کلمه جو
صفحه اصلی

خجالت دادن


مترادف خجالت دادن : شرمسار کردن، شرمنده کردن، از رو بردن

فارسی به انگلیسی

disconcert, shame, to put to shame, to cause to blush

to embarrass, to put to shame, to disconcert, to disgrace, to mortify, to shame


disconcert, shame


فارسی به عربی

احرج , خجل , خزی

مترادف و متضاد

۱. شرمسار کردن، شرمنده کردن
۲. از رو بردن


abash (فعل)
دست پاچه کردن، شرمنده کردن، دست پاچه نمودن، خجالت دادن

shame (فعل)
شرمنده کردن، خجالت دادن، ننگین کردن، خوار کردن

embarrass (فعل)
دست پاچه کردن، خجالت دادن، ژولیده کردن، براشفتن، شرمسار شدن

put to shame (فعل)
خجالت دادن

شرمسار کردن، شرمنده کردن


از رو بردن


فرهنگ فارسی

موجب خجالت فراهم آوردن کسی را شرمسار کردن .

شرمنده کردن


جملات نمونه

فرزندان خود را جلوی دیگران خجالت ندهید

do not embarrass your children in front of others


لغت نامه دهخدا

خجالت دادن. [ خ َ / خ ِ ل َ دَ ] ( مص مرکب ) موجب خجالت فراهم آوردن. کسی را شرمسار کردن. موجب شرمساری کسی شدن. شرمسار کردن. شرمگین کردن. چون : معلم در حضور شاگردان شاگرد تنبل را خجالت داد. و یا: پاسبان با نشان دادن مال دزدی شده دزد را خجالت داد.

دانشنامه عمومی

موجب شرمساری


جدول کلمات

اوه


کلمات دیگر: