مترادف دخالت : مداخله، میانجیگری، وساطت
برابر پارسی : دست اندازی، پادرمیانی، دست درازی، میانجیگری
interference
مداخله، میانجیگری، وساطت
اقدامات یک دولت نسبت به دولت دیگر به قصد تأثیر بر رفتار وی که گاه مستلزم اِعمال زور یا تهدید به اِعمال زور با ایجاد سازوکاری برای مهار یا اجبار است
پادرمیانی، میانجیگر