ناچيز , هيچ , عدم , نيستي , صفر , نابودي , بي ارزش , جزءي , بي اهميت , قابل فراموشي , خرد , کوچک , غير قابل ملا حظه , فرعي , رقت انگيز
تافه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
تافه. [ ف َ / ف ِ ] ( اِ ) مبدل تابه است. ( فرهنگ نظام ). رجوع به تابه و تاوه شود.
تافه. [ ف ِه ْ ] ( ع اِ ) چیز حقیر و اندک. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). حدیث : کانت الید لاتقطع فی الشی التافه. ( منتهی الارب ).
تافه. [ ف ِه ْ ] ( ع اِ ) چیز حقیر و اندک. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). حدیث : کانت الید لاتقطع فی الشی التافه. ( منتهی الارب ).
تافه . [ ف َ / ف ِ ] (اِ) مبدل تابه است . (فرهنگ نظام ). رجوع به تابه و تاوه شود.
تافه . [ ف ِه ْ ] (ع اِ) چیز حقیر و اندک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حدیث : کانت الید لاتقطع فی الشی ٔ التافه . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: