remainder, residue, remaining
باقیمانده
فارسی به انگلیسی
hangover, remnant, residual, surplus, oddment, remainder, residuary, residue, rest, vestige, difference, relict
فارسی به عربی
استراحة , بقية
مترادف و متضاد
الباقی، بازمانده، باقی، به جای مانده، بقایا، بقیه، پسمانده، تتمه، مابقی، مازاد، مانده
فرهنگ فارسی ساره
مانده
کلمات دیگر: