1. a moral obligation
تعهد اخلاقی
2. an accessory obligation
تعهد اضافی
3. clearance from obligation
برائت ذمه،فارغ از انجام تعهد
4. under an obligation
مشغول ذمه
5. under (an) obligation
ملزم،وظیفه دار،زیر بار منت
6. under no obligation
غیر ملزم،غیر متعهد
7. free from any responsibility and obligation
بدون هیچگونه مسئولیت و تعهد
8. the company's release from any tax obligation
بخشودگی شرکت از هرگونه مشمولیت مالیاتی
9. their repeated assistance filled me with a sense of obligation
کمک های مکرر آنها مرا قرین منت کرد.
10. When teachers assign homework, students usually feel an obligation to do it.
[ترجمه رویا صالحی] وقتی معلم ها به دانش آموزان تکلیف می دهند، معمولا دانش آموزان احساس مسولیت می کنند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که معلمان تکالیف را تعیین می کنند، معمولا دانش آموزان ملزم به انجام این کار هستند
[ترجمه گوگل]وقتی معلمها مشغول انجام تکلیف هستند، دانش آموزان معمولا احساس مسئولیت می کنند
11. You are under no obligation to answer our questions.
[ترجمه ترگمان]تو هیچ اجباری برای جواب دادن به سوال های ما نداری
[ترجمه گوگل]شما هیچ مسئولیتی برای پاسخ به سوالات ما ندارید
12. Too great an eagerneto discharge on obligation is a species of ingratitude.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی از discharge در تعهد یک نوع ناسپاسی است
[ترجمه گوگل]بیش از حد بزرگ است تخلیه eagerneto در تعهد یک نوع از نادان بودن است
13. Employers have an obligation to treat all employees equally.
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان تعهد دارند که تمام کارمندان را به طور مساوی رفتار کنند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان تعهد دارند که به طور برابر با تمام کارمندان کار کنند
14. They felt under no obligation to maintain their employees.
[ترجمه ترگمان]آن ها احساس عدم تعهد برای حفظ کارمندان خود را داشتند
[ترجمه گوگل]آنها تحت هیچ شرایطی برای حفظ کارکنان خود احساس نکردند
15. A lawyer owes an obligation of confidence to the client.
[ترجمه ترگمان]یک وکیل تعهد اعتماد به نفس را مدیون مشتری است
[ترجمه گوگل]یک وکیل مدیون اعتماد به مشتری است
16. Governments have at least a moral obligation to answer these questions.
[ترجمه ترگمان]دولت ها حداقل یک الزام اخلاقی برای پاسخ به این سوالات دارند
[ترجمه گوگل]دولتها حداقل یک تعهد اخلاقی برای پاسخ دادن به این سوالات دارند
17. Don't try to duck out of the obligation.
[ترجمه ترگمان]سعی نکن از این وظیفه خلاص بشی
[ترجمه گوگل]سعی نکنید از تعهد خارج شوید
18. His kindness places us under an obligation to him.
[ترجمه ترگمان]مهربانی او ما را مدیون او بود
[ترجمه گوگل]مهربانی او ما را تحت تعهد به او قرار می دهد