کلمه جو
صفحه اصلی

در نظر گرفتن


برابر پارسی : به دیده داشتن، درنگر آوردن، درنگریستن | بشمار آوردن

فارسی به انگلیسی

calculate, consider, designate, earmark, envision, intend, think


مترادف و متضاد

spot (فعل)
لکه دار کردن یا شدن، کشف کردن، بجا آوردن، با خال تزئین کردن، در نظر گرفتن

فرهنگ فارسی ساره

درنگر آوردن، به دیده داشتن، درنگریستن


واژه نامه بختیاریکا

زیر تی کِردِن

پیشنهاد کاربران

consider

take into account

Think over

نگرش به

Taking account of

Ponder

مد نظر قرار دادن



1 ) tailor
تنظیم کردن ( جهت شخص، شرایط خاص یا . . . ) ، جور کردن
2 ) tab
e. g. he has been tabbed for the job
او را برای آن شغل در نظر گرفته اند.

Regard=درنظر گرفتن


Take ( something ) Into Consideration
give thought to
take into account


consider = درنگریدن
consideration = درنگرِش
برای نمونه: هنگامی که گفته می شود ( این جمله را درنظر بگیرید ) بهتر است گفته شود ( این جمله را درنگرید. )
این واژگان می توانند معنای دیگر consider به ویژه فرض کردن را نیز دربرگیرند.

دانستن

آن ها حتی فروش گندم به تفلیس را خلاف شرع دانستند و . . . . . . . . . . . . .


کلمات دیگر: