مترادف شاکی : شکایتمند، عارض، گلایه مند، گله مند، متظلم، معترض
برابر پارسی : گله مند، دادخواه، دادجو
complainant
prosecution, prosecutor
شکایتمند، عارض، گلایهمند، گلهمند، متظلم، معترض
کسی که شکایت می کند یا طلب دارد یا بی دلیل از کسی احساس طلب کاری می کند . در اصطلاح به کسی عصبانی است هم می گویند.
دادخواه