کلمه جو
صفحه اصلی

padding


معنی : لفاف، لایه، بالشتک، لایه گذاری، له سازی، لگد مالی
معانی دیگر : لایی، نرم پوش، نرم لایه، نرم رویه، (آنچه با آن تودوزی یا نرم پوشی یا بسته بندی ایمنی می کنند) پوشال، درونه ی لحاف یا تشک و غیره، (سخن یا نوشته) حشو و زوائد، جزئیات نامربوط، لایی گذاری، نرم پوش گذاری، نرم لایه گذاری، نرم رویه گذاری

انگلیسی به فارسی

لایه گذاری


لایه، بالشتک، لفاف، له سازی، لگد مالی، پیمایش، لایه گذاری


padding، بالشتک، لایه، لایه گذاری، لفاف، له سازی، لگد مالی


انگلیسی به انگلیسی

• cushioning; material used to pad
padding is soft material on the outside or inside of something which makes it less hard, protects it, or gives it a different shape.

اسم ( noun )
(1) تعریف: material used as pads or to make pads or cushions.

(2) تعریف: filler added to make something longer or thicker.

- lots of padding in her speech
[ترجمه ترگمان] یه عالمه چرت و پرت توی سخنرانی - ش
[ترجمه گوگل] بسیاری از مشاغل در سخنرانی او

(3) تعریف: the act of putting pads into or around.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] لایی گذاری ؛ روشی برای پر کردن بلوکی از اطلاعات با کاراکترها و اقلام و کلمات یا رکوردهای ساختگی
[مهندسی گاز] پرکننده لائی
[نساجی] پد کردن - فولارد کردن - آغشته نمودن
[ریاضیات] پرکننده، لایه گذاشتن، لایه گذاری، لایی، بالشتک

مترادف و متضاد

لفاف (اسم)
cover, envelopment, envelope, wrapper, wrapping, sheeting, filling, folder, padding

لایه (اسم)
stratum, leaf, riband, strand, lamella, layer, pad, substrate, padding, ribband

بالشتک (اسم)
padding, pincushion

لایه گذاری (اسم)
sedimentation, padding

له سازی (اسم)
padding

لگد مالی (اسم)
padding

protection


Synonyms: buffer, cushion, filling, packing, stuffing, wad, wadding, waste


جملات نمونه

1. the mattress' padding has become hard
پنبه ی تشک سفت شده است.

2. his article is full of padding
مقاله ی او پر از لفت و لعاب است.

3. Thick cotton padding embedded the precious vase in its box.
[ترجمه ترگمان]padding ضخیم پنبه گلدان قیمتی را در جعبه قرار داده بود
[ترجمه گوگل]واشر پنبه ی ضخیم در جعبه ی خود گلدان گرانبها قرار داده است

4. The old man was padding along.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد در حال پرسه زدن بود
[ترجمه گوگل]پیرمرد درهم شکسته بود

5. The shoes have thick padding at the ankle to offer greater support.
[ترجمه ترگمان]کفش ها به شدت به قوزک پا می چسبند تا حمایت بیشتری ارائه دهند
[ترجمه گوگل]کفش ها دارای ضخامت ضخیم در مچ پا برای حمایت بیشتر است

6. Players must wear padding to protect them from injury.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان باید برای محافظت از آن ها در برابر آسیب لباس بپوشند
[ترجمه گوگل]بازیکنان باید از پوشش خود محافظت کنند

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

8. The cat came padding silently back to its home.
[ترجمه ترگمان]گربه بی سر و صدا به خانه برگشت
[ترجمه گوگل]گربه به سکوت به خانه برگشت

9. The shoe has padding around the collar, heel and tongue for added comfort.
[ترجمه ترگمان]کفش به دور گردن، پاشنه و زبان برای آرامش اضافه شده است
[ترجمه گوگل]این کفش برای راحتی اضافه شده در اطراف یقه، پاشنه و زبان وجود دارد

10. The padding acts as a cushion if the player falls or is hit by the ball.
[ترجمه ترگمان]The به عنوان یک بالش عمل می کند اگر بازیکن سقوط کند یا توسط توپ مورد اصابت قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]بالشتک به عنوان یک کوسن عمل می کند اگر بازیکن سقوط کند یا توسط توپ ضربه می زند

11. Also, my costume had discreet padding and my boots had lifts to change my apparent height and size.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، لباس من padding بود و چکمه های من بالا رفته بود تا قد و قواره من را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]همچنین، صحنه و لباس من دارای سایز دلخواه بود و چکمه های من برای بلند کردن و اندازه من ظاهر شد

12. The cheeks, also awaiting padding, had vanished into the cavities of the skull.
[ترجمه ترگمان]گونه هایش نیز که منتظر padding بودند در شکاف جمجمه ناپدید شده بودند
[ترجمه گوگل]گونه ها، در حالی که در حال انتظار بودند، به حفره های جمجمه ناپدید شدند

13. Foam padding, often used on coat hangers, is not ideal.
[ترجمه ترگمان]padding فوم که اغلب بر روی چوب لباسی به کار می رود، ایده آل نیست
[ترجمه گوگل]کفپوش فوم، اغلب در لباسی کت استفاده می شود، ایده آل نیست

14. The unique micro-thin padding acts just like an extra soft layer of skin.
[ترجمه ترگمان]The کوچک و ظریف مثل لایه ای نرم از پوست عمل می کنند
[ترجمه گوگل]Padding منحصر به فرد از میکرو نازک درست مثل یک لایه نرم افزاری اضافی از پوست عمل می کند

15. These have only one centimetre of padding and leave the thumb free to fold in safely.
[ترجمه ترگمان]این ها فقط یک سانتیمتر زمین دارند و انگشت شستش را آزاد می گذارند تا در امان بمانند
[ترجمه گوگل]این ها تنها یک سانتی متر از پدینگ دارند و انگشت شست را آزاد می کنند تا به راحتی با هم بچرخند

The mattress' padding has become hard.

پنبه‌ی تشک سفت شده است.


His article is full of padding.

مقاله‌ی او پر از لفت و لعاب است.


پیشنهاد کاربران

دنباله گذاری

اضافه کردن بیت به آخر پیام اگر تعداد بیت های پیام مضربی از عدد مورد نظر نباشد.
در علم کامپیوتر

اضافه کردن چیزی

یکی دیگه از معانی:
لایه ی نرم محافظ= بالشتک

[در طراحی وب و. . . ]: حاشیه گذاری، حاشیه بندی، حاشیه

پر کننده - در مباحث مربوط به شبکه، یک بسته باید کامل باشد و مضربی از یک عدد ذوج. وقتی داده های بسته بگونه ای باشد که طول بسته را کامل نکند از بایت هایی تحت عنوان padding جهت پر کردن فضای خالی بسته استفاده میشوند که مقدار صفر دارند و به آنها padding bytes گفته میشود.

padding ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: لایه گذاری
تعریف: فرایند اضافه کردن فلز به مقطع دیوارۀ قطعۀ ریختگی معمولاً از مخزن تغذیه، برای اطمینان از تغذیۀ کامل فلز در قسمت هایی که در صورت نرسیدن فلز کافی به آنها، در حین انجماد دچار تَرَک انقباضی می شوند


کلمات دیگر: