کلمه جو
صفحه اصلی

zonked


(خودمانی)، مست و خراب، سیاه مست، (مواد مخدر) لول، نشئه، از خود بی خود

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) مست و خراب، سیاه مست، (مواد مخدر) لول، نشئه، از خود بیخود


(عامیانه) کاملا خسته


زونکد


انگلیسی به انگلیسی

• (slang) exhausted; high (e.g. on drugs); hit ("zonked on the head")
if you are zonked or feel zonked, you are completely exhausted; an informal word.

مترادف و متضاد

drunk, intoxicated; stunned


Synonyms: amazed, astonished, bashed, boozed up, buzzed, crocked, dazed, dumbfounded, feeling no pain, flying, groggy, high, inebriated, juiced, laced, liquored up, lit, plastered, seeing double, sloshed, stewed, stoned, tanked, three sheets to the wind, thunderstruck, tipsy, totaled, under the influence, under the table, wasted


جملات نمونه

1. We were really zonked after our long journey.
[ترجمه Shadi] ما پس از سفر طولانی مدت مان واقعا خسته بودیم.
[ترجمه ترگمان]ما واقعا دنبال یه سفر طولانی بودیم
[ترجمه گوگل]ما واقعا پس از سفر طولانی ما واقعا zonked

2. He was zonked by the sudden accident.
[ترجمه ترگمان]تصادف ناگهانی او را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او توسط حادثه ناگهانی زخمی شد

3. Tranquilizers zonked her out.
[ترجمه ترگمان] tranquilizers \"اونو آزاد کرده\"
[ترجمه گوگل]ترنویلیزر او را از بین برد

4. I feel utterly zonked.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم کاملا گیج شده ام
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم کاملا zonked

5. I could tell they were both zonked last night.
[ترجمه ترگمان]می توانستم بگویم که دیشب هر دو با هم حرف می زدند
[ترجمه گوگل]من می توانم بگویم آنها هر دو شب گذشته زدند

6. It's a zonked nirvana with demons underneath; a fragile state that can't help but break apart on the very next song.
[ترجمه ترگمان]این یک nirvana است که در زیر آن موجودات شیطانی وجود دارد؛ یک حالت شکننده که نمی تواند کمک کند، اما در آهنگ بعدی می تواند از هم جدا شود
[ترجمه گوگل]این یک nirvana زوج دار با شیاطین زیر است؛ یک کشور شکننده که نمیتواند کمک کند، بلکه بر خلاف آهنگ بعدی قرار میگیرد

7. People who get zonked, hypertension and cardiopathy can't into the house.
[ترجمه ترگمان]کسانی که با فشار و فشار وارد خانه می شوند و cardiopathy و cardiopathy نمی توانند وارد خانه شوند
[ترجمه گوگل]افرادی که zonked دریافت می کنند، فشار خون بالا و cardiopathy نمی تواند به خانه

8. Bobby wanted to stay up to watch the late night movie, but he zonked out five minutes after it started.
[ترجمه ترگمان]بابی می خواست تا دیروقت بیدار بماند و فیلم شب را تماشا کند، اما پنج دقیقه بعد از شروع کار اخراج شد
[ترجمه گوگل]بابی خواسته بود تا فیلم دیرهنگام تماشا کند اما پنج دقیقه بعد از آن شروع به پخش کرد

9. Without you, life is just the pits, my disposition's on the fritz, my patience is pooped, my nerves are zonked.
[ترجمه ترگمان]بدون تو، زندگی فقط the، خلق و خوی من درست است، شکیبایی من خراب است، اعصاب من zonked است
[ترجمه گوگل]بدون تو، زندگی فقط چاله است، حالت من در فریز است، صبر من صاف است، اعصاب من زنگ می زنند

10. The British and Chinese experience with addictive drugs are cited, and we are supposed to picture scores of people lying around in the street, zonked out of their minds.
[ترجمه ترگمان]تجربه بریتانیا و چین با مواد مخدر اعتیاد آور مطرح شده است و ما قرار است ده ها نفر را که در خیابان افتاده و از ذهن خود بیرون می کشند را تصویر کنیم
[ترجمه گوگل]تجربیات بریتانیایی و چینی با داروهای اعتیاد آور ذکر شده است، و ما تصور می کنیم که تعداد زیادی از مردم در خیابان ها را به تصویر بکشند که از ذهنشان جدا شده اند

پیشنهاد کاربران

خسته و داغون - له و لورده😉


کلمات دیگر: