورِدور؛ بیابانی که لشکر سلم و تور در آن گم شد، و کوهی که ضحاّک در آن به بند کشیده گشت.» محمدعلی اسلامی ندوشن (۱۹۵۸م/ ۱۳۳۷ش) -> ایران
• «ایران به چه نیاز دارد؟ به پول فراوان؟ به ارز؟ به آب و باران؟ به ذخائر معدنی پایان ناپذیر؟ به نیروی نظامی قوی؟ به تکنولوژی پیشرفته؟ به حمایت بین المللی؟ به اتم؟ خوب، هر یک از این ها می توانند از جهتی کارساز باشند، ولی هیچ یک به تنهائی مشکل او را حلّ نمی کنند. او به یک چیز احتیاج دارد و آن انسان است. همین و بس. اگر آن را داشت همه چیز دارد، اگر نداشت به جائی نخواهد رسید.» (۱۹۹۰م/ ۱۳۶۹ش) -> محمدعلی اسلامی ندوشن
• «ایران به همهٔ مردمِ آن تعلّق دارد، خاصّه به جوانسالانی که آینده را در برابر دارند، و اگر این فکر برای کسانی باشد که «خیر مملکت همان است که خیر ماست» باید مشفقانه به آنان گفت که «روزگار حساب گیرندة بی گذشتی است.» (۱۹۹۷م/ ۱۳۷۶ش) -> محمدعلی اسلامی ندوشن
• «بین افسانهٔ ققنوس و سرگذشت ایران تشابهی می توان دید. ایران نیز چون آن مرغ شگفت بی همتا، بارها در آتش خود سوخته است و باز از خاکستر خویش زائیده شده.» -> محمدعلی اسلامی ندوشن، بدون منبع
• «ما همه ایرانی هستیم و کشور متعلق به همه اقوام و مذاهب است.» -> عبدالحمید اسماعیل زهی
• «دوست دارم خیلی جاها را در ایران ببینم و به دوستان خارجی ام با افتخار بگویم این کشور من است و بیایید ایران را ببینید من دوست دارم به خیلی ها بگویم که به ایران بیایند و زیبایی هایش را ببینند و این ترسی که دربارهٔ ایران درست کرده اند، از بین برود. باید آنها هم بدانند ایران آن کشوری نیست که در روزنامه ها و تلویزیون در خارج می بینیم و اینها همه اش پروپاگانداست.» در مصاحبه با شرق؛ چاپ ۲۶ فروردین ۱۳۹۶/ ۱۵ آوریل ۲۰۱۷ -> نرگس اشتری
• «نباید اجازه دهیم که نظامی که به سختی شکل یافته و مردم برای آن رنج بسیاری متحمل شده اند از دست برود. ما برای کسب آزادی ۸ سال جنگیدیم و شهدا و جانبازان بسیاری را به جا گذاشتیم، از این رو امروز نمی توانیم شاهد از دست رفتن آزادی و جمهوریت نظام باشیم.»• «ما این نظام را به راحتی به دست نیاورده ایم که به راحتی آن را از دست دهیم. همگی ما از دوستداران نظام هستیم و به آن معتقدیم. ما ضد نظام نیستیم، فقط به برخی از نهادها، تصمیم ها و رفتارها منتقدیم. باید باور کرد که منتقدان، معاند نیستند.»• «حکومتی که مدعی مردمسالاری است نباید وجهه مردمسالار بودن خود را از دست بدهد به ویژه آنکه در عصر حاضر نمی توان حکومت اقلیت تشکیل داد؛ چرا که مردم به هیچ عنوان آن را نمی پذیرند.»• «فراموش نکنیم که امام در بدو ورود به ایران شعار «استقلال، آزادی، اسلامی» را به شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تغییر داد و علیرغم آنکه می دانست نظام جمهوری اسلامی همان است که مردم می خواهند و به خاطر آن انقلاب کرده اند، ولی بازهم آن را به رأی گذاشت و همان رأی مردم بود که از نظر امام به نظام مشروعیت بخشید. از این رو بقای مردمسالاری نظام است که مشروعیت آن را تداوم می بخشد.»(۳ فوریه ۲۰۰۴/ ۱۴ بهمن ۱۳۸۲) -> حکومت
• «در ایران بسیاری از چیزها از جمله حجاب قانون محکمی وجود ندارد. من نمی توانم این موضوع را رد کنم. هر چیزی در جمهوری اسلامی ممکن است رخ بدهد. حتی زمانی می گفتند را که تشکیل دادند بر همین اساس بود. مثلاً یک زمانی حج را تعطیل کردند، مصلحت نظام این بود که امر واجبی مثل حج را تعطیل کنند.» زهرا اشراقی ۱۳ اکتبر ۲۰۱۳/ ۲۱ مهر ۱۳۹۲ -> مصلحت نظام
• «من فکر می کنم زنان باید برای استیفای حقوقشان هم تلاش کنند و هم از کشیده شدن به انحرافات اجتناب ورزند! زنان جامعه ما، خواهان آزادی و رسیدن به پایگاه و حقوق خود هستند، از این رو بسیار دسیسه ها و شید و کیدهای انحرافی از این عطش مفرط می توانند سوءاستفاده کرده و ایشان را به حاشیه های وقت گیر یا مضر و بدفرجام بکشانند! مثلاً اکنون با دسیسه های بسیار نگران کننده تحت عنوان مکتب ها و محافلی با عنوان های عرفان و درمان و انرژی و درمان های روحی و روانی با عنوان های معنوی با توجه به حساسیت های عاطفی زنان، ایشان را از کارهای اساسی و مؤثر به آن محافل مشغول و به این وسیله معطل و منحرف می کنند! اگر می بینیم زنان در غرب تا اندازه ای به طور چشمگیر، به حقوقشان رسیده اند برای این است که تلاش زیادی در این راه انجام داده اند و این تلاش ها در غرب از سده نوزدهم آغاز شده است. در ایران هم برخی چالش ها وجود دارد که زنان برای برداشتن این موانع تلاش می کنند.» -> نعیمه اشراقی
• «نخستین روایتی که از هویت ایرانی در عصر جدید تدوین شد و میان روشنفکران رواج گرفت بازسازی هویت ایرانی بر مبنای دیدگاه تخیلی و احساساتی ملت پرستانه یا ناسیونالیزم رومانتیک بود. این روایت، که از دیدگاه رومانتیک به منشأ پیدایش ملل می نگرد، از اواخر قرن ۱۸ در اروپا و آمریکا سر برآورد … در ایران نیز روشنفکرانی که با کشورهای اروپایی در تماس بودند و ناسیونالیزم رمانتیک را راه حل نهایی عقب ماندگی ایران می پنداشتند از این دیدگاه به بازسازی مفاهیم تازه «ملت ایران»، «وطن پرستی»، «عشق به سرزمین پدری و مادری» پرداختند… آثار آنان مشحون از احساس دلتنگی برای میهن باستانی، بزرگداشت اساطیر ایرانی، دین زرتشت و تکریم زرتشتیان، برتری ملیّت بر دین و وطن پرستی در معنای فداکاری و شهادت برای حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی سرزمین پدری و مادری و بیزاری از تازیان و مغولان و ترکان که از این دیدگاه پایه و مایه تمام ناکامی ها و عقب ماندگی های ایران و ایرانی بوده اند.» (۹ سپتامبر ۲۰۰۸/ ۱ مهر ۱۳۸۷) -> احمد اشرف
• «یکسره و کورانه پذیرفتنِ گذشته نشانهٔ سنّت پرستیِ خشک و سترون است و یکجا رد کردن و به چشمِ خواری نگریستن در آن نیز غربزدگی است. بی ارج انگاشتنِ نهانی آن «مُحققانه» و «مُتتبعانه» روبرو شدن با آن نیز غربزدگیِ مستشرقانه است. گذشتهٔ ما و امروزِ ما باید با یکدیگر برخوردِ سنجشگرانه و متفکّرانه داشته باشند تا معنا و ارج و ارزشِ نسبی یکدیگر را روشن کنند.» (۱۹۷۶م/ ۱۳۵۵ش) -> داریوش آشوری
• «ما باید همهٔ آنچه را که غرب به ما آموخته است از نو بیاموزیم و نقادی کنیم و هرگز از یاد نبریم که برتری مادی غرب به معنای برتری مطلق همهٔ معیارها و شیوه های زندگی و فرهنگ آن نیست.» (۱۹۷۶م/ ۱۳۵۵ش) -> داریوش آشوری
• «ابتدا باید سنت های خودمان را درک کنیم و تاریخ و فرهنگ خود را بشناسیم و به مرور آن را با پیشرفت های دنیای امروز همسو کنیم، نه اینکه به طور کامل سنت ها و مفاهیم گذشته را کنار بگذاریم و تقلیدی کورکورانه داشته باشیم که اینها همه توجه و رسیدگی و وقت و هزینه معینی می خواهد.» (۲۸ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۷ مرداد ۱۳۹۵) -> ارفع اطرائی
• «وقتی یک کشوری کولونی می شود چه اتفاقی می افتد؟ یکی این است که با کشتی و توپ و تفنگ می آیند و مقاومت مردم را تسخیر می کنند. این مرحله مقاومت شکنی است. این اتفاق برای ما نیفتاده ولی اتفاق بعدی پیش آمده. قدم بعدی در چنین موقعیتی، چه فرانسه در الجزایر، چه انگلیس در هندوستان یا پرتغال در آمریکای لاتین، معمولاً این است که مردم را از زبان شان محروم می کنند. یعنی به نحوی استیلا یا سلطه زبانی رخ می دهد و شما دیگر حق ندارید به زبان مادری خود صحبت کنید. من فکر می کنم که یک جور کولونیالیسم بومی بر سر ما آمده و پای هیچ موجود غیری هم در میان نیست.» (۲۶ مه ۲۰۱۴/ ۵ خرداد ۱۳۹۳) -> شاپور اعتماد
• «یونانی ها به حکمتِ بحثی و استدلالی شهره بوده اند، امّا به نظر شیخ اشراق یک حکمتِ بسیار برتر و عالی تری وجود دارد که بالاتر از حکمتِ بحثی و استدلالی است و بسی فوق آن است و در طولِ آن قرار دارد و نه در عرضِ آن و آن حکمتِ ذوقی و کشفی است، نمودارِ عالی این نوع از حکمت، حکمای ایران باستان بودند.» «ایرانیان نه تنها در حکمتِ نظری، بلکه در حکمتِ عملی و در فنِّ حکومت داری همیشه شهرهٔ آفاق بوده اند.» (مارس ۲۰۱۰/ اسفند ۱۳۸۸) -> غلامرضا اعوانی
• «ایران در مقایسه با کشورهای همسایه خود یک کشور بسیار بزرگ تر و در نتیجه به مراتب پیچیده تر است. ایران طرفداران خود را دارد: روسیه، چین، برزیل و کشورهایی از این قبیل و همه کشورهای مسلمان شرق دور؛ و دوستان خودش را در اروپا دارد؛ فرانسه و آلمان. ما به هیچ وجه نمی توانیم ایران را با سوریه مقایسه کنیم. در نتیجه، آزادی خواهان ایران از هر قیامی که بتواند برای ما نوعی از نتیجه را به ارمغان بیاورد، استقبال می کنند، اتفاق افتادن این امر در ایران به همان آسانی نیست که در سایر کشور وجود دارد. امروزه مداخله در امور داخلی ایران واقعاً سخت است و اغلب مواقع غیرممکن.»• «کوچه عشق و یاسمن های زرد. کوچه های تنگ و باریک ایران، مانند کوچه های ایتالیا و مصر، اطمینان دارم این کوچه ها را دیده اید. در واقع، تنها دو نفر، دست در دست یکدیگر، می توانند از این کوچه ها عبور کنند. نسل پیش از من، این کوچه ها را کوچه های حقیقت می نامیدند و نسل من کوچه های عشق. به این دلیل که ما می توانیم دوستانمان را به این کوچه ها ببریم و برای آنها شعرهای عاشقانه زمزمه کنیم. من این کار را می کردم.»• «وقتی انقلاب در جهت منافع مردم خودش عمل نمی کند، آنچه درست پس از آن اتفاق می افتد این است که استبداد دینی قدرت را در اختیار می گیرد و اجازه هرگونه حرکت یا فعالیتی را از شما سلب می کند.» (۱۰ ژوئن ۲۰۱۳/ ۲۰ خرداد ۱۳۹۲)• «اگر می خواهیم که صد در صد با سوادی در مملکت باشد، اگر می خواهیم که کارگر حرفه ای کارآ داشته باشیم، اگر می خواهیم که مردم در توسعه شریک باشند و مسایل دیگر، باید به زنان توجه کنیم چرا که نصف جمعیت زنان هستند و این نصف جمعیت نیمه ای است که نیمه دیگر را آموزش می دهد.»• «تاریخ روند خودش را دارد و آگاهی افراد به حق خود و دیگران، در طول تاریخ تغییر ایجاد می کند.»• «در سطح حقوق و قوانین، ایران یکی از عقب افتاده ترین ممالکی است که وجود دارد و از نظر فشارهایی که بر زنان وارد می شود و محدودیت هایی که وجود دارد، بیشترین محدودیت را دارند، ولی از نظر نقش زنان به عنوان فرد یا به عنوان گروه هایی که مستقل از این شرایط سعی می کنند، یکی از پیشرفته ترین ها هستند. البته باید بگویم زنان فعال ایران، الان خیلی بهتر از روشنفکران و محققینی که در خارج کار می کنند یا در گذشته فعال بودند، تاریخ خود را درک می کنند و به آن نظر مثبت دارند.» ۲۶ ژانویه ۲۰۱۰/ ۰۶ بهمن ۱۳۸۸ -> مهناز افخمی
• «چقدر زیباست با خود و جهان در صلح باشیم.» (۱۸ مارس ۲۰۱۵/ ۲۷ اسفند ۱۳۹۳) -> مهناز افشار
• «باید تلاش کنیم خود را از جامعهٔ جهانی جدا نکنیم. همهٔ ارکان حاکمیت به میزانی که ظرفیت حاکمیت را در اختیار دارند، پاسخ گوی اشتغال مردم باشند. امروز این ما هستیم که باید برای پاسداشت خون شهیدان و استقلال کشور که مبانی آن علم و دانش است قدم برداریم.» (۱۵ سپتامبر ۲۰۱۶/ ۷ مهر ۱۳۹۵) -> سید محمدعلی افشانی
• «من نگاهم به شعر این گونه بود که همه را برای ساخت وطن دعوت کنم اما این اواخر از ساخت وطن ناامید شدم چون ایران از نگاه فرهنگی، گرفتاری های فرهنگی دارد و انکار می کند. به همین دلیل این روزها به جای وطن خاکی به وطن اصلی که خودمان هستیم بیشتر فکر می کنم، امروز فکر می کنم باید اول وطن اصلی یعنی درون خودمان را باید ساخت. من فکر می کنم وطن درون ما سیاهی هایی دارد که بیشتر از سیاهی هایی است که جمهوری اسلامی درون کشورمان ایجاد کرده است. ما درون خود هرکدام یک متجاوز به خود هستیم. امروزه فکر می کنم باید این شعر را از این زاویه دید.»داریوش اقبالی (۲۱ ژوئیه ۲۰۱۵/ ۳۰ تیر ۱۳۹۴) -> دوباره می سازمت وطن
• «در جامعه ما با اینکه سال هاست سخن از لیبرالیسم به میان آمده، اما همچنان ما با سوءبرداشت هایی از لیبرالیسم مواجه هستیم و به خصوص با دستاوردهای جدیدتر لیبرالیسم، بیگانه ایم. هیچ کس نمی تواند انکار کند که لیبرالیسم، چه در شکل سنتی و چه در شکل امروزی، یکی از مهم ترین اندیشه های سیاسی است که ادعای شکل دهی به ساختار سیاسی جامعه دارد.» (۶ آوریل ۲۰۱۴/ ۱۷ فروردین ۱۳۹۳) -> موسی اکرمی
• «روح بلند ایرانی شکست ناپذیر است. اگرچه داغ دیده ایم، اما روح بلند ایرانی هرگز در برابر این غم ها از پای ننشسته است. هجوم اقوام وحشی مغول، ظلم اربابان و حاکمان محلی هرگز نتوانسته منش والای مقاومت را از مردم بگیرد، آن چنان که در مشکلات سیاسی، جنگ تحمیلی و... نتوانست. لذا شعر و هنرِ موازی آن یعنی موسیقی، گلوی زخمی ملت سالخورده و شکست ناپذیر را برای آیندگان ثبت و پخش کرده است.»• «ملت هوشیاری که برای هر پدیده اجتماعی و مشکل سوژه ای دارند و به سرعت برق و باد و حتی سریع تر از اینترنت و مالتی مدیای جهانی، در بین خودشان پخش می کنند، این طنز سرزنده که هرروزه به طور زنده پخش می شود، رسانه برتر خبررسانی و نمود سرخوشی و شوخ و شنگی جامعه است.» ۵ اوت ۲۰۱۵/ ۱۴ مرداد ۱۳۹۴؛ در گفت وگو با ایسنا -> اکبر اکسیر
• «دخالت های منطقه ای در امور کشورهای عربی، به طور عمومی فقط از سوی ایران انجام می شود و ایران تنها کشوری است که در قانون اساسی اش، خواستهٔ صدور انقلاب مطرح شده است.» (۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶/ ۴ مهر ۱۳۹۵) -> عبدالله بن زاید آل نهیان
• «تعصب مانع پیشرفت علم است. ما باید اعتقاداتمان را داشته باشیم و نسبت به آنها ثابت قدم هم باشیم ولی تعصب جلوی واقعیت ها را نگیرد.» (۲۰۱۰م/ ۱۳۸۹ش) -> ژاله آموزگار
• «واقعیت این است که بیش از ۹۰ درصد مردم ایران در مورد امور مبتذل و شرم آور کنجکاوی به خرج می دهند.» (۲۳ نوامبر ۲۰۰۶/ ۲ آذر ۱۳۸۵) -> زهرا امیرابراهیمی
• «ایران یکی از بهترین کارگاه های حقوق بشر است چرا که همهٔ مفاهیم مرتبط با حقوق بشر، درآن قابل لمس است.» (۵ آوریل ۲۰۰۰/ ۱۷ اسفند ۱۳۷۹ ) -> اردشیر امیرارجمند
• «هر شهروندی وقتی در شهر پیاده رفت وآمد می کند، خیلی از مسائل جامعه را دقیق تر می بیند. کافی است کمی با نگاه تیزبین و کنجکاو به مردمی که از مقابل می آیند نگاه کنیم تا آنچه را در ذهن آنها می گذرد، ببینیم؛ نگاه های گویایی که مشکلات و ناکامی های اجتماعی را عیان می کند…باید از مردم خواست که برای رسیدن به اتحاد و همزیستی مسالمت آمیز هرچه بیشتر، دست در دست یکدیگر بگذاریم و به جامعه ای سالم فکر کنیم. جامعه ای که همه افکار و دیدگاه های مختلف می توانند در کنار یکدیگر و با یکدیگر باشند و اجازه اظهارنظر و زندگی مسالمت آمیز به یکدیگر می دهد. باید این فرهنگ را جا بیندازیم که نظرات متفاوت و دیدگاه های مختلف است که یک جامعه موفق را می سازد و جامعه ای با این شرایط به سمت توسعه و آبادی سریع تر حرکت می کند.» (۲۵ اکتبر ۲۰۱۵/ ۳ آبان ۱۳۹۴) -> حسین انصاری راد
• «ایران سرزمینی است با هزاران سال سابقه فرهنگی و با یک فرهنگ پر توشه و پربار و فرهنگی که با اسلام غریبه نیست. ما با معانی توحید کاملاً آشنا هستیم، به همین خاطر اسلام را سریع می پذیریم و در آن شرکت و در توسعه اش دخالت می کنیم و آن را مال خود می کنیم.» «گرچه مسلمان هستیم، ولی ویژگی های خودمان و تفاوت هایمان را با دیگر کشورها داریم. اسلام انسان ها را آزاد گذاشته و بنابراین دلیل ندارد همه چیز مشترک باشد…» (سپتامبر ۲۰۰۸/ شهریور ۱۳۸۶) -> باقر آیت الله زاده شیرازی
• «عمر انقلاب صنعتی ۱۵۰ سال است، ولی در این ۱۵۰ سال اتفاقات بسیار زیادی افتاده است. بزرگ ترین مشکل ما این است که در ایجاد، پرداخت و توسعه انقلاب صنعتی شریک نبودیم، بنابراین منفعل مانده ایم و تا زمانی که خودمان سهیم و تولیدکننده نباشیم، این انفعال باقی می ماند.» «تأثیری که انقلاب صنعتی روی ما گذاشته تا به حال تأثیر مثبتی نبوده و فقط ترکش هایش نصیب ما شده، در حالی که ما باید جامعه ای علمی و فرهیخته بشویم و از نظر تکنولوژی خودمان را بالا ببریم.» (سپتامبر ۲۰۰۸/ شهریور ۱۳۸۶) -> باقر آیت الله زاده شیرازی
• «ایران زادگاه من است و حقیقت این است به هیچ وجه نمی توانم از ریشه هایم جدا شوم.» (۱ اکتبر ۲۰۱۶/ ۲۳ مهر ۱۳۹۵) -> ادمان آیوازیان
• «عطر خوش یادهای رفته و مانده… عالم را به افسون این عطر نمی فروشم، عطر تن ایران، عطر خاکم، عطر وطنم.» (۲۰۱۰م/ ۱۳۸۹ش) -> ادمان آیوازیان به نقل از هادی سیف
• «اولین نکته ای که تمام دنیا را متوجه ایران می کند، فرش است. یاماساکی معمار برج نیویورک... از من پرسید: «چرا فرش های ایرانی به این قشنگی هستند؟ در حالی که آن ها در کویر بافته شده اند!» اما به نظر من جواب این سؤال بسیار ساده بود. هرکسی آرزویی دارد که یکی از آن ها این است که در جایی که زندگی می کند، باغ و باغچه هایی داشته باشد و وقتی به این آرزو نرسیده، آن ها را به اتاقش آورده است.» (۳ سپتامبر ۲۰۱۲/ ۱۲ مهر ۱۳۹۱) -> ادمان آیوازیان
• «من همواره تمایل زیادی به یادگیری از محضر رهبران دینی داشته ام. چه مقامات دینی و چه مقامات سیاسی. چراکه آنها منابع دانش و خرد هستند و الهام بخش اند. جمهوری اسلامی ایران از لحاظ داشتن رهبران شاخص، غنی و ممتاز است.» (۲۴ سپتامبر ۲۰۱۶/ ۳ مهر ۱۳۹۵) -> محمد بارکیندو
• «اگر مشکلی هست، مشکل ملی ما در استبدادی فکر و عمل کردن است، مشکل فرهنگی است، چه دیندار چه بی دین. تغییرات یک ملت خو گرفته با استبداد ۲۵۰۰ ساله تدریجی و با تمرین و ممارست ممکن می شود.» (مه ۲۰۱۴/ اردیبهشت ۱۳۹۳) -> عبدالعلی بازرگان
• «من فکر نمی کنم ایران جامعه ای به کلی بی دین شود. از نظر تفکیک دین و سیاست، و به عبارتی سکولاریزه شدن، این احتمال هست که چنین اتفاقی بیفتد ولی بعید می دانم مردم بگویند دین نمی خواهیم و می خواهیم آن را کنار بگذاریم». (۳۰ آوریل ۲۰۱۰/ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۹) -> عبدالعلی بازرگان
• «با کمال تاسف و شهامت باید اذعان کرد، که در تمام ادوار از جمیع جهات و جمیع شئون، ما ایرانی ها از کار فراری بوده و هستیم؛ و همیشه به جای عمل به حرف و تشریفات و حداکثر به بحث و نظر می پردازیم.» (۱۹۴۶م/ ۱۳۲۵ش) -> مهدی بازرگان
• «می دانیم که اولین منشور حقوق بشر توسط کوروش ۲۵۰۰ سال پیش صادر شد و این بسیار ستودنی است و شما باید به آن مفتخر باشید.» (۳۰ اوت ۲۰۱۲/ ۱۰ شهریور ۱۳۹۱) -> بان کی مون
• «چرا یادگیری زبان های مادری و اشاعهٔ آن ها را جز در مورد زبان فارسی، خیانت به کشور، به سرزمین آبا و اجدادی همهٔ آدم ها می شمارید؟» (۲ مارس ۲۰۱۰/ ۱۱ اسفند ۱۳۸۸) -> رضا براهنی
• «من ایران را کشوری اصیل می بینم که خودکفاست و یک بازیگر جدی در منطقه است. در ایران انسجام واقعی وجود دارد چیزی که شما در دیگر کشورهای منطقه نمی بینید… این کشوری با هویت معتبر با دولتی مستحکم است که شاید بتوان گفت مصر کمی شبیه آن است اما هنوز اصالت خود را به دست نیاورده و یکپارچه نشده است.» -> زیبیگنیف برژینسکی
• «ایرانی بودن یعنی اینکه خصلت هایی را دیدن و نوعی نگاه را داشتن.» (۱۹ ژوئن ۲۰۱۶/ ۱۲ تیر ۱۳۹۵) -> محمدعلی بنی اسدی
• «در قرن بیستم ایرانی ها سه جنبش بزرگ انجام دادند، مشروطیت، ملی کردن نفت و انقلاب ۵۷.» (۱۱ سپتامبر ۲۰۱۶/ ۲۱ شهریور ۱۳۹۵) -> ابوالحسن بنی صدر
• «فرهنگ عظیم ما با فرهنگ های بزرگ دنیا نظیر یونان، هند، مصر و چین، برابری می کند و دارای خصوصیات و روانشناختی یک قوم بزرگ است که روانشناسی امروز حداکثر می تواند تا لایهٔ چهارم آن را درک کند و لایه های ششم و هفتم آن که به تعبیری همان هفت آسمان است، به سهولت قابل دستیابی نیست.» ۲۸ نوامبر ۲۰۰۰/ ۱ دی ۱۳۸۱؛ «در نشست پژوهشی ـ روانشناسی، مجتمع فرهنگی امام رضا (ع)، مشهد» -> میهن بهرامی
• «ما ایرانیان یادنگرفته ایم که از میراث فکری و فرهنگی خود درست نگهداری کنیم.» «در پاریسِ ۴۰۰ سال است اشیای باستانی اش خراب نشده اما در ایران هر روز دیوارهای باستانی با نوشتن یادگاری های جدید نو می شود.» (۲۰ ژوئن ۲۰۱۶/ ۱۳ تیر ۱۳۹۵) -> علی بهرامیان
• «نگاه ایرانی ها به ایران پس از حمله اعراب یا یک نگاه ایدئولوژیک است یا یک نگاه ناسیونالیستی. حمله مغول نیز در این نوع نگاه جای می گیرد. باید توجه داشته باشیم که ظهور اسلام یا حمله مغول یا اقوام دیگر باعث از بین رفتن مآخذ تاریخ ایران نمی شود اما گاهی محققان با جزم نگری خود از آن عبور می کنند.» (۲۰ ژوئن ۲۰۱۶/ ۱۳ تیر ۱۳۹۵) -> علی بهرامیان
• «هنوز که هنوز است از برخی دربارهٔ جو فرهنگی قرن دوم و سوم سؤال می کنند در حالی که دیگر جای بحث این مسایل در روزگار ما نیست. تأکید من بر این نکته است که موضوعات مورد بحث در دنیای امروز به ویژه در سرزمین ایران موضوعاتی است که اصیل نیست. ما باید این دیدگاه را در خودمان تقویت کنیم که با «دید نو» به میراث گذشته خود نگاه کنیم.» (۲۰ ژوئن ۲۰۱۶/ ۱۳ تیر ۱۳۹۵) -> علی بهرامیان
• «امروزه ما دچار نوعی افراط و تفریط در اقدامات فرهنگی و علمی خود شده ایم.» (۲۰ ژوئن ۲۰۱۶/ ۱۳ تیر ۱۳۹۵) -> علی بهرامیان
• «تو را می گویم ای فرزانه فرزند/که نعمت خواری از انعام ایران//یکی بگشای گوش جان و مشنو/در آفاق وطن پیغام ایران//که می خواهد به یاری گاه و بیگاه/به جان پروردگان را مام ایران//نگر کز شومی جمعی کژآیین/رود زهر بلا در کام ایران//یکی می خواهد از هم بر دردیدن/به تیغ کهنه هفت اندام ایران//از این بیگانگان آشنا روی/به ویرانی کشد فرجام ایران//تو زهرِ قاتلی در کامِ دشمن/تو صبح روشنی در کام ایران//هم از سعی نو می باید رسیدن/به درمان گر رسد آلام ایران//وطن را وام داری خیز و بشتاب/که بگزاری به نیکی وام ایران//سر دشمن فروکوب و برافراز/درفش سروری بر بام ایران//دو عالم گر فراموشِ تو گردد/فراموشت مبادا نام ایران.» -> یدالله بهزاد، «با فرزندان ایران»
• «اگر می خواهیم کار درستی بکنیم، از یاد نبریم که جوانه یک گیاه، باید روی تنه و ساقه و ریشه آن باشد و همه آنچه که در معماری ما ساخته می شود باید متکی به آنچه باشد که ما به عنوان سرمایه از گذشته داریم… وقتی که درخت تناوری مثل معماری ایرانی داریم، صرف نظر کردن از آن در واقع مثل جهالت است.» (۹ ژوئن ۲۰۱۵ /۳۱ تیر ۱۳۹۴) -> محمد بهشتی شیرازی
• «سعادت کشور در گرو وجود این فرهیختگی است که وقتی از میراث فرهنگی سخن گفته می شود، به یاد فرهنگ، حقیقت آن و هویت خود بیافتیم؛ در این صورت، میراث فرهنگی، از نفت هم اهمیت بیشتری پیدا می کند.»«ما باید برای زندگی در این سرزمین آن را بشناسیم و برای شناخت آن هم، باید به رد پایی که از تجربهٔ گذشتگان به جا مانده توجه کنیم. لباس های آمادهٔ غربی را دایم نباید بر تن سرزمین خود کنیم که یا برای آن گشاد است یا تنگ؛ باید لباسی اندازهٔ ایران داشته باشیم، که اندازه های آن را با داشتن رویکردی تازه به میراث فرهنگی و طبیعی می توان به دست آورد.» (۱۶ ژوئیه ۲۰۰۶/ ۲۵ تیر ۱۳۸۵) -> محمد بهشتی شیرازی
• «ایران دیگر نمی تواند در انزوا بماند و زمانِ نوشتنِ مانیفیست در خوبی و یا بدی مدرنیته گذشته است.» (۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش) -> جمشید بهنام
• «تمدّن ایران کهن تر از تاریخِ شاهنشاهی آن است.» (۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش) -> جمشید بهنام
• «ما باید به بخشی از سنّت ها ارزش دهیم چرا که آنچه در آینده میراثِ فرهنگی بشری را تشکیل خواهد داد، همین سنّت ها هستند که موجبِ تنوعِ فرهنگی خلّاق خواهند بود. وقتی می شنویم که فلان مملکتِ غربی مدرن است، نباید فکر کنیم که هیچ توجّهی به میراث خود ندارد. اگر فرهنگِ ممالکِ غرب را از نزدیک مطالعه کنیم خواهیم دید که در عینِ مدرن بودن چه قدر با یکدیگر متفاوت اند واین به خاطر حفظِ بخشی از سنّت هایشان است که به آن ها هویّتِ خاص بخشیده است. (۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش) -> جمشید بهنام
• «ما می توانیم با نوعی ارزیابی مستمر و دقیق و با توجّه به وضعِ زمانه، آن بخشی از میراثِ فرهنگی خود را که ریشهٔ آن در خاطرهٔ جمعی ملّتِ ایران دست نخورده است و با دنیای امروز هم سازگاری دارد، حفظ کنیم. انتقال هر نوعِ تجدّد از جوامعِ دیگر اگر با این خاظره ها و باورها و تجربه ها تلفیق نشود سودی نخواهد داشت و کارایی لازم را برای پیشرفتِ مملکت فراهم نخواهد آورد.» (۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش) -> جمشید بهنام
• «من هیچگونه هراسی دربارهٔ هویّت ایرانی در دورهٔ جهانی شدن ندارم. هویّتِ ملّی حاصل استمرار حافظهٔ جمعی یک ملّتِ است و در تاریخ، زبان و احساس همبستگی میانِ آدم ها ظاهر می شود. فرهنگِ ایرانی فرهنگی قدیمی و غنی است و با تأثیرگذاری و تأثیرپذیری فرهنگ ها آشنایی دارد.» (۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش) -> جمشید بهنام
• «میراث فرهنگی که به صورتِ مادّی یا غیرِ مادّی به ما رسیده است، مجموعه ای است که در خاطرهٔ جمعی ملّتِ ما جای خاص دارد و عنصرِ حیاتی هویّتِ فرهنگی ماست و منشأ هر نوع خلاقیّتِ فکری و هنری در طولِ زمان. این میراث مجموعهٔ تجربه های نسل های پیشین است و برماست که آن را حفظ کنیم و به نسل های بعدی انتقال دهیم.» (۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش) -> جمشید بهنام
• «جامعه در حال رسیدن به یک نوع افسردگی است. الان اگر چه دردها گفته می شود ولی کسی علاجش نمی کند و هیچ راه حلی ارایه نمی شود.. همه ما می دانیم که جنگل ها ویران شده اند. دربارهٔ ویران شدن شهر، محیط زیست و غارت آثار ملی چیزهای بسیاری می دانیم ولی مگر کسی برای حل این مشکلات کاری می کند؟ حتی برای ساده ترین این مشکلات کسی کاری نمی کند.» (۱۷ مارس ۲۰۱۲/ ۲۶ اسفند ۱۳۸۰) -> بهرام بیضایی
• «دولت ها و آداب و رسوم بر روی هم تأثیر دارند؛ اما تأثیر آداب و رسوم روی دولت ها بیش از تأثیر دولت ها بر آداب و رسوم مردم است.»• «تأثیر دولت ها در یک مقطع کوتاه کمتر است و آنها نمی توانند به سادگی آداب و رسوم مربوط به ازدواج، خوراک، نوع پوشش، عزاداری و… را تغییر دهند؛ به ویژه اگر جنبهٔ دینی یافته باشند.»• «هر دولتی که بخواهد با آداب و رسوم مقابله کند، خودش دچار مشکل خواهد شد. اما دولت ها به ویژه اگر به ابزار ارتباطی قوی مجهز باشند، می توانند با یک برنامه ریزی طولانی مدت و گام به گام، آداب و رسوم را تغییر دهند.»• «هخامنشیان در ایجاد آداب و رسوم مختلف نقش مهمی داشتند و توانستند اقوام مختلف را حول محور سلطنت جمع کنند. ما در ایران اقوام مختلفی داریم که همگی خود را ایرانی می دانند و این در جهان بی نظیر و بزرگترین میراث فرهنگی ماست.»• «آنچه که امروز به عنوان فرهنگ و تمدن ایرانی به جا مانده، نتیجهٔ اقدامات حکومت ها، مردم، علما و فقهاست و این میراث مشترکی است که برای ما باقی مانده است.»• «ما هم مانند دیگر نقاط دنیا به سوی فرهنگ جهانی پیش می رویم و بیش از آن که دولت ها روی ما تأثیر بگذارند، ما از روابط بین المللی، از طریق ماهواره و اینترنت، متأثر هستیم.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ایران هجدهمین کشور جهان از نظر وسعت است و مساحت آن یک میلیون و ۶۴۸ هزار و ۱۹۵ کیلومترمربع است. ایران در خاورمیانه و منطقه اوراسیا از موقعیتی استراتژیک و خاصی برخوردار است و همواره به عنوان پل ارتباطی شرق و غرب مورد توجه بوده است، چنانکه در روزگاران کهن بخش مهمی از جاده مبادلاتی و تاریخی ابریشم از ایران عبور می کرده است.
استان آذربایجان شرقیاستان آذربایجان غربیاستان اردبیلاستان اصفهاناستان ایلاماستان بوشهراستان تهراناستان چهارمحال و بختیاریاستان خراسان جنوبیاستان خراسان شمالیاستان خراسان رضویاستان خوزستاناستان زنجاناستان سمناناستان سیستان و بلوچستاناستان فارساستان قزویناستان قماستان کردستاناستان کرماناستان کرمانشاهاستان گلستاناستان گیلاناستان لرستاناستان مازندراناستان مرکزیاستان هرمزگاناستان همداناستان یزد
همسایه ها
ایران از شمال با کشورهای ترکمنستان، جمهوری آذربایجان، و ارمنستان و دریای مازندران، از جنوب با خلیج فارس، و دریای عمان، از غرب با کشورهای عراق و ترکیه و از شرق با پاکستان و افغانستان همسایه است. رده های این صفحه : ایران شناسی | جغرافیای اسلامی | جمهوری های اسلامی | کشورهای آسیا | کشورهای فارسی زبان
[ویکی حج] ایران: کشوری مسلمان نشین در خاورمیانه است. ایران کشوری است با مساحت 1648195 کیلومتر مربع که بخش بیشتر فلات ایران را در بر گرفته است. امروزه کشور ایران از شمال با جمهوری آذربایجان و ارمنستان و ترکمنستان، در شرق با افغانستان و پاکستان، و در غرب با ترکیه و عراق مرز زمینی دارد. مذهب رسمی آن تشیع و زبان رسمی اش فارسی است. مرزهای سیاسی ایران در طول تاریخ تغییرهای فراوان به خود دیده است. حکومت های ایران گاه تنها بخشی از فلات ایران را زیر سلطه داشتند و گاه مرزهای قدرتشان تا بیرون از فلات ایران کشیده می شد. مرزهای سیاسی امروزین ایران در سده نوزدهم م. و پس از جدا شدن برخی سرزمین ها از آن در شمال و شرق و غرب شکل گرفته است. ایران از بزرگ ترین کشورهای اسلامی است و مردم آن در طول تاریخ اسلام، بسیاری از جمعیت حج گزار را تشکیل داده اند و روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنان با حرمین در تحولات مکه و مدینه تاثیر فراوان داشته است. اکنون هر سال بیش از صد هزار تن از این کشور برای حج به حرمین سفر می کنند. در این مقاله از موضوعات مختلفی در مورد ایران بحث شده است که ازجمله آنها این موضوعاتند: تاریخ و جغرافیای ایران (ایران باستان؛ ایران اسلامی)؛ روابط سیاسی ایران و حرمین و تاثیر آن بر حج گزاری ایرانیان (پیش از اسلام؛ از ورود اسلام تا حمله مغول؛ دوران ایلخانان؛ دوران فترت پس از ایلخانان؛ دوران صفویه؛ دوران افشاریه؛ دوران قاجار؛ دوران پهلوی؛ دوران انقلاب اسلامی)؛ راه های حج ایرانیان (راه عراق؛ راه احساء؛ راه شام؛ راه دریایی جنوب ایران؛ راه استانبول؛ راه دریایی از بیروت؛ راه هوایی)؛ حج گزاری ایرانیان؛ شیوه ها و آداب (سازما ن دهی حج درگذشته؛ سازما ن دهی حج در دوران معاصر؛ آداب و رسوم حج ایرانیان)؛ مشکلات مذهبی ایرانیان در حج؛ ایرانیان و آبادانی حرمین؛ نگاشته های ایرانیان درباره حج و حرمین؛ مجاورت ایرانیان در حرمین؛ تاریخ و جغرافیای ایران.
درباره ریشه و معنای واژه ایران، دیدگاه های گوناگون وجود دارد که بر پایه مشهور ترین آن ها، این واژه برگرفته از نام قوم آریایی و به معنای سرزمین آریاییان است. آریاییان که یکی از شاخه های مردم هند و اروپایی ساکن در ایران ویج بودند، در هزاره دوم پیش از میلاد، مهاجرت خود را به ایران آغاز کردند و در طول سده ها بر ساکنان بومی این سرزمین غلبه یافتند.پیش از ورود آریاییان، ایران تاریخی کهن را پشت سر نهاده، سکونتگاه اقوام گوناگون و تمدن هایی همچون عیلامی و کاسی در غرب این سرزمین بود.
در سده هفتم پیش از میلاد مسیح، یک شاخه از قوم آریایی با نام مادها نخستین حکومت آریایی را در شمال و شمال غرب ایران به پایتختی همدان (هگمتان) تشکیل دادند. حکومت مادها در دوران هووخشتره (633-585ق. م.) به اوج قدرت رسید و توانست پادشاهی آشور در شمال عراق امروزی را به سال 610ق. م از میان بردارد و بخش هایی از شمال بین النهرین و آسیای صغیر را تصرف کند.هم زمان با مادها، شاخه ای دیگر از آریایی ها با نام پارس ها در جنوب ایران، شوش، ساکن شدند و حکومتی مستقل تشکیل دادند.

جدول کلمات

تهران

پیشنهاد کاربران

سرزمین آریایی ها

ایران:شریف. . شجاع
سرزمین آریایی ها که خود شامل پارت ها و ماد ها و. . . . میشد

( اِخ ) پهلوی ، «اِران » ۞ . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» ۞ میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا ۞ نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، ۞ «ایرو» ۞ و «ایر» ۞ بخود اطلاق کرده اند. ( حاشیه ٔ برهان چ معین ) . کلمات آریا، آریائیان ۞ و ایران و امثال آن که در زبان باقی مانده از این کلمه گرفته شده است . فلات ( نجد ) وسیعی است در آسیای جنوب غربی که شامل قفقازیه و ترکستان و افغانستان و ایران کنونی میشود. مساحت این فلات را 2600000 کیلومتر مربع نوشته اند. پیش از مهاجرت آریاییان ایران به این سرزمین اقوامی از نژادهای متفاوت با تمدن های مشابه در آن می زیستند که اطلاع محدودی از آنان در دست است . از میان این اقوام ، عیلامیان تمدنی قابل توجه داشته اند که از حدود چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع می شد. در اواسط هزاره ٔ دوم پیش از میلاد مسیح ، طوایفی از نژاد سفیدپوست از راه جیحون و کوههای قفقازیه به داخله ٔ نجد ایران روی آوردند، این قبایل شعبه ای از نژاد سپیدپوست هند و اروپایی بودند که نزدیک سه هزار سال پیش از میلاد مسیح از هم نژادان خود جداشده بودند و به آسیای مرکزی مهاجرت کردند و دسته ای از آنها هم ظاهراً در ناحیه ای نزدیک دریای خوارزم که در اوستا ایرن واجه ( ایران ویج ) نامیده شده است بسربردند، مجموع این اقوام بدو دسته ٔ اصلی منقسم می شدند، دسته ای که خود از چند شعبه ٔ زورمند تشکیل می شد «سَک َ» و دسته ٔ دیگر که متمدن تر از دسته ٔ نخستین بود «اَرِی » نامیده می شدند. دسته ای از این قبایل که خود را اَرِی َ یعنی شجاع و شریف می نامیدند کم کم بر دره ٔ سند و قسمتی از اراضی هندوستان مسلط شدند و آنها را «اری ورت » خواندند، شعبه ٔ دیگر که اُیری و اَیرین خوانده شده اند، در نجد ایران سکونت گرفتند :
که ایران بهشت است یا بوستان
همی بوی مشک آید از دوستان .
فردوسی .
مزن زشت بیغاره ز ایران زمین
که یک شهر ازآن به ز ماچین و چین .
اسدی .
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد.
نظامی .
و همین سرزمین است که بعدها در مآخذ تاریخی و جغرافیایی قدیم ایرانشهرمملکت ایران بکار رفته است . در مغرب زمین از قرون وسطی به نامهایی از قبیل پرس ( به لهجه ٔ فرانسوی ) و پرشا ( به لهجه ٔ انگلیسی ) مقتبس از لفظ پرسیس که نام یونانی قسمتی از ایران ( کما بیش مطابق فارس ) بوده برمیخوریم ولی در سال 1935 م . بر طبق تقاضای دولت ایران بجای پرس ، پرشا و غیره کلمه ٔ ایران پذیرفته شده است و نام این کشور به ایران تبدیل گردید. کشور ایران اکنون 1654000کیلومتر مربع ۞ وسعت دارد. از سمت شمال به ترکمنستان شوروی و بحر خزر و آذربایجان شوروی و ارمنستان شوروی و از طرف غرب به ترکیه وعراق و از سمت شرق به خاک شوروی و افغانستان و پاکستان و از طرف جنوب به دریای عمان و خلیج فارس محدود است . فاصله ٔ منتهای شمال غربی ایران تا منتهای جنوب شرقی آن در حدود 2250 کیلومتر است . نصف خاک ایران کوهستانی و یک ربع آن بیابان است . کشورهای مجاور این کشور از سمت شمال روسیه ٔ شوروی ، از مشرق افغانستان و پاکستان و از مغرب ترکیه و عراق عرب است . این کشور بین مدارات 25 درجه عرض شمالی و سی و نه درجه و 45 دقیقه عرض شمالی و نصف النهار 44 درجه طول شرقی و 63 درجه و 5 دقیقه طول شرقی واقع است ، فاصله ٔ منتهای شمال غربی ایران تا منتهای شرقی جنوب آن حدود 2250 کیلومتر است . از جزایر ایران در خلیج فارس ( تقریباً از غرب به شرق ) ، خارکو، خارک ، مجمع الجزایر بحرین ، شیخ شعیب ، هندورابی ، کیش ، سیری ، ابوموسی ، تنب کوچک ، تنب بزرگ ، قشم ، هنگام ، لارک و هرمز را میتوان نام برد. مرزهای ایران در طی تاریخ دراز این کشور بارها تغییر یافته است . در اوج اقتدار از دوران هخامنشیان ، امپراطوری ایران از رود سند تا دریای اژه و رود نیل و از سیحون و دریای خزر و جبال قفقاز و دریای سیاه تا خلیج فارس و بحر عمان ممتد بود. در طی قرون متمادی گاه بروسعت این کشور افزوده شده و گاه اراضی آن بدست اجانب افتاده است و پس از استیلای عرب استقلال ایران از بین رفت و این سرزمین جزء امپراطوری وسیع اسلام گردید. تا آنکه در اوان قرن سوم هجری سلسله هایی مانند طاهریان ، صفاریان ، سامانیان ، آل بویه ، غزنویان ، آل زیار در استقرار حکومت ایرانی در ایران کوشیدند و رفته رفته کشور ایران را از سلطه ٔ حکام عرب بیرون آوردند و درحقیقت با تشکیل سلسله ٔ طاهریان که در سال 207 هَ . ق . در خراسان استقرار یافت دوران تسلط عرب در ایران به سر رسید و ایران توانست استقلال قومی خود را بدست آورد و بار دیگر تاریخی خاص داشته باشد. ایران کنونی در عهد صفوی تشکیل شد و وحدت ملی و سیاسی یافت .
پایتخت ایران : پایتخت ایران در دوران مختلف تغییر کرده است چنانکه در دوران پادشاهی صفویه ابتدا قزوین و سپس اصفهان بود و در دوران پادشاهی زندیه شیراز و از زمان سلطنت قاجاریه تهران پایتخت کشور ایران گردید و هم اکنون نیز این شهر پایتخت کشور ایران است . جمعیت این کشور بر طبق سرشماری آبانماه سال 1345 بر اساس نشریه ٔ مرکز آمار ایران 923، 078، 25 تن می باشد. ۞ این کشور به 13 استان و هشت فرمانداری کل تقسیم شده و استانهای سیزده گانه ٔ آن بر حسب آمار سال 45 وزارت کشور بقرار زیر است :
1 - استان مرکزی . 2 - استان گیلان . 3 - استان مازندران . 4 - استان آذربایجان شرقی . 5 - استان آذربایجان غربی . 6 - استان کرمانشاهان . 7 - استان خوزستان . 8 - استان فارس . 9 - استان کرمان . 10 - استان خراسان . 11 - استان اصفهان . 12 - استان سیستان و بلوچستان . 13 - استان کردستان ۞ .
فرمانداری های کل عبارتند از: 1 - فرمانداری کل همدان . 2 - فرمانداری کل بختیاری و چهار محال . 3 - فرمانداری کل لرستان . 4 - فرمانداری کل ایلام . 5 - فرمانداری کل کهکیلویه وبویراحمدی . 6 - فرماندا . . .

ایران::ایرانج. ایرج
نیای مردم ایران ، ایرج بود

ایران یا اِران = اِر ان
اِر= سرزمین بالا
ان=سکنا گذیدن
منظور از ایران مردم کوه نشین زاگرس و البرز می باشد


ایران=ای ران
ای/ائ وجود تشابه و هم معنی با اِل / ئل/ئیل /ایل/ائیل = ساکنین بالا /کوهنشینان/ مردمان شمال خزر
ر= روح / روان / کوچ
ان= ساکنان/آنان که سکنا گذیدن یک یا چند جا



بعضی از اشخاص مسن به زبان کوردی بجای ایران، آی ران تلفظ میکردند. که این حالت تلفظ از ریشه واژه کوردی آیر گرفته شده بمعنی آتش.
درنهایت میشه گفت که ایران یعنی محل آتش یا آتش ها

ایران ینی سرزمین اریایی ها که اریایی هم ینی اشراف زادگان پس میشه سرزمین اشراف زادگان

همانگونه که واژه نامه دهخدا گفته، ایران تلفظ عربی این واژه است، و در اصل اران ( ēran ) است.
می توان به آن ارانشهر هم گفت.

ایران:سرزمین آریایی ها ( مادها، پارس ها، پارت ها )

مــعلول…

فــردی کــه بــه اطــرافــیانــش درس صــبر و اســتقامت امــوزش مــیدهــد.

همانگونه که توی این مقاله آمده ساکنان ایران از راه جیحون و کوههای قفقاز وارد منطقه ایران شدند.
باتوجه به منطقه قفقاز که سرد سیر می باشد
و سر زمین ایران در برابر قفقاز گرمتر بوده پس میتوان گفت ایران همان آران است که در زبان ترکی به منطقه گرم اطلاق میشود
در فرهنگ دهخدا به این مطلب اشاره کرده


نام یک کشور در قاره ی آسیا
پایتخت:تهران
شهر های مهم:تهران؛ اصفهان؛ مشهد

ایران:
از ایران سوی زاولستان کشید
اَبا پیلتن، سـوی دستان کشید
دکتر کزازی در مورد واژه ی ایران می نویسد:<<. . در بخشهایی از شاهنامه، ایران نامی است که تنها برتختگاه ( پایتخت یا مرکز حکومت ) نهاده شده است و سرزمین های دیگر ایرانی هر کدام نامی جداگانه و ویژه ی خویش دارند. >>
و در جای دیگر می نویسد: ( ( نام سپند ایران از دو پاره ی ایر / ان ( = پساوند ) ساخته شده است ستاک ایر ریختی است از آنچه در واژگان" آریا" و" آریان" نیز دیده می شود. ریخت اوستایی آن ائیریا بوده است. همین ستاک در نام" ایرج "نیز که ایرانیان از تخمه ی اویند و ایران سرزمین اوست ؛بازمانده است ) )
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص226 و 295.

ایران برگرفته از واژه ی اریا می باشد که خود واژه ی اریا چم نیک نژاد داره نژاد اریایی پارس پارت و ماد می باشن که خود چندین قوم دارن برای نمونه قوم بختیاری از تبار پارس قوم لک از تبار کورد و اذری هام از تبار ماد میشن ولی ماد بزرگ نه ماد کوچک

جناب the one ایران تلفظ عربی نیست، عربها به ایران هرگز ایران نمیگفتند، میگفتند پارس یا فارس و پس از اسلام عجم که از هخم گرفته شده، بدون کوچکترین آگاهی نِگر ندهید

ایراندر ۳۰۰۰ سال پیش آاریا که هر دودمان آریایی آن راگونه ای گویش میکردند، برخی اران برخی آاِریا برخی ای ریا ، برخی ایران که از زمان پارسیان ساسانی ایران گونه اُسپور و کلی گرفت به همه سرزمینهای آریاییدها، پیش از آمدن پارس ها مادها پارتها باز هم بومیان ایران آریایی و ادیان ایرانی میترایی داشتند
یک نِگریه خودم دارم که پارسها از شبیه جزیره یونان اومدن و یونانیها گفتند پارسها تمدن موکرای نخستین تمدن شبهه جزیره یونان را بنیان گذاشتند که آثار باستانی بسیاری در انجا است و یونانیها میگویند پارسیان فرزندان زئوس و دانایی هستند که با شاهزاده زیبای اتیوپیا ( فلسطین و اسرائیل امروز که منداییدها بازمانده آنها هستند و اعراب ۱۴۰۰ سال فلسطین رو اشغال کردند و یهودیا ۶۰ ساله که مهاجران اروپایی هستند ) ازدواج میکنه و فرزندشان پرسیوس به گیتی میاد که فرزندان آن خدایان پارسیان هستند
نگریه من اینه پارسیان و مادها از سرزمینی آمدند به نام اتلانتیس اتلانتیس زیر اب میره مادها و پارسها در جنوب ایران تمدن ارته در نیمروز و یاوجنوب ایران رو بنیان میگذارند ، یونانیها گفتند پارسیان پیش از آنکه پارس گفته شوند، ارته ای گفته میشوند سومریها که در بخشی از مردم ارته بودند جدا شده به میانرودان میروند، پس از چند سد سال سومریها به ارته یورش آورده و پارسها ومادها از ارته مهجرت کرده و مادها به شمال ارته و پارسها به شبیهه جزیره یونان میروندو تمدن یونان رو آفرینش میکنند ۴۰۰۰ سال پیش مردم گریک یا گریس به شبیه جزیره یونان یورش برده و پارسیها از شبهه جزیره یونان به بیرون امده دوباره به ایران کنونی و باختر دریاچه ارومیه باشندگی میکنند، دلچسب است بدانید پارس و ایران به زبان سومری هر دو به چم سرزمین کناری هستند اینم بدانید بد نیست،
تلگرام ما
@parsik

ایران واژه ای کاملا آریاییست به چم سرزمین آریایی ها، اران نیز واژه ای آریایی گویش پارتی ایران یا آریا هست، به شهرنشینان آریایی میگفتند ایرانی و به کوچرو های نجیب آریایی میگفتند آریایی
ایران به چم سرزمین ایرها با ایرلند سرزمین ایرها همخوانده است، و چون واژگانی مانند گیلی در سلتیهای بریتانیا مانند ایرلندی ها دیده میشه شایدمند است، ایرلندی ها از نژاد ایرانیها باشند
جشن هالوین سلتیها با جشن هوواوا یا هومبابا مانند هم چمچه زنی دارند نشان از ریشه این ملتها است، کدو که چهره هوواوا را نمایش میدهد پس از اسلام از آیین هوواوا یادهالوین زدایش شد تا انگ شیطان پرستی نخورد

جناب خانی آیر به چم آتش پیوندی با ایران ندارد
ای در اینجا از آاِریا گرفته شده نه از آی
آیران در زبان کردی وام واژه است از زبان مجوسان باستان و زبانهای آسایی و آیینی و یا رسمی ایران باستان
وانگهی کردها از یک شاخه نیستند از چند دودمان هستندگی پیدا کردند

جناب ایرج ایران در زبان ترکی ماناک و معنی نداره
زمانی که ایران بوده ترکها با نام هون و سپس تقسان و اغوزان در مغولستان زندگی میکردند، دهخدا هرگز نگفته ایران به چم گرم در زبان ترکی است، اگرم هتی چنین چیزی گفته بود لغزش کرده، وانگهی ترکان زمان بنیانگذاری ایران ترک التاییک نبودند ترکان سکایی آریایی یا تورانیان بودند که زبانشان شاخه ایرانی خاوری بوده که بنمایگان زیادی بجای مانده و سکاها خود را آریایی معرفی میکردند و چهره سپید پوست و چشم آبی بودند نه زردپوست
نامهای ترکی همه ق داره مانند قراقویونلو آققویونلو، تقسان، اغوزان و دگر. . .
ایران و ایرلند یک واژه هستند
ایرلندی ها هم ترکان نامگذاری کردند؟
قبایل غز خودشان نام نداشتند و نام ترک را از سکاها وام گرفتند و نخستین بار دو ایرانی به آنها ترک گفتند
هرگز قبایل تقسان و اغوزان جهانبینی نداشتند بخواهند جایی را نام گذاری کنند و آن زمان هرگز نیرویی نداشتند و آدمهایی با پوست چهارپایان و خام خوار بودند و کاملا بیدرک و غار نشین بودند،
خواهشمندم توهم های خود را کنترل کنید

ایران در گذشته های دور و در زمان آشوزرتشت، ایرانویج ( ایرانوِج ) بوده که ویج ( وِج ) در زبان کهن ایرانی به چم ( معنای ) ریشه، بُن و تبار می باشد همچون واژه ( وِجیدن ) که به معنای از ریشه در آوردن است و امروزه نیز بکار می رود و برای نمونه میگویند: علفهای هرز را وجین کن. یا در واژه هویج نیز بکار می رود. ایران نیز خود به معنای ایریان. . . ایریا. . . . آریا می باشد که پی آیند آن ( تبار آریایی ) می باشد. این خود نشان می دهند ایران به نژاد پاک آریایی اشاره دارد که تیری است به چشم دشمنان ایران زمین همچون جهان میهنها ( گلوبالیستها ) و همه کسانی که با میهنمان سر ستیز دارند. پاینده ایران

واژه ایران در فارسی باستان �آئیریانا� و در فارسی میانه به شکل �اِران� بوده، و به معنای �سرزمین مردمان نژاده و نجیب � است
واژه �آریا� در زبان های اوستایی، فارسی باستان و سانسکریت به ترتیب به شکل های �اَیریَه� ، �آریَه� و �آریه� به کار رفته است
در زبان سانسکریت �اَریَه� به معنی سَروَر و مهتر و �آریاکَه� به معنی مَردِ شایسته ی بزرگداشت است و آریایی به زبان اوستایی �اَئیریان� و به زبان پهلوی و فارسی دری �ایر� خوانده می شود . ایر یعنی �نجیب� و جمع آن �ایران� به معنی �نجیبان� است. این واژه در اوستا به گونه� ایران ویج � نیز آومده
نام ایران به معنی �سرزمین نجیبان� است
جان و دل= ایران♡>
فرمان دادم بدنم را بدون تابوت ومومیایی به خاک سپارند
تـا تـکــه تـکــه ی بـدنـم قـسـمـتـی از خـاک ایـران شــود♡>

آریا:به معنی نجیب وشریف
ایران :برگرفته ازنام آریا _قوم آریایی'به معنی سرزمین نجیب زادگان واشراف زادگان
کشورایران متشکل ازاقوام:
بختیاری. کرد. لر. فارس. ترک. عرب. گیلک. تالشی.
ارمنی. بلوچ
ادیانی ایرانی:اسلام. یهودی. ارمنی. زرتشتی. مسیحیت
بیشترایرانیان پیرودین اسلام ومذهب شیعه
هستند

ایل قندعلی یکی ازایلات بختیاری ایرانی آریایی تبار
★ایل قندعلی:

■طایفه خلیلوند

تیره سلطانعلی وند

تیره گولوند

تیره سبزعلی وند

تیره بازی وند

تیره جمالوند

تیره خواجه وند

تیره شهریاروند

تیره نورعلی وند

تیره سادات علی کول

تیره سرقلی

تیره جلیلوند

■طایفه مدولی
تیره مدولی

■طایفه ورناصری

تیره ورناصری

تیره امینی

■طایفه صالح بابری

تیره علیرضاوند

تیره احمدوند

تیره میرزاعلی وند

تیره تولوند

تیره شیم باری وند

تیره علی دادوند

بره بیچاست صالح بابری

تیره کاظم وند

تیره تادعلی وند

تیره باران وند

محمدرضاوندصالح بابری

تیره حسین وند

تیره خسرووند

تیره نوزروند

در زبان لری به اینجا، ایی رو یا وی رو می گویند ایی و وی معادل این است و رو ( ROW ) یا رج همان ردیف، افق است و اگر ایی را با رج پیوند دهیم میشود ایرج به معنی این سامان ، این ردیف و در نهایت این سرزمین می شود. برای نامیدن مردمان این سرزمین ایی رو را جمع بسته میشود ایی رو ها یا ایی روان و درنهایت به ایران تبدیل میشود و از آنجا که ایران نام شناخته شده و عام برای جهانیان از دیرباز بوده می توان ادعا نمود که ایران مبداء کوچ انسانهابه یایر نقاط جهان است و زبان ایرانی ریشه اکثر زبان های دنیا می باشد و به همین خاطر است که ایران یا آریا به معنی اصیل زاده است چون زادگاه اولین انسان است.
در ضمن کلمه وُ رو یا اورو معادل فارسی آنجا است که تبدیل یوروپا و اروپا میشود به معنی آن ردیف جدا. یا آن افق جدا ، آن سرزمین جدا

ایران به معنی ( خانه آتش ) میباشد
در زبان کوردی هورامی به آتش ، ایر ( و در کوردی سورانی و کلهری و کرمانجی آگر ) گفته میشود و به خانه ، یانه میگوییم. ( وهیچ ربطی به ایدئولوژهای دورغی مثل آریایی و . . . . . نداره که متاسفانه بخش اعظم جامعه و حاکمیت در چند قرن اخیر اسیر تفکرات غلط بودن و هستن ) . وهمینطور ایر در اسم شهر های دیگه تکرار شده مثل ملایر که به معنی ( مل ) گردنه ( آیر ) ، آتش یا ایروان=نگهبان آتش ( پایتخت کشور ارمنیها که قرنها باکردها هم زیستی داشتن و داستان زیبای شیرین و فرهاد از اون متولد شد. ( ایر ) آتش ، وان ( پسوند که در بسیاری از اسمهای کوردی تکرار میشود به معنی نگهبان یا بانی . . . . مثال ملوان ( اب تنی ، حمام کردن، شناگر ) پالوان ( پهلوان ) ، کاروان ( افرادی که با الاغ برای رفع مایحتاج از جایی به جای دیگر میروند ودادوستدمیکنند ) نچیروان ( شکارچی ) و. . . . . . . تا اصطلاحات جدید مثلی کامیروان ( فیلمبردار ) ) ) ) )
لازم به ذکر میباشد که زبان هورامی ( پهلوی ) زبان رسمی دربار ساسانیان بوده که افراد با سواد بخصوص کوردهای لک و جاف و سوران و کلهر و همچنین طبق اسناد باقی مانده مردم تاوریژ ( تبریز ) قبل از ورود مهاجمین واصفهان و دیلمیان گیلان و که خودرا از تبار ساسانی میدانستن ، میتوانستن دست و پا شکسته ( منظور= تسلط یک کسی که مادر زاد هورامی بوده میتواند حرفها رو دروست ادا کند، میباشد ) همراه با زبان مادری خود ، احساسات و سرگذشت و. . . . . . در قالب بیشتر شعر بیان میکردن. و برای اثبات این ادعا شما به نوشته های باستانی و معاصر باقیمانده توجه کنیدیا اشعار و ترانه های فولکلور بخصوص در میان کوردهای لک و جاف و کلهر و گوران یا اسم مکانها درالبرز و زاگروس که مردم محلی نمیدونن اسم مکانهایی مثل باغ وار توسرکان ( باغ پایین ) ، دینور کرماشان ( به سمت خورشید ) ، تاق وسان ( تاق شاه که شاه کلمه مادی میباشد اما معنی لغوی سان همان خورشید است ولی در مورد تاق وسان ( بستان😂 ) به بزرگ حاکمان محلی یعنی سانها و پایین تر از آنها بگ ها ساسانیان یا ساوسانا ، شاه شاهان که کوردها همیشه در اتحادها ی قبیله بودن مثل مادها و ساسانیان گفته میشده ) ( آخرین حاکم محلی هورامان که توسط رضا خان میر پنج از بین رفت اسمش جعفر سان بود ) ، تنگی ور ( تنگه خورشید ) در کوردستان، یه له و ر در روانسر ( کوه خورشید که اتفاقا مردم روستاهای اطراف شهر به این کوه نگاه میکردن و با موقعیت سایه خورشید زمان رو تشخیص میدادن ) ، دماوند ( انتها ، مرز/قسمت حساس از نظر اعتقادی و سیاسی و نظامی در میان کوردها . در این جغرافیا برای یک زاگروس نشین دوچیز بسیار عجیب وجود داره ، قله بلند و خورشید بینهایت بزرگ وباشکوه ، ، جایکه شهر ( ر ) ( راه ) یا ری امروزی رو ساختن و از آنجا از کنار سرزمین توون و تًوًس ( معادل جهنم عبری عربی ) میگذشتن تا به سرزمین خورهلسان ( سرزمین بالا آمدن آفتاب ) ( خراسان و افغانستان امروزی ) میرسیدن، شمیران ( جای گوسفند گله ) . و ده ها اسم دیگه. . . . . . مثالهای تاریخی بسیاری وهمچنین موقیت جغرافیایی منطقه هورامان و نزدیکی آن به پایتخت ساوسانا ( ساسانیان ) دلیل این ادعاست.
و در انتها یک مصرع زیبای شاعر تاوریژی ( تبریز ) که در وصف یار سروده و در پس آن سالهای تاریک اومد ، من دوباره مینویسم به امید طلوع دوباره روجیار✌
وه هار و ول و دیم یار وه ش ب

ایران
ایران : ایر - آن
ایر = نام کهن آن " آر " به مینه های خورشید و آتش است و " آن " پسوند جا و مکان.
اَز سویی " ایر" لَفزی دیگر از " هیر" به مینه ی آتش ، آذَر ، آتور ، آدَر ، آگُر است و به نگهبان آتش سپند " هیربُد" میگفتند.
آتش و نور که ریزترین یکای ( واحد ، unit ) آن photon یا ذَره < آذَر : آ - ذَر < ذَر - ه = ذَره بنیاد جهان و زندگی است و این را نیاکان ما خودآگاه و ناخودآگاه میدانستند.
پس ذَره برابرنهاد شایسته ی photon است چون ذَره ریشه در " ذَر و آذَر " دارد : هر ذره که بشکافی. . .
پس ایران سرزمین آر یا ایر یا هیر یا نور و شید است .
گامه های فَرگشت ( تکامل ) فَهمیده ی " ایر " :
۱ - نخست زندگی از آر و ایر و هیر و آذَر و ذَره آغاز گردیده است .
۲ - نماد این ایر در فراآسمان و آسمان ها خورشید و ستارگان ، در فَزا / سِپاش / فَراسمان کهکشان ها ، در روی زمین آتش ، در انسان ، جانوران ، گیاهان وَرزه یا نَرزه ( انرژی ) ، در زیر زمین نَرزه ی ( انرژی ) نهفته مانند نفت ، دَفت ( گاز ) ، کانی ها ، سنگ ها که با بَرکِشی و پالایش و فرآوری آتش نهفته ، آشکار می شود ، نمونه ی نخستینی : سنگ آتش زَنه ( چَخماق ) که آتش یا نَرزه در درون آن پنهان است وبا بَرخورد دو سنگ جرقه و اَخگر زده می شود.
۳ - نماد مینوی : آتش درون : آتشی که نمیرد همیشه در دل ( درون ) ماست. این آتش هم نماد دانش است وهم بینش .
نماد دانش : آموختن و فَراپُرس ها ( مسائل ) را گشودن.
نماد بینش :مهر اَفروزی و اِشغ وَرزی ، مانند خورشید به همه تابیدن و تاریکی و سَردی و پلیدی را زُدودن
ایرانی یا ایرمَن یا ایرمان کَسی است که در پِی آموختن و شناختن و دانستن جهان ِ بیرون یا مَه جهان برای آسایش و دینستن یا بینستن جهان درون یا کَه جهان برای آرامش است.
پس برای رسیدن به آسایش و آرامش ، فروزه ی دانش و دینش/ بینش را اَفروزاندن ، از گناه دوری جُستن و از آن شَرمیدن و آزَرمیدن است.
مینه ی راستین ایرانی و ایران : کسی که در پی زاب ها و فروزه های نیک است ایرانی و سرزمین آنان ایران است.
از سویی " ایر " به مینه ی شماره ی " ۳ " هم هست چون در پارسی کهن سه را سِره می گفتند و در زبان های ایرانی و اروپایی هنوز وات " ر" به جا مانده است :
سِمنانی : هِره
انگلیسی : three
آلمانی ؛ Drei
لاتین : tre
زندگی با فهمیده ی سه یا سِره یا اِره یا ایر اَفزوده میشود :
۱ - پدر ۲ - مادر ۳ - فرزند
این ایر به مینه ی ۳ با ایر به مینه ی آتش همدیگر را
نمی نَفیَند ( نفی نمی کنند ) چون هر دو سرچشمه زندگی و اَفزایندگی هستند.


آقای اریا بهدار وند نمیشه هر اسمی رو نیاکان ایرانیان بدونی که. کلمه ایران از اریا آمده و حتی المانی ها و هندی ها هم خود را آریایی میدانند

ایران تو وطن منی
تا آخر عمر با منی
نمی کنم ول تو را
دوستت دارم تو را
گیلانت پر از سرسبزی
تهرانت پر از دوستی
ساری پر از صفا و مهر
شیرازت گرم چو گرماش تابستان
رود هایت پر از آب زلال
خاک هایت پر از پاکی
می خواهم بمانم کنارت
می خواهم باشم کنارت
تا همیشه
تا آخر عمر
زیبا و فریبا هستی
قشنگ و سرسبز هستی
هست تمام شهر هایت ز طلا
هست تمام شهر هایت پاکی
ایران تو وطن منی
تو زادگاه منی
ایران
ایران
ایران

تقدیم به تمام ایرانی های دنیا
به امید روزی که تمام کشور های دنیا آزاد شوند

تشکر

ایران از دوهجا تشکیل شده. الف : ای= به معنی ایل، ایلات، ایالت . ب: ران= راه آن ، مجازاً یعنی سرزمین، منطقه، کشور، شاه بُنیاد، مَملِکَت، سلطان آباد، شاه آباد.
بنابراین چون درایران باستان هر اُستان را ایالَت می نامیدند که دارای دروازه شهر بود وهر محل ومنطقه مخصوص یک ایل وتبار وقوم خاصی زندگی می کردند مانند ایلامیان ( عیلامیان ) ، بابلیان، دیلمیان، ایزدیان ( یزدیها ) ایسپانیان ( اصفهانی ها ) ، ایل شاهیان ( ایرانشهریها ) ایروانیان ( ارامنه ها ) ، ایورتیان ( گرج ها ) ایترکیان ( ترکمن ها ) ، ایلخانیان ( مغولها ) ، ایبریان ( ایبریها ) ایعبریان ( یهودیها ) ایزریان ( آذریها ) و غیره که از مجموع این ایلات وایالتها سرزمین پارتها وپارسها به نام ایران نامگذاری شد و ( ( ایران ) ) یعنی ( ( سرزمین ایل ها و اقوام متفاوت ومتنوع ) ) وسنداین حرف گستردگی جغرافیای ایران پهناور باستانی است وربطی به ایران کوچک شده امروزی ندارد که تنوع قومیت کمتری دارد. وهرنظر معاصر دیگر فقط تفسیر به رای است.

انسانیت همراه با محبت با تاریخچه ی کهن

کشوری که توشیم

ایران به معنی سرزمین آزادگان است و آزاد زادگان

همین طور که بعضیا گفتن ایران به معنی " سرزمین آزادگان "
دیگه ربطی هم به هیچ قومیت و نژاد خاصی نداره و همه ی مردم این سرزمین با هر نژاد و قومیتی باهم ترکیب شدن و یکی هستن! هیچ کس نباید ادعا کنه من صددرصد فلان نژاد هستم!


پیوسته ایزان با پارس برابر بوده و ایرانیان خویش را پارسی و کشور خویش را ایران می گفتند در شاهنامه و اوستا پیداست و هندی و ارمنی و ارامی و همگان به انان پارسی میگفتند و خود نیز به خویش پارسی می گفتند

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود /داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود

دیده یِ عقل مست تو چرخه یِ چرخ پست تو /گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمی شود

جان زتو جوش می کند دل زتو نوش می کند /عقل خروش می کند بی تو به سر نمی شود

جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی /آب زلال من تویی بی تو به سر نمی شود

گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی / آن منی کجا روی بی تو به سر نمی شود

بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی/ باغ ارم سقر شدی بی تو به سر نمی شود

گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم/ور بروی عدم شوم بی تو به سر نمی شود

گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من/مونس و غمگسار من بی تو به سر نمی شود

بی تو نه زندگی خوشم بی تو نه مردگی خوشم/سر ز غم تو چون کشم بی تو به سر نمی شود

ایران فرم دیگری از آریا است به چم بوم آریایی که در زبان آلمانی آنرا Das Land der Arier می گویند که می شود سرزمین آریایی ها واژه اوستایی آن ایرین وئجنگه به سرزمین آریایی ها یا بنگاه و پایگاه ایرانیان گفته می شود که در زبان آلمانی به شکل Airyanem Vaejah نوشته شده و می شود سرزمین گسترده آریایی ها در دیکشنری بزرگ واژه های بیگانه آلمانی به نام DUDEN برگ 661 در پیش واژه زبان ایرانی : نوشته شده زبانی است که مردم کوهپایه نشین و جایگاههای بلند ( از دریا ) گویش می کنند و این زبان از آریایی ها گرفته شده [همان نیاکان ما] August Schleicher 1821 - 1868 دانشمند زبانشناس آلمانی Linguistic زبانهای پایه ایرانی و هندی را زبانهای آریایی رده بندی کرده. نه آن واژه هایی که امروز بکار می برند ونکه آنچه در زبان اوستایی پهلوی کار فردوسی بزرگ آمده و واژهایی را که دیکشنری آبادیس می نویسد را می توان واژه های آریایی دانست. کسی که به جای روزهای گذشته روزهای اخیر را بکار می برد نباید گفت آریایی گویش می کند. در سال 1934 ترسایی رژیم آنزمان که پادشاهی بود و مدرنیزه کردن ایران را آغاز کرده بود به مردم جهان گفت که از این پس به سرزمین ما به جای پرشین ایران بگوئید چون نام بومی آن این است.
ونکه Bernard - Henri Levy روزنامه نگار و نویسنده فرانسوی می نویسد: آیا رژیم پادشاهی و نام بردن پادشاه آنزمان که من نام نمی برم و مردم خوب او را می شناسند [پدر ایران نوین] برای خوشایند Adolf Hitler نام پرشین را به ایران دگرگون کرد؟ ایشان یا از روی ستیز و دشمنی با سرزمین ما و یا اینکه از روی نا آگاهی اینرا نوشته چون فردوسی بزرگ 1000 سال پیش نام ایران را برده و دیکشنری آبادیس نمونه هایی از چامه های او را نوشته.
نام ایران 4000 سال پیش در ریگ وداع , 4000 سال پیش در اوستا , 2500 سال پیش در نوشته ها به زبان پهلوی آمده. روی سکه های 300 سال پیش در زمان نادر شاه افشار نام ایران کند کاری شده: سکه بر زر کرد سلطنت را در جهان// نادر ایران زمین و سلطان گیتی ستان
هگل فرزانه آلمانی در درس دانشگاهی خود به نام The Philosophy of history سال 1805 ترسایی نام ایران را می برد.
مردم کشور ما در زمانیکه ناسیونال سوسیالیستها یا همان نازیهای سر کار بودنند یک سمپاتی بزرگی به آنها داشتند با این گمان که آنها هم آریایی و هم خانواده با ما هستند. ونکه امروز خود دانشمندان آلمانی می گویند که آریایی ها در هندوستان و ایران خانه دارند و نه در باختر زمین چون آنها هیچگونه آوند و نشانه ایی مانند نوشته ها یا نسک ها سنگهای کنده کاری شده در دست ندارند. آنچه آدولف هیتلر و همراهانش می گفتند بی پایه و آنچه زبان شناسان و دانشمندان نژاد پرست در آنزمان نوشته بودنند رد می کنند و آنرا unscientific hypothesis یا آوند جدا از دانش و خرد می دانند. آلمان نازی خود را برترین نژاد می دانست و با ایدئولوژی خود می خواستند جهان را زیر کنترل خود بگیرند و مردمان آنرا برده خود کنند.
در آنزمان آلمان برای مردم ایران رادیو به زبان پارسی پخش می کرد که آنرا رادیو Zeesen می گفتند. این رادیو در سال 1927 پیش از روی کار آمدن نازی ها پایه گذاری شده بود. اینکار را پست آلمان رایش انجام داده بود. در سال 1934 یکسال پس از آلمان نازی فرکانس آنرا به 191 KHZ رسانیدند و توان آن 35 کیلو وات بود که بسیار پرتوان است. من برای نواختن گیتار الکتریکی [راک و بلوز] از یک آمپلی فایر کاربری می کنم که 100 وات است سدای آنرا بسیار کم می کنم وگرنه گوش را کر می کند. آمپلی فایر من ترانزیستوری است و لامپی بهتر است چون سدای آن زنده تر است. اکنون حساب کنید که سی و پنج هزار وات چه اندازه توان پخش سدا را دارد و در آنزمان هم رادیو ها لامپی بوده که سدای زنده و دلنشینی از آن پخش می شده. گوینده گان برنامه پارسی بهرام شاهرخ [سدای بسیار بسیا ر زیبا و دلنشین] و داوود منشی زاده بوده اند. مردم هر شب آنهایی که رادیو در خانه داشته اند به این رادیو که بن مایه آن نژاد پرستی و antisemitism بوده گوش می داده اند. آن دودمان یا تباریکه به آن گوش می داده اند دیگر زنده نیستند . آنها پدر پدر بزرگهای ما می شوند. گویندگان بخش پارسی رادیو Zeesen که نام بردم. دانش آموختگان دانشگاههای آلمان بوده اند.
داوود منشی زاده استاد literature در دانشگاه ماکسیملیان مونیخ و بنیانگذار جرگه party سومکا بود که شاخه ایی از NSDAP آلمان یا همان جرگه کارگری ناسیونال سوسیالیسم آلمان می شود[سومکا=در ویکی پدیا] می توانید بیشتر در باره آن بخوانید. داوود منشی زاده همراه SS بود و با آن همکاری می کرد و در نبرد برلین بدن او خراش برداشت. اگر آلمان روسیه را گرفته بود به کشور ما هم یورش می برد چون در آلمان بارها فیلم های پشتوانه دار Documentary گذاشته و هیتلر را نشان می دهد که می گوید: ما انگیزه آن داریم که پس از روسیه پرشین ترکیه عربستان سعودی سوریه عراق را بگیریم و به سوی هندوستان پیشروی کنیم. مرد دیوانه انی که 65 میلیون تن را در جهان به کشتن دادو 27 میلیون آن تنها در روسیه بود. بیش از 6 میلیون آدم بی گناه که باور دیگری داشتند در گازخانه ها که در آنهاگاز Zyklon B بکار می بردنند ابتدا خپه می کرد و سپس در کوره ها می سوزانیدند! اینها همه اش با نام آریایی انجام شد. از یاد برده نشود که آریایی یک تیره و تبار هستند و آنچه با این نام در آلمان شکل گرفت یک ایدئولوژی بود. به این یاد هنگامیکه کسی در اروپا نام آریایی را بیاورد مردم به یاد تبهکاری های آلمانی ها می افتند. اگر هم برای آنها بگویی که آنها آریایی نبودنند باور نمی کنند. نمونه می آورم , اگر سرکار ما با همکاری نام این واژه را بیاوریم زود ما را از کار بیرون خواهند کرد.

در این Ari - gram کوتاه شده آرین - گرام بایسته دانستم به دید گاه کاربری به نام << تارش>> پاسخی کوتاه بدهم. ابتدا با گفته ایی از Voltaire
فرزانه و نویسنده فرانسوی که به یکی از ایراد گیرنده های خود گفته بود: \\ من با آنچه می گویی ناهم سو هستم ونکه تا پای جان ایستاده ام تا تو دیدگاه خود را بگویی. \\ آنچه می نویسم از روی میهن و ایرانی دوستی است حال اگر << تارش>> به من یک میلیون پوئن به سمت پائین بدهد نه چیزی از من کم می کند و نه می افزاید. 1 - دانش با گمان پیوندی ندارد. آدم یا چیزی را می داند یا نه! اگر می داند بایستی برای آن آوند و چرایی بیاورد. 2 - زمان در حال پیشروی است. آدم هنگامیکه زمان را نگه دارد ( به گذشته در اندیشه خود نگاه نکند ) ریشه یابی نمی تواند بکند و رد گذاشتن را نمی تواند پیدا کند ( که از کجا آمده و چرا چنین است ) . بدون زمان دگرگونی بودش نخواهد داشت. آنگونه که ایشان نوشته اند. آنچه کشور ما را یکپارچه نگه داشته دین ( آن دینی که او نام برده ) است. باید بگویم آنچه کشور مارا یکپارچه نگه داشته و می دارد. فرهنگ ایرانی بوده و هست.
در شناساندن فرهنگ می خوانیم که به دانش, زبان, شناخت و هنر در یک کشور می گویند. در ایران ما یک فرهنگ داریم که آن فرهنگ ایرانی است و مانند کشوری چون آمریکا Multi - culture نیستیم. فرهنگ ما ایرانیان نوروز, جشن مهرگان, جشن سده زایش میترا که به آن یلدا می گویند که از زبان کلدانی گرفته شده و همان چم زایش را دارد و [. . . ] است. کیش میترا فرهنگ ما به سرتاسر جهان رسیده و مردم جهان هرساله در شب 25 دسامبر آنرا به نام زایش عیسی مسیح جشن می گیرند. ونکه او در هنگام بهار زاد شده و زادگاهش در Bethlehem نیست و در Nazareth است. فرهنگ ما کار های هنری ماست . در آلمان نمایشگاهی از هنر ایرانی گذاشته بودنند و کارهایی بود که بدست هنر مندان ایرانی در 5000 سال پیش ساخته شده بود. آلمانها شگفت زده شده بودنند . آن اندازه پیشرفته بود که انگار کار دیروز است. ما در آن نمایشگاه بودیم و می دیدیم که مردم آلمان با دیدن آنها چه واکنشی انجام می دادنند. هنر ما موزیک فکلور ماست که در گوشه و کنار روستاها نواخته می شود. رقص و پایکوبی فیلم, تئاتر, نخشگری و فرش بافی بی مانند ایرانی و [. . . ] است.
ایدئولوژی یا دین نتوانسته یک سرزمین را یکپارچه نگه دارد. برای آن نمونه هایی را می نویسم. امپراتوری عثمانی بسیار گسترده بود. کشور گشایان آن با نام دین سرزمین های زیادی را زیر کنترل خود در آورده بودنند . این سرزمین ها دارای زبانها وفرهنگ های گوناگونی بودنند. پرسش این است اگر یک تن که در اردن لبنان یا عربستان سعودی بود و می خواست شناسنامه بگیرید. بر چه پایه ایی به او ملیت می دادنند زبان, فرهنگ یا نژاد؟
دیدیم که امپراتوری عثمانی پاشیده شد و دین هرگز نتوانست آنرا نگه دارد! کشور اتریش که در زبان آلمانی از دو واژه ساخته شده Oester = خاوری
و reich = رایش که روی هم می شود رایش یا امپراتوری خاوری از کشور های مجار و بخشی از بالکان ساخته شده بود و چون فرهنگ ها گوناگون بود فرو ریخت. اتحاد شوروی سوسیالیستی با یک ایدئولوژی مردمان بخش های زیادی از سرزمینهای جهان را به بردگی گرفته بود که از گرسنگی و تهیدستی رنج می بردنند. همه از خاک آن جدا شدند. در آلمان خاوری که پس از جنگ دوم جهانی به دست شوروی افتاده بودنند و به زور کمونیستی شده بود سه میلیون تن گریختند و کشور داران آلمان خاوری DDR از روی ناچاری دیوار دور شهر برلین کشیدند تا از گریختن مردم جلوگیری کنند. ونکه دیری نپائید دیوار فرو ریخت و مردم آن که با آلمان باختری فرهنگ یکسانی داشتند یکی شدند. پس به این دوستی که دیدگاه خود را نوشته می گویم آنچه ما را نگه داشته و می دارد فرهنگ ایرانی ماست و بس! در باره دیگر گفته ها می شود گفتگو کرد ونکه سر از پولیتیک در می آورد و این دانش نامک با دانش سر کار دارد و از Politic در آن خوداری می کنم!

درود ُ سپاس
پیشکش به همه میهن دوستان:
ای عزیزترین عزیزان، ای سرودی عاشقانه /سرزمین محبوب من، شعر پاک لاله هایی
لاله هایی جاودانه، سرزمین محبوب من / تو امید بودن من، از بهارانت بهایم
با صدای بودن تو از سکوت خود رهایم / من به شوق آسمانت پر پرواز می گشایم
حتا با بال شکسته، ای همیشه بودن من/ با نام پاک تو بودن، روح و جانم به تو بسته
چه غم از طوفان دریا، تا تویی تنها کرانه / تو همان صدای جاوید، ماندنی ترین ترانه
بی خزان بادا بهارت، همه هستی نثارت / سرزمین محبوب من، تو طلوع بی غروبی
شاد و تابان روزگارت، سرزمین محبوب من / باران باران کن وجودم من کویری بی قرارم
تشنه فریاد بودن، تا تو باشی در کنارم / سرزمین محبوب من ایران
ای عشق جاویدان، ایران خوب من، ایرااااااان

ایران ای خرم بهشت من روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم جز مهرت در دل نپرورم

( شادروان حسین گل گلاب )

واژهٔ ایران مستقیماً از پارسی میانه سرچشمه می گیرد. نخستین بار در دنبالهٔ نام اردشیر بابکان، بنیان گذار شاهنشاهی ساسانی به نام ایران اشاره شده است. در نقش رستم و سکه های اردشیر بابکان، به او با عنوان �اردشیر شاهنشاه آریان ( ایران ) � اشاره شده است. ایران ( پهلوی ساسانی ) و آریان ( پهلوی اشکانی ) هردو برای اشاره به مجموع مردم ایران نیز استفاده می شدند؛ این دو واژه برگرفته از آریا. در زبان نیاایرانی هستند. بر پایه اسناد تاریخی موجود، ایران شهر را ساسانیان برای نخستین بار به شکل سیاسی به کار بردند و پیش از آنان، به این کشور با چنین عنوانی اشاره نشده است؛ پیش از ساسانیان تنها یک بار، از اصطلاح سرزمین های غیر آریایی استفاده شده است. بر اساس اساطیر ایران نیز، نام ایران از نام ایرج، یک شاهزادهٔ افسانه ای که توسط برادرانش کشته شد، آمده است. در اوستا، منطقه ای که نخستین مهد زندگی آریایی ها بوده، ایران وئجه نامیده شده است که به معنای �سرزمین آریاها� است. همچنین در اوستا واژهٔ ایریا برای اشاره به همین نژاد استفاده شده است.

ایران از واژه ی پهلوی اران میاید و پیوندی با زبان های لری، ترکی، عربی ندارد

واژه ای اسپریک ( کاملا ) پارسی است به چم سرزمین نجیبان و آریایی ها.

پیش از گفتارتان اندیشه کنید.


کلمات دیگر: