کلمه جو
صفحه اصلی

متصاعد شدن


مترادف متصاعد شدن : بلند شدن، برخاستن، بالا رفتن، صعود کردن، برآمدن

فارسی به انگلیسی

ascend

to ascend, to go up, to rise, to move upward, to steam


فارسی به عربی

دکان

مترادف و متضاد

evaporate (فعل)
خشک کردن، تبخیر شدن، بخار شدن، تبخیر کردن، متصاعد شدن، تبدیل به بخار کردن، برباد رفتن

بلند شدن، برخاستن، بالا رفتن، صعود کردن، برآمدن


فرهنگ فارسی

بالا رفتن، صعود کردن، فراز رفتن


جملات نمونه

بخار از سماور متصاعد می‌شد و کم‌کم ناپدید می‌گردید

vapor rose from the samovar and gradually disappeared


لغت نامه دهخدا

متصاعد شدن. [ م ُ ت َ ع ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بلند شدن و برآمدن. ( ناظم الاطباء ) : آتش غیرت در نهاد او متصاعد شد و عزم انتقام مصمم کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 39 ).


کلمات دیگر: