کلمه جو
صفحه اصلی

هیات


مترادف هیات : پیکر، ریخت، شکل، قیافه، هیئت، عرض

برابر پارسی : انجمن، دسته، ریخت، گروه

فارسی به انگلیسی

party

figure, form, aspect, body of men, board, council


مترادف و متضاد

۱. پیکر، ریخت، شکل، قیافه، هیئت
۲. عرض


پیکر، ریخت، شکل، قیافه، هیئت


عرض


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- شکل. ۲- پیکر . ۳- وضع طرز صورت ظاهر : باید که داعی برهیت جمیله باشد۴- مراد از هیات در کلمات شیخ اشراق همان عرض است در کلمات فلاسف. مشائ . ناصرخسرو گوید : اماهیات آن است که اشخاص بدان ازیکدیگر جداشوند خاصه اندر مردم با آنکه بصورت همه یکی اند. یا هیات ظلمانیه . مراد اعراض جسمانی است که مقولات نه گان. عرض باشد. یا هیات ظلمانی. جسمانیه.مراداعراض جسمانیه اند. یا هیات نوریه . مراد انوار عرضیه است. ۴ - علمی است که بحث از احوال ستارگان یعنی بحث از وضع آنها نسبت بیکدیگر و شکل آنها و قوانین ثابت حرکت آنها می نماید.
سان صورت

لغت نامه دهخدا

( هیآت ) هیآت. [ هََ ی ْ ] ( ع اِ ) ج ِ هیأت. ( غیاث اللغات ) ( مفاتیح العلوم خوارزمی ). رجوع به هیأت شود.

فرهنگ فارسی ساره

انجمن


فرهنگستان زبان و ادب

هیأت
{field} [ریاضی] دستگاهی جبری، دارای دو عمل که تمام خصوصیات جمع و ضرب اعداد حقیقی را دارند متـ . میدان 2

گویش مازنی

( هیأت ) /heyat/ شکل، پیکر، وضع، طرز(فرهنگ معین/ج۴/ص۵ - - ۸) - این واژه، علاوه بر اینکه جهت افراد امین و تشکیل دهنده و گرداننده ی دسته های عزادار و یا گروه های ویژه ی مذهبی به کار برده می شود، در برخی مناطق برای گروه های تعزیه نیز مورداستفاده استهیأت تعزیه، هیأت عزاداران، هیأت زائرین و از جمله موارد کاربرد این واژه در مراسم مذهبی است

جدول کلمات

هیأت
جنم

پیشنهاد کاربران

تشکلی مردم نهاد با هدف برگزاری مجالس و مراسم مذهبی

اجتماع کردن یا جمع شدن افرادی مشخص با مسوءلیتی تعیین شده برای بهتر انجام دادن مسوءلیتها واگذاری واستفاده از تجارب دیگران وحذف برخی مسوءلیتها یا ایجاد کارهای جدید

هیات = تیم. ( گروهی هم آماج و هدف )

هیات مدیره = تیم راینیتاران
هیات وزیران= تیم وزیران
هیات مذاکره کننده= تیم ( ( گفت ) )


کلمات دیگر: