صفحه اصلی
اصطلاحات
واژه های حرف "د" - اصطلاحات
دعوا لحاف ملاست
دعوای یا جنگ حیدری نعمتی
دل از دست دادن
دل از دست کسی رفتن
دل به دریا زدن
دل به دل راه دارد
دل تو دل کسی نبودن
دل خود را خالی کردن
دل خود را خوش کردن
دل خود را صاف کردن
دل خوشی از کسی یا چیزی نداشتن
دل دادن و قلوه گرفتن
دل در گرو کسی داشتن
دل دل کردن
دل سنگ اب شدن
دل سنگ به حال کسی اب شدن
دل پر شدن
دل پرخونی از کسی داشتن
دل پری از کسی داشتن
دل کاری را داشتن
دل کسی برای کسی یا چیزی ضعف رفتن یا کردن
دل کسی برای کسی یا چیزی غنج زدن
دل کسی خواستن
دل کسی لک زدن
دل کسی یک ذره شدن
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
دلش طاقچه ندارد
دلش مثل اینه است
دلی از عزا در اوردن
دلی یا شکمی از عزا دراوردن
دم به تله ندادن
دم به کول گذاشتن
دم خورشید کباب شدن
دم دراوردن
دم کسی را توی بشقاب گذاشتن
دم کسی را چیدن
دماغش را بگیری جانش در می اید
دمبه
دمی به خمره زدن
دنبال سوراخ موش گشتن
دنبال کون کسی افتادن
دند کسی نرم
دندان اسب پیشکشی را نمی شمارند
دندان برای چیزی یا کسی تیز کردن
دندان تیز کردن
دندان روی جگر گذاشتن
دندان طمع از چیزی کندن یا کشیدن
دندان کسی را شمردن
بیشتر