کلمه جو
صفحه اصلی

خافت

عربی به فارسی

تار , تاريک , تيره کردن , کم نور , مبهم , مه دار , نامعلوم , گيج


لغت نامه دهخدا

خافت . [ ف ِ ] (ع ص ) ابر بی آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کشت نادراز. (منتهی الارب ). || ضعیف آواز. ضعیف الصوت :
أآمل ان تجلی عن الحق شبهة
و شخصک مقبور و صوتک خافت .

(بواحمد در رثاء ثابت بن قره آورده است ).


و به هر منزل که نزول میکرده اند همان آواز کوچ کوچ بسمع ایشان می رسیده تا بصحرائی ... آن آواز از آنجا خافت شده است در آن مقام ثابت گشته اند. (تاریخ جهانگشای جوینی ).

خافت. [ ف ِ ] ( ع ص ) ابر بی آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کشت نادراز. ( منتهی الارب ). || ضعیف آواز. ضعیف الصوت :
أآمل ان تجلی عن الحق شبهة
و شخصک مقبور و صوتک خافت.
( بواحمد در رثاء ثابت بن قره آورده است ).
و به هر منزل که نزول میکرده اند همان آواز کوچ کوچ بسمع ایشان می رسیده تا بصحرائی... آن آواز از آنجا خافت شده است در آن مقام ثابت گشته اند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).

خافة. [ خاف ْ ف َ ] ( ع اِ ) رجوع به خافّه شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خَافَتْ: ترسید (مؤنث)
معنی یُصْلِحَا: که آن دو اصلاح کنند (منظور از عبارت "وَإِنِ ﭐمْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلَا جُنَاْحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحاً " :زنی از ناسازگاری شوهرش، یا رویگردانیاش [از حقوق همسرداری] بیمناک است، بر آن دو [از نظ...
ریشه کلمه:
خوف (۱۲۴ بار)

پیشنهاد کاربران

خافت = ترسید


کلمات دیگر: