کلمه جو
صفحه اصلی

jabbering

انگلیسی به فارسی

جاذبه، وراجی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• that jabbers, blithering, talking incoherently
chatter, jabber; fast noisy talk which is difficult to understand, gabble

جملات نمونه

1. Those foreigners are jabbering away over there.
[ترجمه ترگمان]آن خارجی ها دارند از آنجا دور می شوند
[ترجمه گوگل]این خارجی ها از آنجا خارج می شوند

2. Nobody can understand you if you keep jabbering away like that.
[ترجمه ترگمان]اگر مثل این حرف بزنی، هیچ کس درکت نمی کنه
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمیتواند شما را درک کند اگر شما همچنان آن را خراب کنید

3. The train was full of people jabbering into their mobile phones.
[ترجمه ترگمان]قطار پر از افراد بود که با تلفن همراه خود پچ پچ می کردند
[ترجمه گوگل]این قطار پر از افرادی بود که به تلفن های همراهشان می زدند

4. Listen to those children jabbering away!
[ترجمه ترگمان]به حرف های اون بچه ها گوش کن!
[ترجمه گوگل]گوش دادن به کسانی که بچه ها را دور انداختن

5. I heard someone jabbering his prayers in the church.
[ترجمه ترگمان]صدای کسی را شنیدم که در کلیسا دعا می خواند
[ترجمه گوگل]من شنیدم کسی که دعاهایش را در کلیسا میگذراند

6. I'm tired of those politicians jabbering away about matters of where they have no knowledge.
[ترجمه ترگمان]من از آن سیاستمداران خسته شدم که در مورد موضوعاتی که هیچ دانشی ندارند، دور می شوند
[ترجمه گوگل]من از آن سیاستمداران خسته شده ام که در مورد مسائل جایی که آنها دانش ندارند، دور هستند

7. He was whacked-out on speed, jabbering a mile a minute and making no sense at all.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت باد کرده بود و حدود یک مایل به سرعت می گذشت و اصلا با عقل جور در نمی آمد
[ترجمه گوگل]او به سرعت در حال چرخش بود، یک دقیقه یک دقیقه زده بود و اصلا حس نمی کرد

8. The tourists were jabbering away on the bus.
[ترجمه ترگمان]توریست ها با اتوبوس دور شدند
[ترجمه گوگل]گردشگران در اتوبوس دور زدند

9. He was jabbering away in Russian.
[ترجمه ترگمان]به زبان روسی حرف می زد
[ترجمه گوگل]او در روسیه به ضرب گلوله کشته شد

10. Mundin is jabbering away about the gun he got to hold.
[ترجمه ترگمان]Mundin راجع به تفنگی که باید در دست داشت دور می شد
[ترجمه گوگل]ماندین در مورد اسلحه ای که او برای نگه داشتنش دور زد

11. They were excitedly jabbering about the clowns, elephants and other acts they would see that night.
[ترجمه ترگمان]آن ها با شور و هیجان در مورد دلقک ها، فیل و بقیه کارهایی که آن شب می دیدند حرف می زدند
[ترجمه گوگل]آنها هیجان زده بودند در مورد دلقک ها، فیل ها و دیگر اعمال آنها که شب را می دیدند

12. What is he jabbering about now?
[ترجمه ترگمان]راجع به چی صحبت می کنه؟
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او چی میخواد؟

13. Stop jabbering, girls and I'll tell you everything.
[ترجمه ترگمان]گوش کنید دخترها و من همه چیز را به شما خواهم گفت
[ترجمه گوگل]دختران را متوقف کنید، و من همه چیز را به شما می گویم

14. The mother was still jabbering in Italian to the husband.
[ترجمه ترگمان]مادر هنوز به زبان ایتالیایی حرف می زد
[ترجمه گوگل]مادر هنوز هم با شوهرش به ایتالیایی رفت

15. They are jabbering away in French.
[ترجمه ترگمان]به زبان فرانسه حرف می زنند
[ترجمه گوگل]آنها فرانسوی هستند

پیشنهاد کاربران

jabbering ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: ژاژدهی
تعریف: ارسال جریان پیوستۀ داده‏های تصادفی به شبکه، در نتیجۀ برخی خرابی ها


کلمات دیگر: