صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "ف" - واژه نامه بختیاریکا
فرستادن
فرستنده
فرش نمدی
فرشت
فرشتگان
فرشنادن
فرشک خرگوش
فرصت
فرصت دادن
فرصت طلب
فرصت طلب بودن
فرصت طلبان
فرصت مناسب
فرصت نداشتن
فرصت کردن
فرض علی وند
فرض کردن
فرض کن
فرض کنیم
فرفر
فرق سر
فرق قائل شدن بین افراد
فرق مو
فرق گذاشتن
فرقه
فرم
فرمانبر
فرمانبردار
فرمو
فرمو بر
فرنگ
فرنگی مائه
فرنگی ماب
فره
فرهدن
فرهده
فرهنگ
فرو بردن
فرو بردن جسم نوک تیز با فشار در سطح
فرو رفتن
فرو ریختن
فروبرنده
فروتنی نشان دادن
فروختن
فرودست
فرورفتگی
فروزان
فروش
بیشتر