دانشنامه آزاد فارسی

<hr> مترادف ثابت : استوار، برقرار، پابرجا، پادار، پایدار، قائم، قرص، محکم، مستقر، مقاوم، باقی، دایم، لایتغیر، قطعی، محرز، محقق، مدلل، مسلم، یقین، واثق، جایگزین، بی حرکت، جایگیر <hr> متضاد ثابت : متحرک <hr> برابر پارسی : استوار، سخت، پایدار، پایا، ایستا، بادوام، پابرجا

مترادف ثابت : استوار، برقرار، پابرجا، پادار، پایدار، قائم، قرص، محکم، مستقر، مقاوم، باقی، دایم، لایتغیر، قطعی، محرز، محقق، مدلل، مسلم، یقین، واثق، جایگزین، بی حرکت، جایگیر متضاد ثابت : متحرک برابر پارسی : استوار، سخت، پایدار، پایا، ایستا، بادوام، پابرجا

ثابت

ثابت اندبیلی

ثابت اووگادرو

ثابت بن دینار

ثابت بن سنان صابی

ثابت بن قره حرانی

ثابت بنیادی

ثابت بولتسمان

ثابت تبریزی محمدعلی

ثابت ریدبرگ

ثابت زاده منصور

ثابت فروپاشی

ثابت نحوی ثابت بن اسلم

ثابت هابل

ثابت پاسال حبیب الله

ثابت پلانک

ثابت گازها

ثابتی حبیب الله

ثارالله

ثاقب فر مرتضی

ثاقب فی المناقب

ثامسطیوس

ثامن الایمه عملیات

ثامن مشهد ورزشگاه

ثانی هروی علی اکبر

<hr> مترادف ثانیه : آن، دم، طرفه العین، لحظه، لمحه <hr> برابر پارسی : دمک، دُوُمک، دَمک

مترادف ثانیه : آن، دم، طرفه العین، لحظه، لمحه برابر پارسی : دمک، دُوُمک، دَمک

ثانیه

ثانیه نوری

<hr> مترادف ثبات : آرام، استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، سکون، وقار | ثبت کننده، ضباط، کاتب، محرر <hr> متضاد ثبات : ناپایداری | <hr> برابر پارسی : پایداری، پا برجایی، استواری، آرامش، پای داری، پایستگی

مترادف ثبات : آرام، استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، سکون، وقار | ثبت کننده، ضباط، کاتب، محرر متضاد ثبات : ناپایداری | برابر پارسی : پایداری، پا برجایی، استواری، آرامش، پای داری، پایستگی

ثبات

ثبات تاثرات نوری

ثبات دستورالعمل

<hr> مترادف ثبت : درج، ضبط، مرقوم، مندرج، کتابت، نگارش <hr> برابر پارسی : رونویس، پایستگی، نگارش

مترادف ثبت : درج، ضبط، مرقوم، مندرج، کتابت، نگارش برابر پارسی : رونویس، پایستگی، نگارش

ثبت

ثبت اختراعات

ثبت اسناد و املاک اداره

ثبوتی یوسف

ثبیت بن محمد

ثت گوش

ثته گوش

ثخذ

<hr> مترادف ثروت : تمکن، تمول، دارایی، دولت، غنا، مال، مکنت، ملک، منال، نعمت، نوا، هستی <hr> برابر پارسی : دارایی، توانایی، سرمایه

مترادف ثروت : تمکن، تمول، دارایی، دولت، غنا، مال، مکنت، ملک، منال، نعمت، نوا، هستی برابر پارسی : دارایی، توانایی، سرمایه

ثروت

ثروت ملل

ثروتیان بهروز

<hr> مترادف ثریا : پروین، نرگسه، چلچراغ <hr> برابر پارسی : پروین، چلچراغ، چهل چراغ

مترادف ثریا : پروین، نرگسه، چلچراغ برابر پارسی : پروین، چلچراغ، چهل چراغ

واژه های حرف "ث" - دانشنامه آزاد فارسی