کلمه جو
صفحه اصلی

تارو

فارسی به انگلیسی

taro, tarot

tarot


عربی به فارسی

فال


فرهنگ فارسی

( اسم ) کنه که بر گاو و دیگر جانوران چسبد .
رودی است در ایتالیا بطول ۱۳٠ هزار گز .

فرهنگ معین

(اِ. ) کنه که بر گاو و دیگر جانوران چسبد.

لغت نامه دهخدا

تارو. ( اِ ) کنه باشد که بر گاو و دیگر حیوانات چسبد. ( جهانگیری ). کنه باشد و آن جانوری است که بر شتر و گاو و گوسفند و امثال آن چسبد و خون ایشان را بمکد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). در جهانگیری به معنی کنه که به عربی «قراد» گویند و آن جانوری است که خون چارپایان مکد. ( فرهنگ رشیدی ). نوعی از آنها مردم را بگزد و بکشد و در اغلب بلاد و طویله های کثیف بهم میرسد، خاصه در منزل میانه براه آذرآبادگان که سم او مهلک است و مرا گزیده و بهزار مرارت بهبود یافتم. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). طبیعیین گفته اند که او بمرگ خود نمیرد چنانکه درکتاب حیوةالحیوان بنظر رسیده ، اما درباب نون نیز آورده اند ظاهراً «نارو» بنون اصح است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ). «نارو» بنون اصح است و در اکثر فرهنگها نیز چنین است. ( از فرهنگ رشیدی ). آنرا در آن شهر [ میانه ] مله گویند همانا مخفّف قمله است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). محمد معین در حاشیه برهان قاطع آرد: مصحف «نارد» است. رجوع به نارد و کنه شود.

تارو. [ رُ ] ( اِخ ) رودی است در ایتالیا بطول 130هزار گز. قاموس الاعلام ترکی آرد: نهری است در قسمت شمالی ایتالیا و از کوه پنای واقع در ایالت جنوا سرچشمه میگیرد و اول بطرف جنوب شرقی و آنگاه بسوی شمال شرقی روان گردد و پس از طی مسافت 125هزار گز، از ساحل راست وارد نهر «پو» میشود.

تارو. (اِ) کنه باشد که بر گاو و دیگر حیوانات چسبد. (جهانگیری ). کنه باشد و آن جانوری است که بر شتر و گاو و گوسفند و امثال آن چسبد و خون ایشان را بمکد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). در جهانگیری به معنی کنه که به عربی «قراد» گویند و آن جانوری است که خون چارپایان مکد. (فرهنگ رشیدی ). نوعی از آنها مردم را بگزد و بکشد و در اغلب بلاد و طویله های کثیف بهم میرسد، خاصه در منزل میانه براه آذرآبادگان که سم او مهلک است و مرا گزیده و بهزار مرارت بهبود یافتم . (انجمن آرا) (آنندراج ). طبیعیین گفته اند که او بمرگ خود نمیرد چنانکه درکتاب حیوةالحیوان بنظر رسیده ، اما درباب نون نیز آورده اند ظاهراً «نارو» بنون اصح است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). «نارو» بنون اصح است و در اکثر فرهنگها نیز چنین است . (از فرهنگ رشیدی ). آنرا در آن شهر [ میانه ] مله گویند همانا مخفّف قمله است . (انجمن آرا) (آنندراج ). محمد معین در حاشیه ٔ برهان قاطع آرد: مصحف «نارد» است . رجوع به نارد و کنه شود.


تارو. [ رُ ] (اِخ ) رودی است در ایتالیا بطول 130هزار گز. قاموس الاعلام ترکی آرد: نهری است در قسمت شمالی ایتالیا و از کوه پنای واقع در ایالت جنوا سرچشمه میگیرد و اول بطرف جنوب شرقی و آنگاه بسوی شمال شرقی روان گردد و پس از طی مسافت 125هزار گز، از ساحل راست وارد نهر «پو» میشود.


فرهنگ عمید

= کَنه

کَنه#NAME?


دانشنامه عمومی

تارو (نام علمی: Colocasia esculenta) نام یک گونه از تیره گل شیپوریان است.
تارو به تعدادی از گونه های خانواده گل شیپوریان گفته می شود که بومی مناطق شرقی شبه قاره هند هستند. تارو یک گیاه چندساله گرمسیری است که به عنوان یک سبزیجات ریشه ای و به منظور بهره برداری از غذه نشاسته ای، برگ ها و دمبرگ هایش کشت می شود. این گیاه یک منبع غذایی اساسی در فرهنگ های مناطق جنوب آسیا، اقیانوسیه و آفریقا است و به عنوان یکی از نخستین گیاهان کشت شده به حساب می آید.

گویش مازنی

/taaro/ نام ارتفاعی در سوادکوه & تار عنکبوت یا هر چیز نازک - نامی بومی برای سگ - پشگل گوسفند – پشگل گوسفند که به پشم آن بچسبد

نام ارتفاعی در سوادکوه


۱تار عنکبوت یا هر چیز نازک ۲نامی بومی برای سگ ۲پشگل گوسفند ...


پیشنهاد کاربران

تارو در پارسی و اوستایی. درون چیزی، از میان چیزی، through در انگلیسی


کلمات دیگر: