کلمه جو
صفحه اصلی

capitalization


معنی : نوشتن با حروف بزرگ، جمع اوری سرمایه، جمع مبلغ سرمایه
معانی دیگر : هوادار نظام سرمایه داری، سرمایه دار، وابسته به نظام سرمایه داری یا مایه سالاری، (نگارش و چاپ) حروف بزرگ، روش کاربرد حروف بزرگ، (اقتصاد)، تبدیل به سرمایه کردن، مبلغ حاصل از تبدیل دارایی (اموال) به سرمایه، سرمایه سازی، (در مورد شرکت ها و غیره) کل دارایی سرمایه ای (سهام و اوراق بهادار، سود تقسیم نشده، بودجه ی خرج نشده و غیره)، تنزیل سرمایه، ارزش کل سهام واریزنشده ی شرکت، برآورد ارزش سرمایه، کل مبلغ سرمایه گذاری شده، کل بدهی ها و تعهدات شرکت

انگلیسی به فارسی

سرمایه گذاری، نوشتن با حروف بزرگ، جمع اوری سرمایه، جمع مبلغ سرمایه


جمع‌آوری سرمایه، جمع مبلغ سرمایه، نوشتن با حروف بزرگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or result of capitalizing.

(2) تعریف: the total value of owners' investment in a business.

• act or process or capitalizing (also capitalisation)

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] به حساب دارائی بردن یا سرمایه ای محسوب کردن
[حقوق] تبدیل به سرمایه کردن، ارزش کل سرمایه شرکت، مجموع ارزش سهام و اوراق قرضه شرکت

مترادف و متضاد

نوشتن با حروف بزرگ (اسم)
capitalization

جمع اوری سرمایه (اسم)
capitalization

جمع مبلغ سرمایه (اسم)
capitalization

جملات نمونه

the capitalization of proper nouns

آغاز کردن اسامی خاص با حروف بزرگ


1. capitalization of profit
تبدیل سود به سرمایه

2. capitalization ratio
ضریب دارایی به سرمایه

3. the capitalization of proper nouns
آغاز کردن اسامی خاص با حروف بزرگ

4. She made four mistakes in grammar, capitalization and punctuation.
[ترجمه ترگمان]چهار اشتباه در دستور زبان، بزرگ نویسی حروف و نقطه گذاری به وجود آورد
[ترجمه گوگل]او چهار اشتباه در دستور زبان، سرمایه گذاری و نشانه گذاری انجام داده است

5. Thus, the appropriate capitalization rate for any financial asset is a function of the riskiness of the asset.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نرخ سرمایه گذاری مناسب برای هر دارایی مالی تابعی از riskiness دارایی است
[ترجمه گوگل]بنابراین، نرخ سرمایه گذاری مناسب برای هر دارایی مالی، عملکرد ریسک دارایی است

6. This procedure, known as the capitalization of costs, also increases net income.
[ترجمه ترگمان]این روش، که به عنوان سرمایه گذاری در هزینه ها شناخته می شود، همچنین درآمد خالص را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]این روش، که به عنوان سرمایه گذاری هزینه شناخته می شود، درآمد خالص را نیز افزایش می دهد

7. Capitalization occurs only where normal according to grammatical rules.
[ترجمه ترگمان]Capitalization تنها در جایی رخ می دهد که طبق قواعد دستوری نرمال باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به دستورالعمل های دستوری، سرمایه گذاری تنها زمانی اتفاق می افتد که طبیعی باشد

8. The exact stake depends on the market capitalization of the company when it begins publicly trading.
[ترجمه ترگمان]سهام دقیق به سرمایه گذاری در بازار شرکت بستگی دارد زمانی که این شرکت شروع به خرید و فروش عمومی می کند
[ترجمه گوگل]سهم دقیق آن بستگی به سرمایه گذاری شرکت در هنگام شروع تجارت عمومی دارد

9. Microsoft and Oracle, for example, command massive market capitalization in stock market.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، مایکروسافت و Oracle، سرمایه گذاری در بازار را در بازار سهام تحت نظر دارند
[ترجمه گوگل]برای مثال مایکروسافت و اوراکل، فرماندهی عظیم بازار در بازار سهام را اداره می کنند

10. Anatomising the connote of capitalization rate and arising a view that capitalization rate should be the add of industry fiducial return and opportunity interest and less than industry IRR.
[ترجمه ترگمان]توجه به نرخ سرمایه گذاری را افزایش داده و از این نظر ناشی می شود که نرخ سرمایه گذاری باید به اضافه کردن اعتبار صنعت و منافع فرصت و کم تر از IRR صنعت باشد
[ترجمه گوگل]Anatomising ارتباط از نرخ سرمایه گذاری و ناشی از یک دیدگاه که نرخ سرمایه گذاری باید اضافه کردن بازده صنعتی fiducial و فرصت فرصت و کمتر از IRR صنعت

11. Capitalization Of all writing-related issues, people get most creative with capitalization.
[ترجمه ترگمان]Capitalization از تمام مسایل مربوط به نوشتن، افراد با سرمایه گذاری در سرمایه گذاری خلاق می شوند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری از همه مسائل مربوط به نوشتن، مردم با خلاقیت بیشتر خلاقیت می کنند

12. The first concern is determining the appropriate earnings to be capitalized. the second is determining the appropriate capitalization rate.
[ترجمه ترگمان]اولین نگرانی تعیین درآمد مناسب برای سرمایه گذاری است دوم تعیین نرخ سرمایه گذاری مناسب است
[ترجمه گوگل]اولین نگرانی تعیین درآمد مناسب برای سرمایه گذاری است دوم، تعیین نرخ سرمایه مناسب است

13. Such speculative gains were seen as more often lying in the property market than in industrial capitalization.
[ترجمه ترگمان]چنین دستاوردهای نظری اغلب در بازار دارایی بیشتر از سرمایه گذاری در شرکت های صنعتی دیده می شوند
[ترجمه گوگل]چنین مزایای سودائی بیشتر در بازار املاک در مقایسه با سرمایه گذاری صنعتی دیده می شود

14. But the two of them had had a falling-out on the night of the capitalization party.
[ترجمه ترگمان]اما هر دوی آن ها در شب مهمانی capitalization در حال افتادن بودند
[ترجمه گوگل]اما دو نفر از آنها در شب حزب سرمایه گذاری در حال سقوط بودند

15. Early in 199 he intended to raise the minimum share price and other financial measures, such as market capitalization.
[ترجمه ترگمان]در ابتدای سال ۱۹۹ او قصد داشت حداقل قیمت سهام و دیگر اقدامات مالی مانند سرمایه گذاری در بازار را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]در اوایل سال 199 او قصد داشت حداقل قیمت سهام و سایر اقدامات مالی مانند سرمایه گذاری را افزایش دهد

اصطلاحات

capitalization of profit

تبدیل سود به سرمایه


capitalization ratio

ضریب دارایی به سرمایه


پیشنهاد کاربران

سهام سرمایه ای

کلمه ای که حرف اولش با حرف بزرگ نوشته می شود

بازدهی دارایی ، پول سازی


کلمات دیگر: