1. bash on
(بدون علاقه) کاری را انجام دادن
2. bash up
سخت زدن،خرد کردن (اشخاص یا اشیا)،صدمه زدن
3. a bash on the nose
ضربه ای بر بینی
4. i better bash on with this report
بهتر است این گزارش لعنتی را تمام کنم.
5. have a bash at
(خودمانی) امتحان کردن،امتحانا انجام دادن
6. she decided to have a bash at painting
او تصمیم گرفت نقاشی را بیازماید.
7. She got a bash on the head.
[ترجمه اشکان فضل اله] او روی سرش حمله ور شد
[ترجمه ترگمان] سرش ضربه خورده
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند روی سرش بود
8. He gave me a bash on the eyes.
[ترجمه اشکان فضل اله] او با چشم هایش مرا ترساند
[ترجمه ترگمان] اون به من یه مشت زد
[ترجمه گوگل]او به چشمهایم خیره شد
9. I'd better bash on with this article.
[ترجمه ترگمان]بهتره این مقاله رو خراب کنم
[ترجمه گوگل]من بهتر است با این مقاله بشویم
10. Why not have a bash at windsurfing?
[ترجمه اشکان فضل اله] چرا زمان اسکی روی موج ترس نباشد
[ترجمه ترگمان]چرا تو موج سواریه؟
[ترجمه گوگل]چرا در حوض وحشت زده نباشید؟
11. I'll bash your head in if you do that again.
[ترجمه اشکان فضل اله] اگر شما این کار را دوباره انجام دهید من سرت را میترکونم ( میشکنم )
[ترجمه ENGLISH] اگر این کار رو دوباره انجام بدی ، سَرِت رو خورد می کنم
[ترجمه ترگمان]اگر دوباره این کار را بکنی کله تو را خرد می کنم
[ترجمه گوگل]اگر شما این کار را دوباره انجام دهید، سر خود را بشکنید
12. Too many golfers try to bash the ball out of sand. That spells disaster.
[ترجمه ترگمان]بیشتر گلف بازا میخوان توپ رو از شن بیرون بکشن این فاجعه است
[ترجمه گوگل]گلف بازان بیش از حد سعی دارند توپ را از شن و ماسه بشکنند این حادثه فاجعه است
13. They're throwing a big bash to celebrate their anniversary.
[ترجمه mohammad.t] آنها برای سالگرد ازدواجشان یک جشن ( مهمانی ) بزرگ راه انداختند.
[ترجمه ترگمان]اونا یه تصادف بزرگ برای جشن سالگرد ازدواجشون راه انداختن
[ترجمه گوگل]آنها یک سالن بزرگ را برای جشن سالگرد خود پرتاب می کنند
14. I'd better bash on with my work.
[ترجمه اشکان فضل اله] من بهتر است که به مشق هایم برسم
[ترجمه ترگمان]بهتره که کارم رو تموم کنم
[ترجمه گوگل]من بهتر از کارم باهاش حرف میزنم
15. The firefighters had to bash the door down.
[ترجمه ترگمان]مامورین آتش نشانی مجبور بودند در را به پایین پرت کنند
[ترجمه گوگل]آتش نشانان مجبور بودند که درب را پایین بیاورند