کلمه جو
صفحه اصلی

raid


معنی : یورش، تاخت، تاخت و تاز، حمله ناگهانی، ورود ناگهانی پلیس، یورش اوردن، هجوم اوردن
معانی دیگر : (ناگهانی) حمله، ناگه تک، تک ناگهانی، دستبرد، شبیخون، (پلیس و غیره) ریختن (به محل خاص)، غافلگیری، یورش بردن، تاخت بردن، شبیخون زدن، ناگه تک کردن، غافلگیر کردن، دستبرد زدن، تاختن (بر جایی)، کوشش برای جلب کارمندان زبده ی شرکت های دیگر، کارمند دزدی، کارمند دزدی کردن

انگلیسی به فارسی

حمله، یورش، حمله ناگهانی، تاخت، تاخت و تاز، ورود ناگهانی پلیس، یورش اوردن، هجوم اوردن


تاخت و تاز، یورش، حمله ناگهانی، ورود ناگهانی پلیس، یورش آوردن، هجوم آوردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sudden or surprise attack or assault, as by a military force.
مترادف: foray, incursion
مشابه: invasion, offense, offensive

(2) تعریف: a surprise entry by police into private property, usu. to make arrests or seize something.
مترادف: seizure

(3) تعریف: in business, an aggressive operation of one company against another, often to secure desired secrets or employees.

(4) تعریف: a mutual effort by numerous speculators to drive down the prices of certain stocks by selling them.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: raids, raiding, raided
(1) تعریف: to make a raid on.
مترادف: foray
مشابه: ambush, assault, attack, bust, grab, harry, invade, loot, maraud, occupy, pillage, plunder, prey, sack

(2) تعریف: to steal or take from.
مترادف: loot, plunder, rob, steal
مشابه: pillage, prey, sack
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: raider (n.)
• : تعریف: to carry out or become involved in a raid.
مترادف: foray
مشابه: attack, harry, invade, loot, maraud, pillage, plunder, rob, sally

• system with several hard drives enabling safe storage and fast retrieval of information (computers)
sudden incursion, attack
attack on, foray into, sudden incursion into
when soldiers, the police, or criminals raid a place, they enter it by force to attack it, or to look for someone or something. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...police raids. ...a series of bank raids.
see also air raid.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] علامت اختصاری Redundant Array of Inexpensive Disks . روشی بسیار مطمئن برای ذخیره داده با استفاده از مجموعه ای از دیسک گردان ها به جای یک دیسک گردان. یک نوع سیستم RAID، هر بایت داده رابه بیتهایی تقسیم کرده و هر بیت را روی یک دیسک متفاوت ذخیره می کند. اگر داده ای 8 بیت داشته باشد، تعداد 10 دیسک لازم است ؛ یعنی برای هر بیت یک دیسک، و دودیسک هم برای کد تصحیح خطا . کد تصحیح خطا با بازسازی هر بیت گمشده در بایت را ممکن می کند. در نتیجه، اگر یکی از دیسک گردان ها به طور کامل خراب شود، فقط یک بیت از هر بایت خراب می شود و محتویات دیسک خراب شده را با استفاده از کد تصحیح خطا میتوان مجدداً به طور کامل بازسازی کرد. سیستم RAID همچنین شامل روشهای دیگر ترکیب دیسک گردان هاست، مثلاً طرح ساده ای که در آن یک گرداننده، نسخه ای از اطلاعات را روی دیگری ذخیره می کند.

مترادف و متضاد

یورش (اسم)
offense, rush, attack, assault, offensive, onslaught, onrush, raid, pash, pounce, sally, sortie

تاخت (اسم)
attack, raid, gallop, brattle, lope

تاخت و تاز (اسم)
onset, attack, invasion, raid, ravage, incursion, inroad

حمله ناگهانی (اسم)
raid, lunge, kink

ورود ناگهانی پلیس (اسم)
raid

یورش اوردن (فعل)
raid, storm, sally, sortie

هجوم اوردن (فعل)
raid, swarm

attack, seizure


Synonyms: arrest, assault, break-in, bust, capture, descent, foray, forced entrance, hit-and-run, incursion, inroad, invasion, irruption, onset, onslaught, pull, reconnaissance, roundup, sally, shootup, sortie, surprise attack, sweep, tipover


attack, pillage


Synonyms: assail, assault, blockade, bomb, bombard, breach, break in, charge, descend on, despoil, devastate, fall upon, fire on, forage, foray, harass, harry, heat, inroad, invade, knock off, knock over, lean against, lean on, loot, maraud, march on, overrun, pirate, plunder, rake, ransack, rifle, rob, sack, sally, sally forth, shell, slough, spoliate, storm, strafe, strike, sweep, swoop, tip over, torpedo, waste


Antonyms: aid, assist, guard, help, protect


جملات نمونه

They have been raiding our team and signing up our best players for years.

سال‌هاست که آن‌ها به تیم ما دستبرد زده و بهترین بازیکنان ما را استخدام کرده‌اند.


Fifty Indians were sent to raid the settlers.

پنجاه سرخپوست برای یورش به کوچ‌نشینان گسیل شدند.


police raids upon gambling houses

ریختن پلیس به قمار‌خانه‌ها


a raiding party

گروه یورش


Customs agents raided the house.

مأموران گمرک به داخل خانه ریختند.


Children raided the refrigerator.

بچه‌ها به یخچال دستبرد زدند.


1. a raid of the coastal villages by armed bandits
یورش به دهات ساحلی توسط دزدان مسلح

2. air raid sirens began ululating again
آژیرهای حمله ی هوایی دوباره به ناله درآمدند.

3. air raid warning
آژیر حمله ی هوایی

4. a border raid
یورش مرزی

5. an air raid
یورش (حمله ی) هوایی

6. an air raid shelter
پناهگاه حمله ی هوایی

7. to pull a raid
اقدام به حمله ی ناگهانی کردن

8. fifty indians were sent to raid the settlers
پنجاه سرخپوست برای یورش به کوچ نشینان گسیل شدند.

9. a signal that warns of an air raid
آژیری که حمله ی هوایی را اخطار می دهد

10. Our raid took the enemy by surprise.
[ترجمه ترگمان]حمله ما دشمن را غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]حمله ما دشمن را با تعجب فرا گرفت

11. In the raid, police found several boxes of obscene videotapes.
[ترجمه ترگمان]پلیس در این یورش چندین جعبه نوارهای ویدئویی زشت پیدا کرد
[ترجمه گوگل]در حمله، پلیس چندین جعبه فیلم های ناخوشایند را یافت

12. His son had been taken captive during the raid.
[ترجمه ترگمان]پسرش در طی این یورش اسیر شده بود
[ترجمه گوگل]پسرش در طول حمله، اسیر شده بود

13. In the latest raid, thieves used his van to ram a police car.
[ترجمه ترگمان]در آخرین یورش دزدان از ون او برای کوبیدن یک ماشین پلیس استفاده کردند
[ترجمه گوگل]در آخرین حمله، دزد از ون خود استفاده می کند تا ماشین پلیس را شکار کند

14. They were going to raid Warsaw the next day.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد داشتند روز بعد به ورشو یورش ببرند
[ترجمه گوگل]آنها روز بعد به ورشو حمله کردند

15. The kids tend to raid the fridge when they get home from school.
[ترجمه ترگمان]بچه ها دوست دارند وقتی از مدرسه به خانه می رسند به یخچال حمله کنند
[ترجمه گوگل]وقتی بچه ها از مدرسه می روند، بچه ها تمایل به یخچال دارند

16. Hundreds of civilians were massacred in the raid.
[ترجمه ترگمان]صدها غیر نظامی در این یورش کشته شدند
[ترجمه گوگل]صدها غیرنظامی در حمله به قتل رسیدند

17. The weapon used in the raid was a replica.
[ترجمه ترگمان]سلاحی که در این یورش به کار می رفت یک کپی از آن بود
[ترجمه گوگل]سلاح مورد استفاده در این حمله، یک نسخه است

18. They were arrested early this morning after a raid on a house by thirty armed police.
[ترجمه ترگمان]آن ها صبح زود پس از حمله به خانه ای توسط سی پلیس مسلح دستگیر شدند
[ترجمه گوگل]آنها صبح امروز پس از حمله به خانه توسط یک پلیس مسلح دستگیر شدند

a border raid

یورش مرزی


an air raid

یورش (حمله‌ی) هوایی


a raid of the coastal villages by armed bandits

یورش به دهات ساحلی توسط دزدان مسلح


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Redundant Array of Independent Disks
موضوع: کامپیوتر
آرایه پشتیبان دیسک های مستقل یا پیکربندی هارد دیسک است. البته معنی لغتی آن در انگلیسی، یورش است. این مفهوم بار اول در سال 1987، توسط تیمی سه نفره در دانشگاه کالیفرنیا البته با نام آرایه دیسک های پشتیبان ارزان Inexpensive به جای Independent مطرح شد.

پیشنهاد کاربران

هجوم بردن ( به قصد دزدی کردن )

یورش بردن, یورش

[Noun]
■شبیخون زدن و حمله ناگهانی به دشمن با سربازان و ارتش ؛ air raid
■ریختن و وارد شدن ناگهانی و زوری پلیس به یک مکان به جهت پیدا کردن چیزهای غیرمجاز و غیر قانونی مثل مواد مخدر
■سرقت مسلحانه ( به عمل رفتن به جایی مثل بانک به جهت دزدی ) : Heist

[Verb]
■شبیخون زدن - بطور پیش بینی نشده حمله کردن به جایی
■ورود ناگهانی و زوری به مکانی به جهت گشتن دنبال چیزی
■ورود ناگهانی به جایی به جهت دزدی کردن

Raider : مهاجم - یورش برنده
Raiding : ( صفت ) تهاجمی - یورشی
مثال :
🔴The village needs protection from raiding tribes.
🔴a raiding party [=a group of people who attack a place or group]



attack

تفتیش کردن


کلمات دیگر: