کلمه جو
صفحه اصلی

of


معنی : از، در باره، بوسیله، از طرف، از لحاظ، ز، در جهت، از مبدا، از منشا، در سوی
معانی دیگر : علامت کسره (کسره ی ربط)، ساخته شده از، - یی، حاوی، دارای، (نمایشگر مقدار یا میزان یا نسبت بخش به کل)، وابسته به، مال، از آن، (در دادن تاریخ یا زمان)، (در نشان دادن رابطه)، (نشان دادن عمل نسبت به چیزی یا کسی)، (آثار هنری و ادبی و غیره) توسط کسی، مربوط یا پیوسته به چیزی یا کسی، با، از محل بخصوصی، اهل، از راه، به دلیل، به علت، (همراه صفت و of - در داوری رفتار)، بسبب

انگلیسی به فارسی

از، از مبدا، از منشا، از طرف، از لحاظ، در جهت، درسوی، درباره، بسبب، بوسیله


از، از لحاظ، از طرف، ز، در باره، در جهت، بوسیله، از مبدا، از منشا، در سوی


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: used to indicate distance or separation from.

- within a foot of the door
[ترجمه Mahyar sari] در فاصله یک قدمی از درب
[ترجمه Ali] فاصله یک قدم تا درب
[ترجمه ترگمان] در یک متری در،
[ترجمه گوگل] درون پای درب
- They were cheated of their opportunity.
[ترجمه محمد] آنها از فرصت خود استفاده کرده اند
[ترجمه سیامک] آن ها از فرصت خویش محروم شده بودند.
[ترجمه ترگمان] آن ها از فرصت استفاده کرده بودند
[ترجمه گوگل] آنها از فرصت خود فریب خورده بودند

(2) تعریف: used to indicate origin.

- the natives of the mountains
[ترجمه ترگمان] بومیان کوهستان
[ترجمه گوگل] بومیان کوه ها

(3) تعریف: used to indicate cause or explanation.

- He died of a serious wound.
[ترجمه ترگمان] اون بخاطر یه زخم جدی مرد
[ترجمه گوگل] او از یک زخم جدی درگذشت

(4) تعریف: made from.

- a blanket of wool
[ترجمه ترگمان] یک پتو پشمی،
[ترجمه گوگل] پتو از پشم

(5) تعریف: used to indicate something in apposition.

- that fool of a politician
[ترجمه ترگمان] آن احمق یک سیاست مدار،
[ترجمه گوگل] این احمق یک سیاستمدار

(6) تعریف: containing.

- a pail of water
[ترجمه ترگمان] یک سطل آب
[ترجمه گوگل] بخشی از آب

(7) تعریف: connected with.

- the back of a chair
[ترجمه ترگمان] پشت یک صندلی
[ترجمه گوگل] پشت صندلی

(8) تعریف: characterized by.

- a man of integrity
[ترجمه ترگمان] مردی با کمال صحت و درستی
[ترجمه گوگل] یک مرد یکپارچگی

(9) تعریف: before; until.

- ten minutes of six
[ترجمه احسان] ده دقیقه تا شش
[ترجمه ترگمان] ده دقیقه از شش دقیقه
[ترجمه گوگل] ده دقیقه شش

(10) تعریف: belonging to.

- the home of a friend
[ترجمه ترگمان] خانه یک دوست
[ترجمه گوگل] خانه دوست

(11) تعریف: concerning; about.

- a discussion of politics
[ترجمه ترگمان] بحث درباره سیاست
[ترجمه گوگل] بحث در مورد سیاست

(12) تعریف: named or specified as.

- the land of Oz
[ترجمه ترگمان] سرزمین \"اوز\"
[ترجمه گوگل] سرزمین اوز

(13) تعریف: with respect to.

- She is hard of hearing.
[ترجمه ترگمان] شنیدن صدایش سخت است
[ترجمه گوگل] او سخت است از شنیدن
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: to.

- offering
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد کرد
[ترجمه گوگل] ارائه

(2) تعریف: against.

- offend
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] جرم

• belonging to; native to; on, upon; characterized by; separated from; coming from (a direction)

مترادف و متضاد

از (حرف اضافه)
in, from, of, by

درباره (حرف اضافه)
on, about, concerning, of, toward, re, in re

بوسیله (حرف اضافه)
of, with, by, via, per

از طرف (حرف اضافه)
of, for, on behalf of

از لحاظ (حرف اضافه)
of

ز (حرف اضافه)
of

در جهت (حرف اضافه)
of, with

از مبدا (حرف اضافه)
of

از منشا (حرف اضافه)
of

در سوی (حرف اضافه)
of

جملات نمونه

all of us

همه‌ی ما


three of us

سه تا از ما


how nice of you to come!

چقدر خوب کردید آمدید!


much of the night

بیشتر شب


lots of money

پول زیاد


men of Ohio

مردان اوهایو


one of her last paintings

یکی از آخرین نقاشی‌های او


two days of stormy weather

دو روز هوای طوفانی


the 20th of Mordad

بیستم مرداد


1. of a marriageable age
دارای سن مناسب برای زناشویی

2. of a mean stature
دارای قد متوسط

3. of course not!
البته که نه !

4. of course, he doesn't know (that) we have come
البته او نمی داند که ما آمده ایم.

5. of his book's first printing only one copy is extant
فقط یکی از نسخه های چاپ اول کتابش باقی مانده است.

6. of his own motion
به خواست خودش

7. of middle size
دارای اندازه ی متوسط

8. of none effect
بدون هیچ گونه اثر

9. of questionable origin
دارای منبع نامعلوم

10. of thee i sing
تو را می ستایم.

11. of what duration?
در طول چه مدتی ؟

12. of (or in) the nature of
مانند،همانند،مثل،دارای،دارای ویژگی

13. of a certain age
(معمولا در مورد زنان) پا به سن گذاشته

14. of a certainty
(قدیمی) بدون شک،محققا،حتما

15. of a kind
1- (عامیانه) یک جور،از یک نوع،هم گونه 2- از جنس بد،نامرغوب،بد

16. of a piece (or of one piece)
همانند،یکجور،از یک نوع

17. of a size
هم اندازه،به یک اندازه

18. of a sort
از نوع نامرغوب،پست،بنجل

19. of a truth
مطمئنا،قطعا،واقعا

20. of age
به سن قانونی،بالغ

21. of all others
بالاتر از همه،مافوق دیگران،بیشتر از همه

22. of all people (or things)
در میان همه ی افراد (یا چیزها)

23. of choice
ارجح،برگزیده،مورد پسندتر

24. of concern
نگران کننده،ناراحت کننده،درخور رسیدگی

25. of course
البته،محققا،بی گمان،زینهار،طبیعتا،طبعا

26. of foot
رهرو،دونده،ـ رو

27. of good (or evil) repute
خوشنام (یا بدنام)

28. of great pith and moment
بسیار مهم و خطیر،حیاتی

29. of kin
وابسته،منسوب،خویش

30. of late
اخیرا،تازگی

31. of many (or few) words
پر حرف (یا کم حرف)

32. of necessity
هرآینه،الزاما،بنابه ضرورت

33. of no consequence
بی اهمیت،غیر مهم

34. of no consideration
بی اهمیت

35. of no value
بی ارزش

36. of noble birth
نجیب زاده،از خانواده ی اشرافی

37. of one's own
(فقط) مال خود شخص،شخصی

38. of one's own (free) will
بنا به درخواست (آزادانه ی) خود،بنا به دلخواه خود

39. of one's own accord
به میل خود،داوطلبانه،بنا به خواسته خود

40. of price
پربها،پرارزش

41. of school age
به سن مدرسه رفتن

42. of service
مفید،کمک کننده

43. of set purpose
1- به منظور خاص،به هدف معین 2- عمدا،به طور عمدی

44. of sorts
1- انواع و اقسام،گونه های مختلف،جورهای گوناگون 2- نوع نامرغوب یا پست

45. of that (or his, her, etc. ) ilk
امثال آن (او و غیره)

46. of the deepest (or blackest) dye
از بدترین نوع،بسیار بد،خبیث

47. of the essence
بسیارمهم،اساسی

48. of the first magnitude
مهمترین،بزرگترین،درجه یک

49. of the hour
برجسته ترین (چیز یا شخص) در این زمان

50. of value
دارای ارزش،ارزشمند

51. of yore
سابقا،در سابق،در گذشته

52. 80% of the forest is treated with insecticide
به 80 در صد جنگل حشره کش زده اند.

53. absence of mind
عدم حضور ذهن،حواس پرتی

54. absence of trained mechanics
نبودن مکانیک های آموزش دیده

55. abuse of power
سو استفاده از قدرت

56. abyss of shame
نهایت شرمندگی

57. acceleration of economic activity
زیاد شدن فعالیت اقتصادی

58. accrual of interest
انباشته شدن بهره(ی پول)

59. accusations of bribery besmirched his reputation
اتهام رشوه خواری شهرت او را لکه دار کرد.

60. accused of armed robbery
متهم به دزدی مسلحانه

61. accused of murder
متهم به قتل

62. accused of subversive activities
متهم به فعالیت های خرابکارانه

63. acres of time devoted to trivia
وقت زیادی که صرف چرندیات شد

64. acts of violence
اعمال خشونت آمیز

65. administration of punishment
تنبیه کردن،اجرای تنبیه

66. adoption of children has become difficult
گرفتن کودکان به فرزندی دشوار شده است.

67. afraid of the lion, he clambered up the hill
از ترس شیر چهار دست و پا از تپه بالا رفت.

68. agents of foreign powers
عمال نیروهای بیگانه

69. agglomerations of capital in banks
تراکم سرمایه در بانک ها

70. ahead of time
قبل از وقت (موعد)

a drop of water

یک چکه آب


members of the club

اعضای باشگاه


the color of her hair

رنگ موی او


the length of the room

درازای اتاق


the legs of the chair

پایه‌های صندلی


a dress of silk

پیراهن ابریشمی


a crown of gold

تاج زرین


a sheet of paper

یک ورق کاغذ


a box of apples

جعبه‌ی سیب


a book of poems

کتاب شعر


a bottle of milk

یک بطری شیر


a bag of onions

یک کیسه پیاز


three kilos of sugar

سه کیلو شکر


the most important of all

از همه مهمتر، مهمترین همه


a sort of fruit

نوعی میوه


a picture of Mehri

عکس مهری


pages of a book

صفحات کتاب


It's twenty minutes of five.

(ساعت) بیست دقیقه به پنج است.


They always like to come here of an evening.

آن‌ها همیشه دوست دارند سر شب اینجا بیایند.


She came of a Friday.

او یک جمعه آمد.


the city of New York

شهر نیویورک


the art of painting

هنر نقاشی


the problems of the poor

مسائل مسکینان


an increase of ten percent

افزایش ده درصد


at the age of five

در پنج سالگی


the killing of women and children

کشتن زن‌ها و بچه‌ها


the student's fear of final examinations

ترس شاگرد از امتحان نهایی


the shouting of the children

فریاد بچه‌ها


the poems of Hafez

شعرهای حافظ


the plays of Shakespeare

نمایش‌نامه‌های شکسپیر


the king of Spain

پادشاه اسپانیا


the result of the negotiations

نتیجه‌ی مذاکرات


the time of departure

ساعت عزیمت


a teacher of literature

معلم ادبیات


west of Tehran

غرب تهران


the advantages of physical exercise

فواید ورزش بدنی


to die of old age

از پیری مردن


fond of music

علاقه‌مند به موسیقی


within two miles of the city

در دو مایلی شهر


a lover of poetry

دوستدار شعر


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Over Flux
موضوع: علمی
اضافه فوران ، تجاوز فوران مغناطیسی در هسته که معمولاَ باعث اشباع هسته و داغ شدن آن می شود. همچنین در برخی تجهیزات الکتربکی حفاظتی نیز به همین نام به منظور جلوگیری از این عیب پیش بینی می شود.

پیشنهاد کاربران

علامت کسره ( کسره ی ربط )

وقتی که اِ که در آخر کلمه می آید برای ربط دادن کلمه به کلمه بعدی آمده باشد

متعلق به؛. . . . . بومی به؛. . . . . . در ، بر ؛ . . . . . مشخص شده توسط؛. . . جداشده از؛. . . . . آمدن از ( جهت )

با ( ویژگی به خصوص )

a man/woman/matter of
مردی/زنی/مسئله ای با. . . . .

It's a matter of overwhelming importance
این مسئله ای با اهمیت بسیار است

She is a woman of enviable beauty
او زنی با زیبایی حسادت برانگیز است


از *درباره

بخاطره

حاکی از،
از رویِ،

. . Murmur of disapproval

زمزمه هایی از روی مخالف. . .
زمزمه های حاکی ( که ) از مخالفت. . .

دارای

به وسیله ی . مربوط به


به, نسبت به

به، از

ناشی از

حرف اضافه : از ، دربارهی ، متصل کردن جمله

با توجه به

Transformationists‟ view of the connection between environmental degradation and human exploitation encourages the building of alliances between environmental and social justice movements.
دیدگاه تحول گرایی، با توجه به ارتباط بین تخریب محیط زیست و استثمار انسانی، ایجاد اتحاد بین جنبش های محیطی و عدالت اجتماعی را ترویج می کند.


متشکل از

شامل، دربردارنده، دربرگیرنده، برای، در مورد
مبنی بر، یعنی
"The same thing is missing from Corfee’s treatment of "impacts on cities :
همین مساله در تلقی کورفی مبنی بر/یعنی "تاثیر بر شهرها" از قلم افتاده است.

به خاطرِ
به این جمله از داستان The Scarlet Letter توجه کنید:
of few artistic encouragements,
به خاطر کمی ذوق ( ذائقه هنری ) ، . . . . محمدرضا ایوبی صانع

بعضی وقت ها به شکل زیر می توان of را در جملات ترجمه کرد:
. . . of . . .
. . . یِ مرتبط با . . .

در زمره

از میان

از سوی

وجود دارد

۱ - of. . با. . . دارای. . . . . محتوی. . . .
of a marriageable age. . . . . . با سن مناسب برای زناشویی
of a mean stature. . . . . . . . . . . . . با قامت متوسط

۲ - of no. . . . . بدون . . . .
of no value. . . . . . . بدون ارزش
of no consideration. . . . . بدون ملاحظه

از جهتِ؛ از حیث؛ از لحاظِ؛ از نظرِ:. . . . . . . - She is hard of hearing
به سبب؛ به علتِ؛ به جهتِ:. . . . . . . . . . . . He died of a serious wound
برای نشان دادن فاصله. . . . . . . . . . . . . . . within a foot of the door
نشان دهندۀ جزئی از یک کل. . . . . . . . . . ten minutes of six
برای بیان نوع، جنس، صنف، طبقه، و مانند آن به کار می رود. . . . . a blanket of wool
متعلق به؛ مالِ. . . . . . . . the home of a friend
دربارۀ؛ درموردِ؛ در خصوصِ؛ راجع به. . . . . . . . . . a discussion of politics
نشان دهندۀ آغاز و مبدٲ چیزی ( شخص، حیوان، شیء، حالت، عدد، و مانند آن ) . . . the natives of the mountains

نسبت به:. . . . . . . . فرزند شما از بقیهٴ همکلاسی هایش زرنگ تر است. . . . .
از سویِ؛ از جانبِ؛ از طرف. . . . . . . . How clever of you to buy chocolate chip cookies – they’re my favorites.

حرف اضافه of
معادل حرف اضافه of در فارسی گاهی اوقات از است ولی در بیشتر مواقع این حرف اضافه معادلی ندارد. از of در زبان انگلیسی برای نشان دادن مالکیت و یا ارتباط استفاده می شود که ما این مفهوم را در فارسی با کسره ( - ِ ) نشان می دهیم. کسره نشانه مالکیت در فارسی است. مثال:
a friend of mine ( یکی از دوستانِ من )
employees of the company ( کارکنانِ شرکت )

حرف اضافه of به معنای شامل
حرف اضافه of در مفهوم شامل اشاره دارد به چیزی یا کسی که عضو یک گروه است و یا برای توصیف یک چیز و قسمت ها و اعضای سازنده آن. توجه کنید که شامل معادل مستقیم of نیست بلکه توصیفی از مفهوم آن است و برای نشان دادن این مفهوم اغلب از کسره استفاده می شود. مثال:
a drop of rain ( یک قطره ( از ) باران )
both of us ( هر دوی ما )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: