کلمه جو
صفحه اصلی

elf


معنی : جن، پری
معانی دیگر : (فولکلور یا مردم باور - موجود آدمک مانند و شوخ و قدری شیطان که نیروی جادویی دارد و در جنگل و ماهور زیست می کند) الف، بچه ی شیطان، کودک پر شر و شور، آتشپاره

انگلیسی به فارسی

الف، جن، پری


جن، پری


انگلیسی به انگلیسی

اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "extremely low frequency."

• very low-frequency electromagnetic radiation emitted by electrical appliances
small mischievous creature (also about a child); fairy, sprite, gnome (folklore)
an elf is a small magical person in fairy stories who plays tricks on people.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] extremely low frequency-بسامد نهایت - پایین ( ای ال اف ) بامد کمتر از 300 هرتز در طیف رادیویی که متناظر با طول موج بالای 100 کیلومتر است .

مترادف و متضاد

Antonyms: giant


small, fairytale character


Synonyms: brownie, elfin, fairy, fay, leprechaun, nisse, pixie


جن (اسم)
sprite, spook, deuce, goblin, bogie, bogy, bogeyman, elf, jinn, puck, fairy, jinni, fay, urchin, robin goodfellow

پری (اسم)
full, repletion, glut, fullness, elf, fairy, day before yesterday, peri, pixie, suffusion, fay, pixy

جملات نمونه

1. In sleep he looked delicate, more elf than goblin, almost beautiful.
[ترجمه ترگمان]او در خواب بسیار ظریف و بیشتر شبیه جن خانگی بود که تقریبا زیبا بود
[ترجمه گوگل]در خواب او به نظر ظریف، elf بیشتر از Goblin، تقریبا زیبا است

2. An elf and an urchin, she had seen Holly.
[ترجمه ترگمان]او هالی را دیده بود
[ترجمه گوگل]یک جفت و یک جادوگر، او هالی را دیده بود

3. Most of the old great Elf towns date from this period and it goes some way towards accounting for their remoteness.
[ترجمه ترگمان]بیشتر شهرهای قدیمی الف از این دوره قرار دارند و راهی برای محاسبه for آن ها پیش می رود
[ترجمه گوگل]بسیاری از شهر های بزرگ الف قدیمی از این دوره از تاریخ و به برخی از راه برای حسابداری از راه دور خود را

4. The Elf sees a couple of extra Dwarfs hiding behind a tree with poisoned daggers, waiting to back-stab the Elf.
[ترجمه ترگمان]الف چند of اضافی را در پشت درختی پنهان می کند که خنجرها را از پشت درخت پنهان کرده اند و منتظر هستند که به الف ضربه بزنند
[ترجمه گوگل]الف می بیند که دو کوتوله اضافی پشت یک درخت با دجوهای مسموم پنهان می شوند، انتظار بازگشت به خلبان الف است

5. Twoflower had always wanted to meet an elf.
[ترجمه ترگمان]Twoflower همیشه می خواست یک الف را ملاقات کند
[ترجمه گوگل]Twoflower همیشه می خواست برای دیدار با یک elf

6. Griffon-mounted Elf Lords soared over the army.
[ترجمه ترگمان]فرمانروایان الف سوار بر ارتش به پرواز درآمدند
[ترجمه گوگل]فرماندهان برجسته ی گریفون بر فراز ارتش افزوده اند

7. His Dark Elf followers have given themselves over entirely to his worship.
[ترجمه ترگمان]پیروان لرد سیاه او کاملا خودشان را به worship داده اند
[ترجمه گوگل]پیروان الهی تاریک خود را به طور کامل به پرستش خود اختصاص داده اند

8. The Elf fleets cleared the northern seas of their Naggarothi kinsfolk. Trade routes lost during the Sundering were re-opened.
[ترجمه ترگمان]کشتی های الفی، دریاهای شمالی of را از هم باز کردند مسیرهای تجاری که در طی the گم شده بودند دوباره بازگشایی شدند
[ترجمه گوگل]ناوگان الف، دریاهای شمال قربانیان نگارتوتی خود را پاکسازی کردند مسیرهای تجاری که در طول ساندرینگ از دست رفته باز شد

9. The largest Elf armada of all time was assembled to reclaim it.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین ناوگان الفی که در تمام این مدت جمع شده بود تا آن را پس بگیرد
[ترجمه گوگل]بزرگترین armada ارواح در تمام دوران برای جمع آوری آن ساخته شده بود

10. The Elf case has a political dimension that makes it an affair of state.
[ترجمه ترگمان]مورد الف یک بعد سیاسی دارد که آن را به یک دولت تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]مورد الف است ابعاد سیاسی است که باعث می شود که این امر در امور کشور باشد

11. A growing corruption scandal involving the Elf oil company claimed its highest-ranking victim to date.
[ترجمه ترگمان]یک رسوایی فساد رو به رشد که شرکت نفت الف در آن شرکت کرده بود، مدعی شد که بالاترین رده بالای این شرکت قرار دارد
[ترجمه گوگل]رسوایی فزایندۀ فساد شرکت الف نفتی تاکنون به عنوان قربانی ترین قضیه شناخته شده است

12. This was the high water mark of Elf culture when most of their greatest works of art were created.
[ترجمه ترگمان]این نقطه اوج فرهنگ الف ها بود که بیشتر آثار هنری آن ها خلق شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیشترین بزرگترین آثار هنری آنها ایجاد شد، این علامت آب بالا از فرهنگ الف بود

13. But it was his elf face which shot up.
[ترجمه ترگمان]اما چهره الف بود که به او اصابت کرد
[ترجمه گوگل]اما این چهره ی دروغ او بود که بالا رفت

14. Dark Elf raiders have committed innumerable acts of piracy.
[ترجمه ترگمان]مهاجمان دارک هار بر خلاف چندین عمل دزدان دریایی را انجام داده اند
[ترجمه گوگل]مهاجمان تاریک Elf اقدامات بی شماری را از دزدی دریایی انجام داده اند

15. It seemed an gross insult to Elf pride that the Phoenix crown should remain in Dwarf hands.
[ترجمه ترگمان]برای غرور الف توهین بزرگی به نظر می رسید که تاج ققنوس باید در دستان دو رف باقی بماند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک غم و اندوه بزرگ به غرور الف که تاج ققنوس باید در دست کوتوله باقی می ماند

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Extremely Low Frequency
موضوع: علمی
سامد بس پایین در تقسیم بندی اتحادیه بین المللی مخابرات به تابش الکترومغناطیس با بسامد میان ۳ تا ۳۰ هرتس گفته می شود که طول موجی میان ۱۰۰۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ کیلومتر دارند. بسامد بس پایین را با عبارت اختصاری ELF نشان می دهند.
در علوم جوی، بسامد بس پایین در بازه ۳ تا ۳۰۰۰ هرتس درنظر گرفته می شود.
این امواج در میان یونوسفر و سطح زمین به صورت طبیعی وجود دارند. امواج با بسامد بس پایین در برقراری ارتباطات مخابراتی نظامی و همچنین الکترومغناطیس درمانی کاربرد دارند.
از عوارض در معرض قرار گرفتن برای این امواج بر سلامتی موجودات زنده نیز گزارش هایی وجود دارد.

پیشنهاد کاربران

Elfś was very friendly and kind

جن وپری
انسان نیست

وروجک

شیطان کوتوله
داستانی هم به همین نام وجود دارد که البته خیلی قدیمی است. کتابش رو در همون دوره کودکی خوانده بودم. داستان جالبی است. محمدرضا ایوبی صانع

الف ها در داستان های مختلفی بوده اند.
خصوصا در رمان های پروفسور تالکین. در این قصه ها الف ها مردمی دانا و مهربان بودند که نژاد های مختلف داشتند.
گوش های تیز و موهای بلند داشتند.

به معنی فیل کوچیک هم میشه

الف ( کوتوله بابانوئل )

Elfها موجودات کوتوله ( البته در بعضی از جا ها و داستان ها خیر ) که گوش های تیز مو های بلند و ( اکثرا ) صورتی روشن و سفید رنگ دارند. شما می تونید کوتوله های بابا نوئل رو هم elfدر نظر بگیرید. آنها انسان نیستند، برخی آنها را به عنوان جن و پری می شناسند ( البته elfنوعی افسانه است )

Elf راز ارتباط بین اعداد و حروفست
معنی تمام کلماتست
رمز حافظه ، ریاضی ، موسیقی و . . . تمام علوم برای اهل همان علم
همینطور عشق
همچنین در تاریخ ، جغرافی و . . .

a small creature in stories usually with pointed ears and magical powers

گُل پری
[برگرفته از دوبلۀ کارتون قدیمی "باغ گل ها"]


کلمات دیگر: