برابر پارسی : در هنگام
در حین
برابر پارسی : در هنگام
فارسی به انگلیسی
at the moment of, during
amid, as, pending
فارسی به عربی
بینما
مترادف و متضاد
هنگامیکه، در صورتیکه، مادامی که، در حین، حال انکه
لغت نامه دهخدا
درحین. [ دَ ]( ق مرکب ) فی الحال. دردم. درحال. فوراً :
دشمن جاه ورا زهره و یارا نبود
کآنچه او گوید درساعت و درحین نکند.
دشمن جاه ورا زهره و یارا نبود
کآنچه او گوید درساعت و درحین نکند.
سوزنی.
فرهنگ فارسی ساره
در هنگام
پیشنهاد کاربران
ضمنِ . . . . . . . . . . .
کلمات دیگر: