کلمه جو
صفحه اصلی

back-to-back

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) پشت سرهم، متوالی


پشت به پشت


برگشت به عقب


جملات نمونه

I have had back-to-back problems.

مسایل پی‌در‌پی داشته‌ام.


restaurant seats back-to-back

صندلی‌های پشت به‌هم در رستوران



کلمات دیگر: