نقل قول ها

<hr> مترادف تئاتر : تماشاخانه، نمایش خانه، نمایش، نمایش نامه <hr> متضاد تئاتر : سینما <hr> برابر پارسی : نمایش خانه

مترادف تئاتر : تماشاخانه، نمایش خانه، نمایش، نمایش نامه متضاد تئاتر : سینما برابر پارسی : نمایش خانه

تئاتر

تئاتر شهر

تئو درات

تئودور ادورنو

تئودور درایزر

تئودور روئتکه

تئودور مرون

تئودور نلدکه

تئوری بیگ بنگ

تئوری توطئه

تا شب زنده بمان

تا صبح

تا وقتی جوانیم

تا پای مرگ

تائو ته جینگ

<hr> مترادف تابستان : تموز، صیف <hr> متضاد تابستان : زمستان، شتا

مترادف تابستان : تموز، صیف متضاد تابستان : زمستان، شتا

تابستان

تابستان گرم و طولانی

<hr> مترادف تاج : افسر، دیهیم، کلاه، کلیل، گرزن، جیفه

مترادف تاج : افسر، دیهیم، کلاه، کلیل، گرزن، جیفه

تاج

تاج الدوله

تاجیکستان

تاد استراسر

تاد هینز

<hr> مترادف تار : تاریک، تیره، ظلمانی، مظلم ، خفه، کدر، گرفته ، سیاه، مشکی، غبارگرفته، ساز، سیم، تاره، رشته، نخ ، تارک، فرق سر، مفرق، تال، دانه مو، نخ مو <hr> متضاد تار : روشن، شفاف، منیر، پود

مترادف تار : تاریک، تیره، ظلمانی، مظلم ، خفه، کدر، گرفته ، سیاه، مشکی، غبارگرفته، ساز، سیم، تاره، رشته، نخ ، تارک، فرق سر، مفرق، تال، دانه مو، نخ مو متضاد تار : روشن، شفاف، منیر، پود

تار

<hr> مترادف تاراج : بردابرد، چپاول، چپو، غارت، لاش، نهب، یغما

مترادف تاراج : بردابرد، چپاول، چپو، غارت، لاش، نهب، یغما

تاراج

<hr> مترادف تاریخ : تاریخچه، تذکره، سرگذشت، وقایع، خدای نامه، شاهنامه، سیرالملوک، سابقه، زمان، مورخه، وقت، زمان وقوع، کتاب رویدادهای گذشته، تاریخ نامه، تقویم، گاه شماری، دانش ثبت، بررسی و تجزیه و تحلیل وقایع <hr> برابر پارسی : کارنامه گذشتگان، کهن نگاری، هنگامه

مترادف تاریخ : تاریخچه، تذکره، سرگذشت، وقایع، خدای نامه، شاهنامه، سیرالملوک، سابقه، زمان، مورخه، وقت، زمان وقوع، کتاب رویدادهای گذشته، تاریخ نامه، تقویم، گاه شماری، دانش ثبت، بررسی و تجزیه و تحلیل وقایع برابر پارسی : کارنامه گذشتگان، کهن نگاری، هنگامه

تاریخ

تاریخ ایران

تاریخ بی خردی

تاریخ فلسفه

تاریخ مجهول امریکا

تاریخ هرودوت

تاریک خانه

<hr> مترادف تاریکی : تاریکا، تیرگی، سیاهی، ظلام، ظلمت ، گرفتگی، بی دانشی، جهل، نادانی ، ابهام، پیچیدگی، غموض <hr> متضاد تاریکی : روشنایی، دانش، دانایی

مترادف تاریکی : تاریکا، تیرگی، سیاهی، ظلام، ظلمت ، گرفتگی، بی دانشی، جهل، نادانی ، ابهام، پیچیدگی، غموض متضاد تاریکی : روشنایی، دانش، دانایی

تاریکی

<hr> مترادف تازه کار : بی تجربه، تازه چرخ، خام، کارآموز، مبتدی، ناآزموده، ناشی، نوپیشه، نوچه <hr> متضاد تازه کار : کهنه کار

مترادف تازه کار : بی تجربه، تازه چرخ، خام، کارآموز، مبتدی، ناآزموده، ناشی، نوپیشه، نوچه متضاد تازه کار : کهنه کار

واژه های حرف "ت" - نقل قول ها