کلمه جو
صفحه اصلی

vacancy


معنی : جا، خالی بودن، جای خالی، محل، خلاء، محل خالی، پست بلاتصدی
معانی دیگر : اتاق خالی، پست خالی، تهی جا، تهی بودگی، تهیگی، (نادر) فراغت، بیکاری، vacantness محل خالی

انگلیسی به فارسی

جای خالی، خالی بودن


( vacantness ) محل خالی، پست بلاتصدی، جا


جای خالی، خلاء، محل خالی، جا، پست بلاتصدی، محل، خالی بودن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: vacancies
(1) تعریف: vacant condition or quality; emptiness.
مترادف: emptiness, vacantness, vacuity, vacuous, void
متضاد: fullness, occupancy
مشابه: bareness, hollowness, vacuum

(2) تعریف: unfilled space, place, or position.
مترادف: emptiness, opening, space, void
مشابه: availability, gap, hollow

- The hotel has a vacancy.
[ترجمه مهسا] این هتل یک اتاق خالی دارد.
[ترجمه ترگمان] هتل جای خالی داره
[ترجمه گوگل] این هتل خالی است
- Who will fill the vacancy when the boss retires?
[ترجمه ترگمان] وقتی رئیس بازنشسته بشه کی جای خالی رو پر می کنه؟
[ترجمه گوگل] چه کسی جای خالی را هنگامی که رئیس بازنشسته می شود، پر کند؟

(3) تعریف: lack of intelligent thought; blankness.
مترادف: blankness, emptiness, vacuity, vacuousness
مشابه: deficiency, dullness, fatuity, inanity, stupidity

• emptiness; available space, empty room at a hotel; available position, job opening
a vacancy is a job or position which has not been filled.
if there are vacancies at a hotel or other building, some of the rooms are available for people to stay in or rent.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] تهیجاً
[برق و الکترونیک] تهی جا آسیبی به صورت مقعیت اشغال نشده ای در شبکه بلوری .
[زمین شناسی] فضای خالی
[آمار] فضای خالی

مترادف و متضاد

جا (اسم)
house, accommodation, seat, site, stead, case, lodge, place, room, space, situation, receptacle, location, station, berth, socket, sitting, emplacement, houseroom, seating, vacancy, lieu, locality, quarterage

خالی بودن (اسم)
vacancy

جای خالی (اسم)
opening, lacuna, vacancy

محل (اسم)
site, place, room, spot, position, location, vacancy, locale, locality, situs, whereabout

خلاء (اسم)
vacancy, vacuum

محل خالی (اسم)
vacancy

پست بلاتصدی (اسم)
vacancy

opening


Synonyms: abstraction, blankness, desertedness, emptiness, gap, job, lack, opportunity, position, post, room, situation, space, vacuity, vacuousness, vacuum, void, voidness


Antonyms: fill, overflow


جملات نمونه

1. no vacancy
(متل و غیره) اتاق خالی نداریم.

2. Sorry, the vacancy in the office has been filled.
[ترجمه ترگمان]ببخشید، جای خالی دفتر پر شده
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش، جای خالی در دفتر پر شده است

3. His resignation left a vacancy on the board of directors.
[ترجمه محمد م] استعفای او یک پست خالی در هیات مدیره ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]استعفای ایشون یه جای خالی تو هیات مدیره جا گذاشته
[ترجمه گوگل]استعفای او خالی از هیئت مدیره است

4. A vacancy has arisen in our sales department.
[ترجمه ترگمان] یه جای خالی توی بخش فروش ما پیدا شده
[ترجمه گوگل]واحدی در بخش فروش ما ایجاد شده است

5. George's the best person to fill this vacancy.
[ترجمه ترگمان]جورج بهترین فرد برای پر کردن این جای خالی است
[ترجمه گوگل]جورج بهترین فرد برای پر کردن این جای خالی است

6. The vacancy of the boy's expression made Father doubt if he was listening.
[ترجمه ترگمان]جای خالی چهره پسر شکی نداشت که او گوش می دهد
[ترجمه گوگل]واژگونی بیان پسر باعث شد که پدر بخاطر گوش دادن به او شک کند

7. The company uses the agency when a vacancy needs to be filled on an interim basis.
[ترجمه ترگمان]این شرکت از این آژانس زمانی که یک پست خالی باید به صورت موقتی پر شود استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت از این آژانس استفاده می کند زمانی که یک جای خالی باید به طور موقت پر شود

8. There's a vacancy in the accounts department.
[ترجمه ترگمان]در بخش حسابداری جای خالی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در بخش حسابداری جای خالی وجود دارد

9. Thank you for your letter. Unfortunately, the vacancy has already been filled.
[ترجمه ترگمان]از نامه ات متشکرم متاسفانه، جای خالی پر شده
[ترجمه گوگل]از نامه شما متشکرم متاسفانه، جای خالی قبلا پر شده است

10. The vacancy of her expression made me doubt if she was listening.
[ترجمه ترگمان]جای خالی چهره اش باعث شد شک کنم که او گوش می دهد
[ترجمه گوگل]خالی از بیان او به من شک کرد که او گوش دهد

11. We have a vacancy for a computer programmer.
[ترجمه ترگمان]ما یه جای خالی برای برنامه نویس کامپیوتر داریم
[ترجمه گوگل]ما یک برنامه نویس کامپیوتر داریم

12. The vacancy has already been filled.
[ترجمه ترگمان] جای خالی پر شده
[ترجمه گوگل]جای خالی قبلا پر شده است

13. Is the teaching vacancy still open?
[ترجمه ترگمان]جای خالی teaching هنوز بازه؟
[ترجمه گوگل]آیا جای خالی آموزشی هنوز باز است؟

14. I'm sorry, the job/post/vacancy has already been filled.
[ترجمه ترگمان]متاسفم، شغل \/ پست \/ پست خالی شده است
[ترجمه گوگل]متاسفم، کار / پست / جای خالی قبلا پر شده است

15. Let me see if we have a vacancy for tonight.
[ترجمه ترگمان] بذار ببینم امشب یه جای خالی داریم یا نه
[ترجمه گوگل]بگذار ببینم اگر برای امشب یک جای خالی داشته باشیم

No vacancy.

(متل و غیره) اتاق خالی نداریم.


There are several vacancies in our office.

در اداره‌ی ما چند پست خالی وجود دارد.


پیشنهاد کاربران

( قرارداد ) محل بلاتصدی

A job that is available to do

فرصت شغلی

یه جای خالی داشتن
جا برای کسی باز شدن

کرسی خالی

vacancy ( شیمی )
واژه مصوب: تهی جا
تعریف: نقصی در شبکۀ بلور که با جابه جایی اتم از جایگاه شبکه ای اش پدید می آید


کلمات دیگر: