اب پنیر تغییریافته

اب پویایی شناسی

اب پیمایش

اب چتر

اب ژل

اب کاری اولیه

اب کاری براق

اب کاری بشکه ای

اب کاری غوطه ای

اب کاری قلمی

اب کاری گزینشی

اب کاست محسوس

اب کاست نامحسوس

اب کافت

اب کافت شدنی

اب کافتی

اب کانی زدوده

اب کره

اب کشت

اب کوهۀ توفان

اب کوهۀ توفند

اب کپک

اب گردی

اب گرفتگی

اب گرم

اب گریز

اب گشت

اباره

ابتکار در برابر احساس گناه

ابخوان

ابخوان تحت فشار

ابخوان کم تراوا

ابخور

<hr> مترادف ابخیز : ( آبخیز ) آب دار، آبزا، کوهه، موج، موج کوهه

مترادف ابخیز : ( آبخیز ) آب دار، آبزا، کوهه، موج، موج کوهه

ابخیز

ابخیزداری

<hr> مترادف ابدار : ( آبدار ) آبکی، باطراوت، پرآب، رقیق، شاداب، مایع، آبدارچی، ایاغچی، ساقی، شربتدار، قهوه چی، آبدیده، برنده، تیز، سخت، تند، زننده، نیشدار، آبخیز، آبزا، رسا، روان، فصیح، گویا <hr> متضاد ابدار : ( آبدار ) بی آب، خشک

مترادف ابدار : ( آبدار ) آبکی، باطراوت، پرآب، رقیق، شاداب، مایع، آبدارچی، ایاغچی، ساقی، شربتدار، قهوه چی، آبدیده، برنده، تیز، سخت، تند، زننده، نیشدار، آبخیز، آبزا، رسا، روان، فصیح، گویا متضاد ابدار : ( آبدار ) بی آب، خشک

ابدار

ابدار کردن

ابدارخانه

ابداری

ابدره

<hr> مترادف ابر : ابل، رباب، سحاب، غمامه، میغ، اسفنج

مترادف ابر : ابل، رباب، سحاب، غمامه، میغ، اسفنج

واژه های حرف "ا" - فرهنگستان زبان و ادب