دانشنامه آزاد فارسی

خائوس

خاباروفسک

خاباروفسک شهر

خابریاس

خاتم النبیین

خاتم شهرستان

خاتم ولایت

<hr> مترادف خاتم کاری : خاتم بندی، خاتم سازی

مترادف خاتم کاری : خاتم بندی، خاتم سازی

خاتم کاری

خاتمی احمد

خاتمی اردکانی روح الله

خاتمی عمران

خاتمی محمد

خاتمی محمدرضا

خاتمیت

<hr> مترادف خاتون : بانو، کدبانو، بی بی، بیگم، خانم، مخدره ، همسر، زن اصیل، شریفه، کنیز، کلفت، خادمه <hr> متضاد خاتون : آقا <hr> برابر پارسی : بانو، کدبانو، بی بی

مترادف خاتون : بانو، کدبانو، بی بی، بیگم، خانم، مخدره ، همسر، زن اصیل، شریفه، کنیز، کلفت، خادمه متضاد خاتون : آقا برابر پارسی : بانو، کدبانو، بی بی

خاتون

خاجراهو

<hr> مترادف خاخام : ملا، روحانی، ربانی، درمذهب یهود <hr> متضاد خاخام : کشیش، اسقف، پیشوای مذهبی مسیحی

مترادف خاخام : ملا، روحانی، ربانی، درمذهب یهود متضاد خاخام : کشیش، اسقف، پیشوای مذهبی مسیحی

خاخام

خادم ازغدی امیررضا

خادم ازغدی رسول

خادم ازغدی محمد

خادم علی

خادم علی خان بن بلاول خان

خادم میثاق بیژن

خادم میثاق عطاالله

خادم میثاق علی محمد

خادم پر احمد

خادم کلیسا

خادمی سیدحسین

خار لنگری

خار مسیح

خار و دنده

خار یخچالی

خاراکس

خارتور

<hr> مترادف خارج : برون، بیرون ، بیگانه، خارجه ، تحصیلات عالی حوزوی، سطح عالی فقه <hr> متضاد خارج : درون، داخل، داخله <hr> برابر پارسی : بیرون، برون

مترادف خارج : برون، بیرون ، بیگانه، خارجه ، تحصیلات عالی حوزوی، سطح عالی فقه متضاد خارج : درون، داخل، داخله برابر پارسی : بیرون، برون

خارج

<hr> مترادف خارج قسمت : بهر <hr> متضاد خارج قسمت : مقسوم، مقسوم علیه، بخش، بخشیاب <hr> برابر پارسی : بهر

مترادف خارج قسمت : بهر متضاد خارج قسمت : مقسوم، مقسوم علیه، بخش، بخشیاب برابر پارسی : بهر

خارج قسمت

<hr> مترادف خارجه : برون مرز ، بیگانه، خارجی، کشور بیگانه <hr> متضاد خارجه : درون مرز، داخله <hr> برابر پارسی : برونمرزی

مترادف خارجه : برون مرز ، بیگانه، خارجی، کشور بیگانه متضاد خارجه : درون مرز، داخله برابر پارسی : برونمرزی

خارجه

خارخار دژ

خارخر

خارخسک

خارس لیندوسی

خارسران

<hr> مترادف خارش : حک، خناق، گر، جرب، آبنه

واژه های حرف "خ" - دانشنامه آزاد فارسی