کلمه جو
صفحه اصلی

zippy


(عامیانه)، چست، چالاک، چابک، پر از وزوز، طر سروصدا، پر نیرو

انگلیسی به فارسی

پر از وزوز، طر سروصدا، پر نیرو


زرق و برق دار، پر از وزوز، طر سروصدا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: zippier, zippiest
• : تعریف: (informal) full of life; energetic.

- I can't keep up with these zippy young people!
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم با این موجودات شیطانی ادامه بدم!
[ترجمه گوگل] من نمی توانم با این جوانان خجالتی کنار بیایم

• vigorous, energetic, lively; quick, brisk

مترادف و متضاد

energetic


Synonyms: active, animated, ball of fire, brisk, chipper, dashing, dynamic, enterprising, full of energy, full of life, full of pep, high-powered, kinetic, lively, peppy, potent, powerful, snappy, speedy, spirited, sprightly, spry, strong, tireless, untiring, vigorous, vital, vivacious, zestful, zingy


جملات نمونه

1. Unbelievably lively and zippy, showing passionfruit and mango flavours amid the green bean and lemony overtones.
[ترجمه ترگمان]Unbelievably و zippy با شور و شوق، passionfruit و flavours انبه را در میان لوبیا سبز و lemony به نمایش گذاشتند
[ترجمه گوگل]باور نکردنی پر جنب و جوش و ظریف، نشان دادن passionfruit و طعم انبه در میان لوبیا سبز و lemony

2. Sherry is kind of a zippy girl, isn't she?
[ترجمه ترگمان]شری یه جورایی دختر zippy، مگه نه؟
[ترجمه گوگل]شری نوعی دختر کوچولو است، آیا او نیست؟

3. Recent revenue growth has been zippy as expected.
[ترجمه ترگمان]رشد درآمد اخیر به همان اندازه مورد انتظار بوده است
[ترجمه گوگل]رشد درآمد اخیر به همان اندازه انتظار می رود

4. It praised the Smart for its styling, economy[Sentence dictionary], zippy handling and ability to park almost anywhere.
[ترجمه ترگمان]آن هوشمند را به خاطر سبک دهی، اقتصاد [ فرهنگ لغت حکم ]، حمل و نقل zippy و توانایی پارک کردن تقریبا در هر جایی مورد ستایش قرار داد
[ترجمه گوگل]Smart برای سیستمعامل، اقتصاد [فرهنگ لغت اصطلاحات]، دست زدن به زنگ و توانایی تقریبا در هر جای پارک، ستایش کرد

5. This is the fresh, zippy, invigorating smell of lemon zest usually associated with the fruit's acidity.
[ترجمه ترگمان]این بوی تازه، zippy و تقویت تراشه پوست لیمو است که معمولا با اسیدیته میوه مرتبط است
[ترجمه گوگل]این بوی تازه، زرق و برق دار، بوی قوی بذر لیمویی است که معمولا با اسیدیته میوه ارتباط دارد

6. Mrs Oliver's specific enquiry was whether she could knit single motifs on her Zippy DeLuxe.
[ترجمه ترگمان]سوال خاص خانم الیور این بود که آیا او می تواند یک motifs را به سبک Zippy بر زبان بیاورد یا نه
[ترجمه گوگل]پرس و جو خانم الیور این بود که آیا او میتواند نقاشیهای تک در Zippy DeLuxe خود را بافتد

7. Instead, we headed straight for the local car-rental office and hired ourselves a zippy purple subcompact.
[ترجمه ترگمان]در عوض، مستقیما به سمت اداره اجاره ماشین محلی رفتیم و خودمان را به عنوان یک subcompact ارغوانی رنگ اجاره کردیم
[ترجمه گوگل]در عوض، ما به طور مستقیم برای اداره اجاره اتومبیل اجاره کردیم و خودمان را یک کمپوشیده بنفش خفیفی استخدام کردیم

8. Stanlake Bacchus 2005 is very well made, super - clean and fruity with England's characteristic zippy acidity.
[ترجمه ترگمان]Stanlake باکوس سال ۲۰۰۵ بسیار خوب ساخته شده، بسیار تمیز و میوه ای با ویژگی s مشخصه انگلستان
[ترجمه گوگل]Stanlake Bacchus 2005 به خوبی ساخته شده است، فوق العاده تمیز و میوه ای با اسیدیته مارپیچ مشخص انگلستان است

9. The musical grew as two streams converged: operetta with its old-world romance, and vaudeville with its zippy comedy and thoroughly popular roots.
[ترجمه ترگمان]موسیقی به صورت دو جریان رشد کرد: operetta با داستان عاشقانه دنیای قدیم، و نمایش با کمدی zippy و ریشه های کاملا محبوب
[ترجمه گوگل]موسیقی به عنوان دو جریان رو به رشد اپورته با عاشقانه قدیمی خود، ووودیل با کمدی کمین و ریشه های کاملا محبوب است

10. Sure it doesn't multitask but damn if that OS isn't zippy and polished.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا دو کار همزمان انجام نمی دهد، اما لعنت به این که سیستم دفاعی و براق نیست
[ترجمه گوگل]مطمئن آن چند کاره نیست اما لعنتی که سیستم عامل است پر از وزوز و جلا نیست


کلمات دیگر: