اشبیلیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اشبیلیة. [ اِ ی َ ] (اِخ ) سویلا . سویل . شهری بزرگ در اسپانیا. یاقوت گوید امروز در اندلس بزرگتر از آن شهری نیست و حِمْص نیز نامیده میشود و پایتخت حکومت اندلس آنجاست و بنی عباد آنجا مقر داشتند و بعلت اقامت ایشان در شهر مذکور، قرطبة خراب شد و عمل آن متصل بعمل لبلة است که در مغرب قرطبة بود و بین آن دو، سی فرسنگ راه است ... اشبیلیة نزدیک دریاست و جبل اشرف بر آن مشرف است ، و آن کوهی است پر از درختان زیتون و میوه های دیگر و آنچه این شهر را بر دیگر نواحی اندلس امتیازداده زراعت پنبه است و آنرا از آنجا به جمیع بلاد اندلس و مغرب حمل کنند، و وی در ساحل نهری عظیم است که در بزرگی همسان دجلة و نیل است و کشتیهای سنگین در آن حرکت کنند و آنرا وادی الکبیر نامند، و در کوره ٔ آن شهرها و اقلیم هائی است که در جای خود ذکر خواهد شدو گروه بسیار از اهل علم بدان نسبت دارند، از آن جمله عبداﷲبن عمربن الخطاب الاشبیلی و او قاضی آن شهر بود و در 276 هَ . ق . درگذشت . (معجم البلدان ). نام باستانی این شهر ایسپالیس بوده و عرب نیز همین کلمه را محرف یعنی معرب ساخته است . بگفته ٔ جغرافیون عرب این شهر در عهد حکومت اسلامی بسیار معمور و آباد بوده . خود اشبیلیة و ملحقات آن با ابنیه ٔ معظم و محتشم و بدایع صنعت معماری و نقاشی مزین و با نقش و نگار آراسته بود. جبال و جلگه های اطراف با درختان زیتون و انجیر و انواع و اقسام اشجار مستور بود و مقدار کلی پنبه در این محل بعمل می آمده .گویند در زمان حکومت اسلامی این شهر بیش از 400000 تن سکنه داشته . در سال 93 هَ . ق . موسی بن نصیر این بلد را فتح کرده و در دوره ٔ سیادت امویان اول شهر اندلس قرطبة و دوم شهر همین بلد بود. در سال 424 هَ . ق .در اثر انقراض دولت اموی ، ابن عباد قاضی این شهر استقلال آنرا اعلان کرد و در نتیجه دولتی موسوم به بنی عباد متشکل گردید و همین بلد را پایتخت قرار داد. (قاموس الاعلام ترکی ). شهرکی است [ از اندلس ] بر کرانه ٔ دریای اقیانوس مغربی نهاده ، جایی کم نعمت و کم مردم . (حدود العالم ). امروز این شهر، که در کنار وادی الکبیر واقع است ، کرسی ایالت و دارای 225000 تن سکنه است . محصولات آن شراب و مصنوعات آن انواع روغن ، ظروف سفالین و منسوجات است . ابنیه ٔ زیبا و موزه ای نیکو دارد. رجوع به دمشقی و نزهةالقلوب مقاله ٔ 3 ص 236 و 265 و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 1 ص 180 و ضمیمه ٔ معجم البلدان ص 280 و فهرست حلل السندسیة ج 1 و 2 شود.