کلمه جو
صفحه اصلی

bash


معنی : دست پاچه نمودن، ترساندن، ترسیدن، بر هم زدن، شرمنده شدن
معانی دیگر : جمع اسم: basis، (عامیانه) محکم زدن، در هم کوفتن، کوفتن، (با حرف یا ضربه) حمله ور شدن، تاختن بر، (عامیانه) ضربه ی شدید، ضرب و شتم، (خودمانی) مهمانی باشکوه، سور، عیش و نوش، خجلت

انگلیسی به فارسی

برهم زدن، ترساندن، دست پاچه نمودن، شرمنده شدن، ترسیدن، خجلت


باشه، دست پاچه نمودن، بر هم زدن، ترسیدن، ترساندن، شرمنده شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bashes, bashing, bashed
(1) تعریف: to strike a violent or crushing blow to.
مشابه: shock, smash

- Rioters bashed the store windows.
[ترجمه اشکان فضل اله] شورشی ها پنجره های فروشگاه راشکستند ( از بین بردن )
[ترجمه Mamali] قلدر ها پنجره های مغازه را شکستند.
[ترجمه AlirezA] آشوبگران شیشه های مغازه رو داغون کردند.
[ترجمه ⁦◉‿◉⁩] آشوبگران پنجره فروشگاه را شکستند
[ترجمه ترگمان] rioters به شیشه مغازه ضربه زد
[ترجمه گوگل] ستیزه جویان پنجره های فروشگاه را خفه کردند

(2) تعریف: (informal) to criticize harshly.
مشابه: slam, trash

- Why do you always bash the movies I like?
[ترجمه کارینا صالحی] چرا همیشه فیلم های من را دوست دارند
[ترجمه پارسا میریوسفی] چرا همیشه فیلم هایی را که من دوست دارم را خراب میکنی؟
[ترجمه کورش جیگر] چرا انقد گوه بازی در میاری و تر میزنی تو فیلمی ک دوسش دارم
[ترجمه ترگمان] چرا همیشه فیلم هایی که دوست دارم رو خراب می کنی؟
[ترجمه گوگل] چرا همیشه فیلم های من را دوست دارم؟
اسم ( noun )
(1) تعریف: a destructive or crushing blow.

- He was knocked unconscious by a bash to the head.
[ترجمه ترگمان] با مشت به سرش ضربه زده
[ترجمه گوگل] او ناخودآگاه با ضربه به سر ضربه زد

(2) تعریف: (slang) a lively party.
مشابه: blast, jamboree

- They were invited to some celebrity bash onboard a friend's yacht.
[ترجمه ترگمان] اونا رو به یه مشت آدم معروف تو کشتی تفریحی دوست دعوت کردن
[ترجمه گوگل] آنها به برخی از غواص مشهور بر روی یک قایق بادبانی دوست دعوت شده بودند

• forceful blow or strike; lively party
punch, hit, strike
if you bash someone or something, you deliberately hit them hard; an informal word.
if you bash into something or against something, you hit it or bump into it accidentally with a lot of force; an informal word. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a bash on the nose.
if you have a bash at something or if you give it a bash, you try to do it; an informal word.
a bash is also a very lively and enjoyable party; an informal word.

مترادف و متضاد

party


Synonyms: celebration, spree, wing-ding


hit


Synonyms: clobber, pop, punch, slam, slug, smash, strike, whack


دست پاچه نمودن (فعل)
abash, bash

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

ترسیدن (فعل)
bash, abhor, scare, fear, dread, quail

بر هم زدن (فعل)
bash, overset, unsettle, discompose, disturb, disorder, ruffle, faze, tousle, coup, derange, disarrange, disband

شرمنده شدن (فعل)
bash, blush

جملات نمونه

I better bash on with this report.

بهتر است این گزارش لعنتی را تمام کنم.


a bash on the nose

ضربه‌ای بر بینی


1. bash on
(بدون علاقه) کاری را انجام دادن

2. bash up
سخت زدن،خرد کردن (اشخاص یا اشیا)،صدمه زدن

3. a bash on the nose
ضربه ای بر بینی

4. i better bash on with this report
بهتر است این گزارش لعنتی را تمام کنم.

5. have a bash at
(خودمانی) امتحان کردن،امتحانا انجام دادن

6. she decided to have a bash at painting
او تصمیم گرفت نقاشی را بیازماید.

7. She got a bash on the head.
[ترجمه اشکان فضل اله] او روی سرش حمله ور شد
[ترجمه ترگمان] سرش ضربه خورده
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند روی سرش بود

8. He gave me a bash on the eyes.
[ترجمه اشکان فضل اله] او با چشم هایش مرا ترساند
[ترجمه ترگمان] اون به من یه مشت زد
[ترجمه گوگل]او به چشمهایم خیره شد

9. I'd better bash on with this article.
[ترجمه ترگمان]بهتره این مقاله رو خراب کنم
[ترجمه گوگل]من بهتر است با این مقاله بشویم

10. Why not have a bash at windsurfing?
[ترجمه اشکان فضل اله] چرا زمان اسکی روی موج ترس نباشد
[ترجمه ترگمان]چرا تو موج سواریه؟
[ترجمه گوگل]چرا در حوض وحشت زده نباشید؟

11. I'll bash your head in if you do that again.
[ترجمه اشکان فضل اله] اگر شما این کار را دوباره انجام دهید من سرت را میترکونم ( میشکنم )
[ترجمه ENGLISH] اگر این کار رو دوباره انجام بدی ، سَرِت رو خورد می کنم
[ترجمه ترگمان]اگر دوباره این کار را بکنی کله تو را خرد می کنم
[ترجمه گوگل]اگر شما این کار را دوباره انجام دهید، سر خود را بشکنید

12. Too many golfers try to bash the ball out of sand. That spells disaster.
[ترجمه ترگمان]بیشتر گلف بازا میخوان توپ رو از شن بیرون بکشن این فاجعه است
[ترجمه گوگل]گلف بازان بیش از حد سعی دارند توپ را از شن و ماسه بشکنند این حادثه فاجعه است

13. They're throwing a big bash to celebrate their anniversary.
[ترجمه mohammad.t] آنها برای سالگرد ازدواجشان یک جشن ( مهمانی ) بزرگ راه انداختند.
[ترجمه ترگمان]اونا یه تصادف بزرگ برای جشن سالگرد ازدواجشون راه انداختن
[ترجمه گوگل]آنها یک سالن بزرگ را برای جشن سالگرد خود پرتاب می کنند

14. I'd better bash on with my work.
[ترجمه اشکان فضل اله] من بهتر است که به مشق هایم برسم
[ترجمه ترگمان]بهتره که کارم رو تموم کنم
[ترجمه گوگل]من بهتر از کارم باهاش ​​حرف میزنم

15. The firefighters had to bash the door down.
[ترجمه ترگمان]مامورین آتش نشانی مجبور بودند در را به پایین پرت کنند
[ترجمه گوگل]آتش نشانان مجبور بودند که درب را پایین بیاورند

She bashed her husband over the head with a saucepan.

با ماهیتابه بر سر شوهرش کوفت.


He kept bashing the workers.

او مرتب کارگران را مورد انتقاد و تاخت و تاز قرار می‌داد.


He was bashed up by two drunken men.

دو مرد مست او را له و لورده کردند.


She decided to have a bash at painting.

او تصمیم گرفت نقاشی را بیازماید.


اصطلاحات

bash on

(بدون علاقه) کاری را انجام دادن


bash up

سخت زدن، خرد کردن (اشخاص یا اشیا)، صدمه زدن


have a bash at

(عامیانه) امتحان کردن، امتحانی انجام دادن


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Bourne Again SHell
موضوع: کامپیوتر
بَش (Bash)‏ یک پوسته یونیکس آزاد است که توسط برایان فاکس (به انگلیسی: Brian Fox)‏ برای پروژهٔ گنو نوشته شده است. نام بَش سرنام Bourne-again shell در انگلیسی است.
بش یک پوستهٔ پازیکس با تعداد قابل توجهی افزونه است. در ابتدا این پوسته برای سیستم عامل گنو طراحی شده بود. اما بش در اکثر سیستم عامل های خانواده شبه-یونیکس قابل اجراست. پوستهٔ پیش فرض در اکثر سیستم عامل هایی که از هسته لینوکس استفاده می کند، است. همچنین پوستهٔ پیش فرض سیستم عامل مک اواس ده که مبتنی بر داروین است نیز می باشد. این پوسته برای سیستم عامل مایکروسافت ویندوز به وسیلهٔ شبیه ساز پوزیکس به نام سیگوین انتقال داده شده است.

پیشنهاد کاربران

a big or exciting party
( slang/informal )

Bash mrans party
جشن و مهمانی
Supplementry Reach4

Bash means party
کانون زبان. Reach 4

جشن, مهمانی:bash

means party reach4

ترساندن

بدرفتاری ( تاکردن ) ، ترساندن

ترکوندن

( to criticize someone or something very strongly ( Longman dictionary
قضاوت کردن

مهمانی

جشن و مهمانی

یورش بردن خجالت زده شدن جشن سر گرم شدن دست و پاچه شدن

کلاس فارغ التحصیلی ششم Sixth grade graduation bash

means party

کوفتگی کردن شدن

means party
یعنی جشن

جشن

به معنای مهمانی
زالبته برای یورش بردن و یا جخالت زده شدن هم بکار میرود


Bash means party
Bash = Party
کتاب Reach 4
به معنای جشن یا مهمانی

جرج بوش پدر، رئیس جمهور آمریکا

✅دست پاچه شدن/کردن

He always throws a big bash on Oscar night
اون همیشه تو شب اهدا جوائز Oscar دچار دست پاچگی میشه

✅در هم کوفتن، کوفتن، ( با حرف یا ضربه ) حمله ور شدن، تاختن بر

Dobel is a lunatic__ he proved it today by 👁️bashing👁️ in that guy's car
. . . اون دیوونه ست و امروز اینو ثابت کرد با شکستن شیشه های ماشین اون یارو

Bash means party
Reach 4
Or= مهمونی خودمون😐

Bash: means party

1. attend
2. junior
3. bash
4. congratulations
5. organize
6. recite
7. entertainment
8. provide
9. streamer
10. homemadw
reach4: ) for u
have a good day


کلمات دیگر: