صفحه اصلی
اصطلاحات
واژه های حرف "ط" - اصطلاحات
طاس کسی خوب نشستن
طاق ابرو نمودن
طاقت کسی را طاق کردن
طاقت کسی طاق شدن
طاقتم طاق شد
طاقچه بالا گذاشتن
طبع کسی برنداشتن
طبق زدن
طبل توخالی
طبل زیر گلیم زدن
طبل یا کوس چیزی را زدن یا کوبیدن
طرف کسی را گرفتن
طشت از بام افتادن
طشت کسی از بام افتادن
طلا که پاکه چه منتش به خاکه
طمع زیاد مایه جوانمرگی است
طناب مفت گیر بیاره خودشه دار میزنه
طوطی وار
طوق لعنت برگردن کسی افتادن
طی نکرده گز کردن