کلمه جو
صفحه اصلی

lachrymal


معنی : استخوان اشکی چشم، اشکی، اشک اور، کیسه اشک، ویژه اشک
معانی دیگر : اشک مانند، اشکسان، اشک آور، اشکین، رجوع شود به: lacrimal، lacrimal تش

انگلیسی به فارسی

( lacrimal ) (کالبدشناسی) اشکی، اشک اور، کیسه اشک، استخوان اشکی چشم، ویژه اشک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to tears.
اسم ( noun )
• : تعریف: see lacrimal.

• (anatomy) lachrymal bone (bone of the inner corner of the eye); vessel used to collect the tears of the bereaved
of or pertaining to tears; producing tears, secreting tears; lacrimal, of or near the organs which secrete tears (anatomy)

مترادف و متضاد

استخوان اشکی چشم (اسم)
lachrymal, lacrimal

اشکی (صفت)
lachrymal, lacrimal, lachrymose

اشک اور (صفت)
lachrymal, lacrimal

کیسه اشک (صفت)
lachrymal, lacrimal

ویژه اشک (صفت)
lachrymal, lacrimal

جملات نمونه

1. Tears are produced by the lachrymal and meibomian glands and contain all manner of chemicals, including proteins, enzymes and metabolic waste products.
[ترجمه ترگمان]اشک توسط غدد lachrymal و meibomian تولید می شود و شامل تمام انواع مواد شیمیایی، از جمله پروتئین ها، آنزیم ها و محصولات زائد متابولیک می باشد
[ترجمه گوگل]اشک ها توسط غدد لچریما و میبومایی تولید می شوند و شامل همه نوع مواد شیمیایی، از جمله پروتئین، آنزیم ها و مواد زائد متابولیک است

2. Does darling lachrymal gland jam how to do?
[ترجمه ترگمان]و به نظر می رسه: \"عزیزم\" میتونه کاری کنه که ما انجام بدیم؟
[ترجمه گوگل]آیا غده لاچریما عزیزم چگونه کار می کند؟

3. There were many lymphoid nodules under lachrymal gland epithelia in-group A, and few of chickens had semitransparent bursa with jelly inside them at the location of removed Harderian glands.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از lymphoid زیر gland lachrymal در گروه A وجود داشتند، و تعداد کمی از مرغ ها به همراه ژله در داخل آن ها با ژله و در محل از غدد Harderian جدا شده بودند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از گره های لنفاوی تحت اپیتلیمی غدد لچریما در گروه A وجود داشت و تعداد کمی از جوجه ها دارای بوزا نیمه شفاف و ژله در داخل آنها در محل غده های سخت هندی بود

4. What if the lachrymal gland didn't cry or drip anymore?
[ترجمه ترگمان]چه می شد اگر اشک هم دیگر گریه نمی کرد یا چکه می کرد؟
[ترجمه گوگل]اگر غده لاچریما دیگر گریه یا چکه نکرد؟

5. Because lachrymal bursa flesh breaks down, reach the reason such as conjunctivitis, inside next conjunctiva bursa, often tear accumulates sluggish or spill over.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که گوشت bursa تکه تکه می شود، به دلیلی مانند conjunctivitis، در داخل bursa next، به دلیل پارگی و یا نشت نفت، به همین دلیل عمل می کند
[ترجمه گوگل]از آنجا که گوشت لاشهارمور بوراسا فرو می ریزد، به دلیل آن از جمله conjunctivitis، در داخل بوزا ملتحمه بعدی رخ می دهد، اغلب اشک تنفس تجمع یافته یا ناپدید می شود

6. The difference between the pouch and lachrymal channel is viewed from the side, with a protruding pouch, but only in the lacrimal groove.
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین کانال کیسه و کانال از طرف دیگر با یک کیسه بیرون زده دیده می شود، اما تنها در شیار اشکی است
[ترجمه گوگل]تفاوت بین کیسه و کانال لاچریال از طرف، با یک کیسه پیشانی مشاهده می شود، اما فقط در شیار نوک تیز دیده می شود

7. Each girl once was 1 to have no lachrymal angel, being her to ran into a beloved boy and the had tears, the angel shed tears, depraving the human life.
[ترجمه ترگمان]هر دختری یک روزی یک فرشته بود که هیچ فرشته ای نداشت، چون او بود که به پسری دوست داشتنی تبدیل می شد و گریه می کرد، فرشته اشک می ریخت و زندگی انسان را به هم می زد
[ترجمه گوگل]هر یک از دختران یک بار یک نفر بود که هیچ فرشته ای نداشت و او را به پسر معشوقه کشید و اشکش را گرفت، فرشته اش را پاره کرد و زندگی انسانی را از بین برد

8. Followed by lachrymal, quasi-pious invocations of the Bill of Rights, the Constitution, the meaning of democracy. . .
[ترجمه ترگمان]و پس از آن دعاهای lachrymal و quasi از لایحه حقوق، قانون اساسی و معنای دموکراسی را دنبال می کردند
[ترجمه گوگل]با پیروی از دعاوی شفاف و منصفانه بیل حقوق، قانون اساسی، معنی دموکراسی

9. Can be the lachrymal naevus on the face nodded?
[ترجمه ترگمان]اشک از چشمانم جاری می شود
[ترجمه گوگل]آیا می توانم نعیم لاچریما روی چهره سرش را تکان داد؟

10. Excuse me ah there is artificial lachrymal gland ah?
[ترجمه ترگمان]ببخشید، یک غده lachrymal مصنوعی وجود دارد، آه؟
[ترجمه گوگل]ببخشید آه آه مصنوعی لاچریما وجود دارد؟

11. The artifical lachrymal eye drops was prepared from the modified chitin derivative and a satisfactory result was achieved in the clinical observation.
[ترجمه ترگمان]The چشم artifical از مشتق کیتین اصلاح شده تهیه شد و نتیجه رضایت بخشی در مشاهده بالینی بدست آمد
[ترجمه گوگل]قطره های چشم مصنوعی چشم با استفاده از مشتق شده از کیتین تهیه شد و نتایج رضایت بخش در مشاهدات بالینی به دست آمد

12. What does the mole with each long position on the face represent respectively? Should the mole on nose go with lachrymal mole?
[ترجمه ترگمان]خال با هر موقعیت بلند بر روی صورت به ترتیب نشان داده می شود؟ اگر خال بر روی بینی با خال lachrymal باشد؟
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که مول با هر موقعیت طولانی روی صورت نشان می دهد؟ آیا مول در بینی با مایع لاچرالما می شود؟

13. What does the mole near chin nose call? Is lachrymal mole long in that?
[ترجمه ترگمان]خبرچین نزدیک بینی چی صداش می کنه؟ به خاطر همین بود که اشک از چشمانش سرازیر شد؟
[ترجمه گوگل]حلقه نزدیک بینی چانه چیست؟ آیا مگس لاچریما در آن طولانی است؟

14. Conclusions Positive nursing measures are helpful to improving the clinical effectiveness in the patients undergoing anastomosis of broken lachrymal canaliculus.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری اقدامات پرستاری مثبت برای بهبود اثربخشی بالینی در بیمارانی که تحت درمان lachrymal lachrymal شکسته قرار دارند، مفید هستند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری اقدامات مثبت پرستاری برای بهبود کارآیی بالینی در بیمارانی که در معرض آناستوموز کانالیکولوس شکم شکسته هستند مفید است

15. Give out a few branch by alar palate ganglion, distributing the mucous membrane in lachrymal, palate and nosepiece, control the exudation of the common sense of mucous membrane and gland body.
[ترجمه ترگمان]شاخه کوچکی از غده عصبی alar را بیرون بیاورید و غشا مخاطی را در lachrymal، palate و nosepiece توزیع کنید و کنترل حس مشترک غشا مخاطی و بدن غده دار را کنترل کنید
[ترجمه گوگل]چندین شاخه را با گانگلیون عضلانی آلرژیک به اشتراک می گذارید، غشای مخاطی را در قاعدگی، گوشت خوک و بینی تهیه می کنید، کنترل عصاره حس مشترک غشای مخاطی و غده را کنترل می کند


کلمات دیگر: