کلمه جو
صفحه اصلی

zing


معنی : روح، گرمی، قدرت، زور، انرژی، جیغ شدید و تند، صدایی شبیه جیغ، جیغ کشیدن
معانی دیگر : (خودمانی)، (صدای چیزی که بسیار تند حرکت می کند) غژ، وژ، مثل برق، رجوع شود به: zest، غژ کردن، صدای زینگ ایجاد کردن، سخت نکوهش کردن

انگلیسی به فارسی

صدایی شبیه جیغ، جیغ شدید و تند، زور، قدرت، انرژی،روح، گرمی، جیغ کشیدن


زینگ، گرمی، جیغ شدید و تند، صدایی شبیه جیغ، زور، قدرت، انرژی، روح، جیغ کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: energetic qualities; liveliness; vitality.
مشابه: dash, energy, vitality, zip

- The actors had zing, but the script was dull.
[ترجمه ترگمان] بازیگران سر و صدا داشتند، اما فیلمنامه کسل کننده بود
[ترجمه گوگل] بازیگران بازی داشتند، اما اسکریپت خسته کننده بود
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: zings, zinging, zinged
• : تعریف: to move swiftly with a sharp, shrill sound.

- The bullet zinged past his head.
[ترجمه ترگمان] گلوله از سرش گذشت
[ترجمه گوگل] گلوله از سرش گذشت
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: (informal) to attack verbally; criticize harshly or sharply.

- The candidates often try to zing each other in presidential debates.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] نامزدها اغلب در بحث های ریاست جمهوری تلاش می کنند

• energy, excitement; something lively; sharp whistling sound
move quickly; make a sharp whistling sound
zing is a quality in something that makes it lively or interesting; an informal word.

مترادف و متضاد

روح (اسم)
nature, spirit, esprit, apparition, breeze, calmness, phantom, ghost, specter, sprite, psyche, spook, zing, placidity, numen, fantom, phantasm, phantasma, spunkie, umbra, wraith

گرمی (اسم)
cordiality, heat, stew, zeal, fervor, ardor, mettle, fervency, warmth, glow, zing, rut

قدرت (اسم)
might, potency, power, authority, rod, zing, vigor, sovereignty, nerve, posse, vim, godown, staying power, puissance, strong arm, vis

زور (اسم)
strength, might, energy, force, violence, power, vivacity, hustle, zing, strain, vigor, pressure, thrust, push, dint, tuck, zip, vim, stunt, vis

انرژی (اسم)
might, energy, zing, vigor, zip, vim

جیغ شدید و تند (اسم)
zing

صدایی شبیه جیغ (اسم)
zing

جیغ کشیدن (فعل)
shrill, zing, hoot, squeal, screech, caterwaul, ululate

liveliness


Synonyms: brio, dash, drive, élan, energy, enthusiasm, get-up-and-go, go, gusto, life, oomph, pep, pizzazz, punch, sparkle, spirit, verve, vigor, vim, vitality, zest, zip


جملات نمونه

1. We want to put more zing into our advertising.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم انرژی بیشتری به تبلیغات مان بدهیم
[ترجمه گوگل]ما میخواهیم تبلیغات بیشتری را به ما بسپاریم

2. Lemon juice adds zing to drinks.
[ترجمه ترگمان]اب لیمو به نوشیدنی ها انرژی اضافه می کند
[ترجمه گوگل]آب لیمو به نوشیدنی ها اضافه می کند

3. He just lacked that extra zing.
[ترجمه ترگمان]او فقط آن انرژی اضافی را نداشت
[ترجمه گوگل]او فقط این اضافی را نداشت

4. You need to put more zing into your playing.
[ترجمه ترگمان]تو باید انرژی بیشتری رو توی بازی خودت بذاری
[ترجمه گوگل]شما باید بازی را به بازی خود اضافه کنید

5. The juice adds zing to drinks.
[ترجمه ترگمان]اب، انرژی را به نوشیدنی ها اضافه می کند
[ترجمه گوگل]آب آن را به نوشیدنی اضافه می کند

6. There'snothing like fresh basil to put a zing into a tomato sauce.
[ترجمه ترگمان]از ریحان تازه استفاده کنید تا یک گوجه فرنگی را به یک سس گوجه فرنگی تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]مانند یک ریحان تازه مانند یک سس گوجه فرنگی، یک قاشق سوپ خوری را اضافه کنید

7. A bit of lemon juice will add zing to the sauce.
[ترجمه ترگمان]کمی آب لیمو کمی انرژی به سس اضافه می کند
[ترجمه گوگل]کمی آب لیمو به سس اضافه می کند

8. That drive for commonality took the zing out of the creative process and seriously dampened the competition of ideas.
[ترجمه ترگمان]آن حرکت برای اشتراک اشتراک، انرژی را از فرآیند خلاقانه بیرون آورد و رقابت ایده ها را به طور جدی خراب کرد
[ترجمه گوگل]این رانندگی برای یکپارچگی موجب خارج شدن از روند خلاقانه شد و رقابت ایده ها را به طور جدی کاهش داد

9. His fewer statements lack that old zing.
[ترجمه ترگمان]حرف های کم تر او آن انرژی قدیمی را ندارد
[ترجمه گوگل]بیانیه های کمتری از این زینگ قدیمی ناراحت نیستند

10. A second zing sailed out into the water.
[ترجمه ترگمان]نیروی دوم به درون آب راه یافت
[ترجمه گوگل]زینگ دوم به داخل آب رفت

11. A little chili pepper will add some zing to the sauce.
[ترجمه ترگمان]کمی فلفل چیلی کمی انرژی به سس اضافه می کند
[ترجمه گوگل]فلفل کمی فلفل دلمه ای را به سس اضافه می کند

12. The invaders had succeeded in - zing the country's people.
[ترجمه ترگمان]مهاجمان موفق به مقابله با مردم کشور شده بودند
[ترجمه گوگل]مهاجمان به مردم این کشور موفق شدند

13. Zing is that special something than gives you or your company brand a unique identity.
[ترجمه ترگمان]zing چیزی است که به شما یا شرکت شما یک هویت منحصر به فرد می دهد
[ترجمه گوگل]Zing این چیزی است خاص از شما و یا شرکت شما با نام یک هویت منحصر به فرد است

14. He needs to put more zing into the game.
[ترجمه ترگمان]او باید انرژی بیشتری وارد بازی کند
[ترجمه گوگل]او نیاز به قرار دادن بیشتر zing در بازی است


کلمات دیگر: