کلمه جو
صفحه اصلی

vaccination


معنی : تلقیح، واکسن زنی، ابله کوبی
معانی دیگر : مایه کوبی، واکسیناسیون

انگلیسی به فارسی

واکسن زنی، تلقیح، ابله‌کوبی، مایه‌کوبی


واکسیناسیون، تلقیح، واکسن زنی، ابله کوبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or practice of inoculating persons or animals with modified, killed, or avirulent viruses or bacteria in order to protect against specific diseases.

• act or instance of rendering unsusceptible to disease by inoculating

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] واکسن زنی

مترادف و متضاد

تلقیح (اسم)
insemination, inoculation, vaccination

واکسن زنی (اسم)
vaccination

ابله کوبی (اسم)
vaccination

immunization


Synonyms: inoculation, shot


جملات نمونه

1. the vaccination took
واکسن گرفت.

2. The vaccination doesn't necessarily make you completely immune.
[ترجمه ترگمان]واکسیناسیون لزوما شما را به طور کامل ایمن نمی کند
[ترجمه گوگل]واکسیناسیون لزوما شما را به طور کامل ایمنی نمی کند

3. The pilot programme of vaccination proved successful.
[ترجمه ترگمان]برنامه آزمایشی واکسیناسیون موفقیت آمیز بود
[ترجمه گوگل]برنامه آزمایشی واکسیناسیون موفق بوده است

4. Vaccination and other prophylactic measures can be carried out.
[ترجمه ترگمان]واکسیناسیون و دیگر اقدامات prophylactic را می توان انجام داد
[ترجمه گوگل]واکسیناسیون و سایر اقدامات پیشگیرانه می تواند انجام شود

5. The vaccination is given in early infancy.
[ترجمه ترگمان]واکسیناسیون در اوایل کودکی انجام می شود
[ترجمه گوگل]واکسیناسیون در دوران ابتدایی نوزادان داده می شود

6. There is a 90% uptake of vaccination in this country.
[ترجمه ترگمان]۹۰ درصد جذب واکسیناسیون در این کشور وجود دارد
[ترجمه گوگل]واکسیناسیون در این کشور 90٪ است

7. Vaccination is essential to protect people exposed to hepatitis B infection.
[ترجمه ترگمان]واکسیناسیون برای محافظت از افرادی که در معرض عفونت هپاتیت ب قرار دارند ضروری است
[ترجمه گوگل]واکسیناسیون برای محافظت از افراد مبتلا به عفونت هپاتیت B ضروری است

8. The vaccination program has been a major factor in the improvement of health standards.
[ترجمه ترگمان]برنامه واکسیناسیون یک عامل مهم در بهبود استانداردهای بهداشتی بوده است
[ترجمه گوگل]برنامه واکسیناسیون عامل اصلی بهبود استانداردهای بهداشتی بوده است

9. The eradication of smallpox by vaccination was one of medicine's greatest triumphs.
[ترجمه ترگمان]ریشه کن کردن آبله از طریق واکسیناسیون یکی از بزرگ ترین پیروزی های پزشکی بود
[ترجمه گوگل]ریشه کن کردن باکوم توسط واکسیناسیون یکی از بزرگترین پیروزیهای پزشکی بود

10. The epidemic was held in check by widespread vaccination.
[ترجمه ترگمان]این اپیدمی در کنترل واکسیناسیون گسترده برگزار شده است
[ترجمه گوگل]این اپیدمی با واکسیناسیون گسترده برگزار شد

11. Smallpox can be contained by vaccination.
[ترجمه ترگمان]آبله می تواند از آبله گرفته شود
[ترجمه گوگل]باکتری می تواند توسط واکسن تهیه شود

12. You should delay vaccination if you are unwell with a fever.
[ترجمه ترگمان]اگر تب دارید، باید واکسیناسیون را به تعویق بیندازید
[ترجمه گوگل]شما باید واکسیناسیون را به تاخیر بیاندازید اگر تب خفیف داشته باشید

13. The vaccination gives you immunity against the disease for up to six months.
[ترجمه ترگمان]واکسیناسیون به شما مصونیت در برابر این بیماری را به مدت شش ماه می دهد
[ترجمه گوگل]واکسیناسیون به مدت شش ماه به شما در برابر بیماری کمک می کند

14. A flu vaccination can help to protect you from flu.
[ترجمه ترگمان]یک واکسن آنفلوآنزای خوکی می تواند به حفاظت از شما در برابر بیماری کمک کند
[ترجمه گوگل]واکسیناسیون آنفلوانزا می تواند به شما برای محافظت از آنفولانزا کمک کند

پیشنهاد کاربران

تزریق واکسن

تزریق واکسن، واکسیناسیون شدن

واکسنیدن = vaccinate
واکسنیده = vaccinated
واکسنِش = vaccination
واکسننده = vaccinator
واکسنی/واکسنیک = vaccinal

واکسینه شدن


کلمات دیگر: