1. the gaiety of the general's uniform
زرق و برق اونیفورم آن ژنرال
2. the gaiety of the wedding ceremony
سرور مراسم عروسی
3. Lars enjoyed the warmth and gaiety of these occasions.
[ترجمه ترگمان]لارس از گرما و نشاط این مراسم لذت می برد
[ترجمه گوگل]لارس از گرما و شادی از این موارد لذت می برد
4. Her manner professed a gaiety that she did not feel.
[ترجمه ترگمان]رفتارش حاکی از شادی و شادی بود که او احساس نمی کرد
[ترجمه گوگل]شیوه ی او خوشبختی است که او احساس نمی کند
5. She brought him a sense of fun, of gaiety that filled a gap in his life.
[ترجمه ترگمان]احساس شادی و شادی می کرد که در زندگیش شکاف ایجاد می کرد
[ترجمه گوگل]او او را سرگرم کننده، لذت بخش، پر از شکاف در زندگی خود را به ارمغان آورد
6. Her artificial gaiety disguised an inner sadness.
[ترجمه ترگمان]شادی ساختگی او اندوهی درونی را در خود پنهان کرد
[ترجمه گوگل]لذت مصنوعی او غم و اندوه درونی را تغییر داد
7. Their gaiety helped the party a lot.
[ترجمه ترگمان]Their زیاد به جشن کمک می کردند
[ترجمه گوگل]لذت آنها به حزب بسیار کمک کرد
8. She felt,without knowing why,that the gaiety was assumed.
[ترجمه ترگمان]بی آن که بداند چرا، احساس می کرد که این نشاط ساختگی است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد، بدون دانستن اینکه چرا تصور می شود خوشبختی است
9. I felt there was an air of forced gaiety about her manner.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که در رفتارش نوعی نشاط و نشاط وجود دارد
[ترجمه گوگل]من احساس می کردم یک هوا لذت اجباری در مورد او وجود دارد
10. The colourful flags added to the gaiety of the occasion.
[ترجمه ترگمان]پرچم های رنگی به شادی این مناسبت اضافه شدند
[ترجمه گوگل]پرچم های رنگارنگ به لذت بردن از مناسبت اضافه شده است
11. Music rang out adding to the gaiety and life of the market.
[ترجمه ترگمان]موسیقی به شادی و سرزندگی آن بازار افزوده شد
[ترجمه گوگل]موسیقی با افزودن به لذت و زندگی بازار به گوش می رسید
12. Like Gaiety Girls they had been judged worthy of a separate identity.
[ترجمه ترگمان]مثل دخترهای Gaiety که شایسته یک هویت جداگانه شده بودند
[ترجمه گوگل]مثل Gaiety Girls آنها مورد قدردانی هویت جداگانه قرار گرفتند
13. He liked Weissenbruch's gaiety, and the man had a reputation for telling the truth.
[ترجمه ترگمان]او شاد و سرحال بود، و این مرد به خاطر این که حقیقت را گفته بود شهرت داشت
[ترجمه گوگل]او خوش شانس Weissenbruch را دوست داشت، و این مرد برای شهرت به حقیقت گفت
14. Life consisted mostly of enjoying the gaiety of a people being liberated after five years of occupation.
[ترجمه ترگمان]زندگی شامل لذت بردن از شادی مردمی بود که پس از پنج سال اشغال آزاد شدند
[ترجمه گوگل]زندگی عمدتا شامل لذت بردن از شادی مردم پس از پنج سال اشغال آزاد شد
15. There was an unwonted gaiety in her manner as if the superintendent had spent the morning swallowing double Scotches.
[ترجمه ترگمان]رفتارش طوری بود که انگار مدیر کل صبح را صرف بلعیدن دو Scotches کرده بود
[ترجمه گوگل]خوش شانسی بی نظیر در راه او وجود دارد، به طوری که سرپرست روز صبح بلع دو اسکاتلند را بخورد